گروه اقتصادی: داوود حشمتی در سایت امتداد نوشت: با پایان بهار۱۴۰۰ تکلیف دولت آینده روشن میشود. این مقطع به لحاظ اقتصادی اهمیت زیادی دارد. لذا از حالا می توان بررسی کرد که باید منتظر چه نوع دولتی در پایان تابستان ۱۴۰۰ باشیم و جهت گیری شاخصها (خصوصا در بازارهای سرمایه) به کدام سمت خواهد بود. دو حالت برای تابستان ۱۴۰۰ قابل تصور است. حالت اول را من «تداوم گفتمان برجام» می نامم که در صورتی قابل تحقق است که برجام در دولت فعلی اندک بازگردد و امکان گفتگوها در دولت بعد توسط حامیان گفتمان برجام ادامه یابد. در این حالت شاهد سکون در اقتصاد خواهیم بود. اما حالت دوم حالتی است که در مقاطع زمانی روی کار آمدن دولتی جدید شاهد آن بودیم.
سئوال این است که آیا این مقطع مانند روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی در سال ۶۸، دولت سیدمحمدخاتمی در سال ۷۶، دولت محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ و دولت روحانی در سال ۹۲ خواهد بود؟ مهمترین موضوعی که باید بررسی شود وضعیت ارزی دولتهاست.
دولت هاشمی: دولت سازندگی زمان به قدرت رسید که کشور از جنگ هشت ساله خارج شده بود. سیاستهای اقتصادی که هاشمی دنبال میکرد هم، توسعه محور بود. فروش نفت با شیبی مناسب در حال افزایش بود و منابع درآمدی کشور نیز دیگر درگیر هزینههای هنگفت جنگ نبود. البته بازسازی جنگ منابع زیادی را طلب می کرد اما با این حال دست دولت به لحاظ درآمدهای ارزی بازتر بود.
دولت سیدمحمد خاتمی: اگرچه در اواخر دولت هاشمی رفسنجانی فشارهای اقتصادی به مردم افزایش یافته و نرخ ارز بالا رفت، اما با روی کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی و گفتمان تنش زدایی، رویکرد مثبتی را در سطح بازارهای مالی شاهد بودیم. به این معنا، بازارهای سرمایه انتظار تنش و درگیری را در سطح بین المللی نداشته و به عکس با باز شدن فضاهای سیاسی انتظار میکشید تا اوضاع اقتصادی مطلوبتر شود. دولت های خاتمی بنا به آمار و مستندات به لحاظ اقتصادی با ثباتترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی بود که باوجود کاهش قیمت نفت، اما با راهاندازی صندوق ذخیره ارزی مقدار قابل توجهی نیز ارز برای آینده کشورذخیره شد.
دولت محمود احمدینژاد: سال ۸۴ دولت احمدینژاد با شعار آوردن《پول نفت بر سر سفره های مردم》به قدرت رسید. اگرچه اوضاع به لحاظ بینالمللی مطلوب نبود و بخاطر رویکردهای ایران و برهم خوردن توافق سعدآباد، به درستی انتظار میرفت ایران وارد تنش بالا در حوزه بینالمللی شود، اما در داخل شرایط فرق میکرد.
مردم منتظر بودند تا تحقق شعارهای رئیس جمهور تازه به قدرت رسیده را ببینند. خصوصا آنکه قرار بود پول نفت بر سر سفرههای آنها بیاید. لذا انتظار تورم را نمیکشیدند. درآمد ارزی کشور مطلوب بود. فروش نفت با مشکلی روبه رو نبود و اتفاقا تنشهای حوزههای بینالمللی قیمت نفت را نیز با افزایش روبهرو کرد. از سوی دیگر صندوق ذخیره ارزی نیز پشتوانه مناسبی بود که دولت خاتمی تحویل دولت احمدی نژاد داد. این منابع بدون برنامه ریزی صحیح به اقتصاد سرازیر شد.
لذا مدتی زمان برد تا اثرات تکانههای بینالمللی به اقتصاد داخلی وارد شود. از همین رو اولین اثرات آن را در زمستان ۸۶ و با افزایش قیمت طلا و مسکن شاهد بودیم. این روند تا پایان دولت دوم احمدینژاد ادامه داشت. شرایط تحویلی دولت احمدینژاد به دولت روحانی اینگونه بود که داراییهای ایران در کشورهای دیگر بلوکه شده بود، بخشی از پول نفت در دست مافیای نفتی اسیر شد. اما ایران همچنان اجازه داشت نفت را تا میزان یک میلیون بشکه در روز به فروش برساند.
دولت روحانی: حسن روحانی با شعار برطرف کردن گره کور مسائل هستهای ایران به قدرت رسید. او توانست در کمپین انتخاباتی خود مردم را حول محور تغییر در سیاست خارجی بسیج کند. و همین موضوع مردم را (با وجود شرایط سخت)، امیدوار کرده بود. حصول توافق ژنو در ۱۰۰ روز اول دولت روحانی، امیدها را بیشتر کرد و دیدیم که در سال ۹۶ مردم همچنان به تداوم گفتمان برجام رایی چشمگیر دادند.
دولت پساروحانی: شرایط اما در شهریور ۱۴۰۰ متفاوت خواهد بود. در صورتی که رئیس جمهوری ضدبرجامی در ۱۴۰۰ به قدرت برسد، وضعیت
نه مانند سال ۶۸ است: (که منابع ارزی دوره جنگ در اختیار دولت باشد)
نه مانند سال ۷۶ است: (که انتظار ثبات بینالمللی و فضای باز سیاسی داشته باشیم و از همین رو مردم امیدوار باشند)
نه مانند سال ۸۴ است: (که قیمت نفت افزایش داشت و مردم انتظار آمدن پول آن بر سر سفره را داشته باشند و فروش نفت تحریم نباشد)
نه مانند سال ۹۲ است: (که هنوز اجازه صادرات یک میلیون بشکه نفت را داشته باشیم و حتی بتوان آن را با دور زدن تحریمها فروخت)
لذا در صورت حضور دولتی ضدبرجامی در ۱۴۰۰ از همان شهریور ماه باید انتظار داشت بازارهای سرمایه و قیمتهای داخلی حرکتشان را به طور صعودی آغاز کنند
در ۱۴۰۰ منتظر چه وضعیت اقتصادی باشیم؟
قلم | qalamna.ir :