هنگامه شهیدی – فعال سیاسی و روزنامه نگار
سال ٩۴ در حالی به پایان می رسد که جامعه ایران با دو اتفاق مهم به نقطه عطف بزرگی رسیده است.اولین اتفاق را می توان عبور از چالش هسته ای دانست؛موضوع هسته ای به نوعی ریشه در برنامه ریزی های قبل از پیروزی انقلاب داشته است، زمانی که در کشاکش جنگ سرد میان بلوک شرق و بلوک غرب توانست پایه های استفاده از انرژی هسته ای را بنا کند. در همین رابطه طرح احداث نیروگاه اتمی بوشهر و تاسیس انرژی اتمی در دستور کار قرار گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا سالها این اقدام شاه مورد نکوهش انقلابیون بود اما از شروع دهه هفتاد و در بحبوحه جنگ ایران و عراق مجدا این فعالیت بصورت خزنده رونق گرفت و در ابتدای دهه نود و اواخر دولت اصلاحات رسما به جامعه جهانی اعلام گردید که ایران به دنبال راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر و نیز تامین سوخت آن از طریق غنی سازی سنگ اورانیوم داخلی می باشد. عواملی چون پنهان بودن این فعالیت ها و نیز تحرکات مخالفین نظام، پرونده هسته ای برای ایران در IAEI گشود. هر چند در اواخر عمر دولت اصلاحات سعی بر آن شد تا با مذاکرات چند جانبه و از جمله مذاکره با گروه موسوم به تروئیکا(فرانسه، انگلیس و آلمان)، چارچوبی برای حل و فصل آن یافت شود اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، روند مذاکرات به رویارویی خصمانه تبدیل گردید؛ به تصویب رسیدن ۵ قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل علیه ایران و به دنبال آن اجرای نزدیک به یک دهه تحریم های کمرشکن حاصل چرخش در سیاست بین المللی ایران شد؛ با انتخاب آقای حسن روحانی در سال ٩٢ که در واقع انتخاب مطالبات مردم برای حل مشکل هسته ای بود، تیم دیپلماسی ایران مرکب از مجرب ترین مدیران و کارشناسان عنان مذاکرات را در دست گرفتند و نهایتا در فروردین ماه سال ٩۴ منجر به صدور بیانیه رسمی ژنو شد که بعد از شش ماه از آن برجام( برنامه جامع اقدام مشترک ) تدوین و اجرایی گردید؛ هم زمان با شروع برجام قطعنامه های قبلی در سازمان ملل لغو و تحریم ها برداشته شد؛ روند رو به جلوی مذاکرات و ذوب شدن سریع یخ های روابط خارجی کشورمان با جامعه بین الملل، جناح رقیب و قدرت طلب را به واکنش و اقدام برای تضعیف این حرکت کشانید.این جناح تحت لوای دلواپسان آنچه را در توان داشتند برای کند کردن یا استحاله نمودن پرونده هسته ای بکار گرفتند. حوادثی کهدر صحن علنی مجلس و در کمیسیون رسیدگی به برجام اتفاق افتاد تنها گوشه هایی از هتک حرمت و سنگ اندازی های این جماعت بود. در آن طرف اما مردم امیدوارتر و پرانگیزه تر شده بودند،کارشکنی های بخشی از زورمداران اصولگرا در مجلس بر سر راه دولت در خصوص رای ندادن به وزرای معرفی شده و دیگر اقدامات ایذایی باعث شد تا افکارعمومی به شکل زودرس متوجه انتخابات مجلس و خبرگان شود و در همین راستا تشکل ها و احزاب اصلاح طلب و اعتدالگرا بر محور خواسته های مردم به یکدیگر نزدیک تر شوند؛ در نهایت با تدابیر بجای چهره های ارشد سیاسی این دو طیف و حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رای اتفاق دوم یعنی انتخابات هفتم اسفند رقم خورد؛ جناح رقیب که از مدتها قبل احساس خطر کرده بود ابتدا با تعمیم دادن بحث نفوذ که یک موضوع عام بود به فعالین سیاسی منتقد،سعی کرد تا فضای انتخابات را امنیتی کند،سپس با اجرای پروژه رد صلاحیت گسترده و سازمان یافته که فراتر از توان هیات های شورای نگهبان بود ولی با امضا این هیات ها بخش اعظمی از چهره های شاخص را از میدان بیرون کردند،اما این پایان ماجرا نبود و ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدال گرایان توانستند از میان نامزدهای باقی مانده و اعلام عدم عقب نشینی طرف مقابل را به انفعال کردن انتخابات بکشانند؛فهرست اعلام شده از طرف آقای هاشمی رفسنجانی برای خبرگان و فهرست تنظیم شده توسط شوراهای هماهنگی اصلاح طلبان و اعتدالگرایان جهت مجلس شورای اسلامی پاسخی مناسب برای افکار عمومی که آکنده از انگیزه برای عقب راندن قدرت مداران بودند، فراهم شد تنها این مردم بودند که می بایست در هفتم اسفند کار را تمام کنند که آن هم به نحو فوق العاده صورت گرفت.
این دو اتفاق یعنی حل پرونده هسته ای و انتخابات هفتم اسفند به ظاهر دو مقوله جدا از هم به شمار می رود اما در واقع حلقاتی از زنجیره منویات ملی در هدف گذاری تغییر برای رسیدن به مطالبات ملی است.
در کوتاه سخن می توان دستاوردهای این دو واقعه را به شرح زیر توصیف کرد:
١- شیوه مبارزات سیاسی برای تحقق خواسته ها از ایده آل گرایی به واقع گرایی تغییر یافت،بسیاری از فعالین و گروههای سیاسی که حاضر نبودند موضوع نسبیت را در عالم سیاست به رسمیت بشناسند،پذیرفتند که برای دستیابی به آرمان شهر خود،گاه باید دوش به دوش همراهانی هر چند غیر ایده آل راهپیمایی کرد و در این مسیر لازم است به دیدگاهها و برداشتها وسعت بیشتری داده شود؛ قرار دادن نامزدهای موردنظر در کنار نامزدهایی با سابقه در جناح رقیب اما منتقد فعلی، دستاوردی بزرگ برای کنشگران عرصه سیاست داخلی ایران به شمار می رود و شکستن تابوی مطلق را باید گام بزرگی برای سیاست ورزی تلقی نمود.
٢- بنظر می رسد رویکرد عمومی برای انجام تغییرات اساسی نیز تغییر کرده باشد؛ تا به حال وقتی از کسب آزادی ها و دستیابی به حقوق مدنی صحبت می شد؛ لازمه تحقق این اهداف را در انقلابات و دگرگونی های ناگهانی برشمردند؛ در حالیکه مردم متوجه شدند با همبستگی، اتحاد و همدلی و با دستهای بسته هم می توان جلوی افراط گری را گرفت و بناهاى شکل گرفته بر شالوده های ضدمردمی را تخریب نمود بدون آنکه نیاز به پرداخت هزینه های ناشی از جنگ داخلی و انقلاب های رنگی و غیررنگی باشد.
٣- استفاده از امکانات و ابزار پیشرفته اطلاع رسانی و فضاهای مجازی بطور عملی و موثر خود را نشان داد؛ بر اساس بررسی های انجام شده در انتخابات اخیر به نسبت دوره های قبل کمترین هزینه برای تبلیغات فیزیکی اعم از مصارف کاغذ، پارچه و بیلبورد پرداخت شده است. امروز میلیونها نفر از آحاد جامعه در شبکه های اجتماعی فعال هستند و این امکانات صرفا در اختیار گروهی روشنفکر و تحصیلکرده نیست بلکه زنان خانه دار، کارگران، بازنشستگان و سایر اقشار نیز به نحو چشم گیری از این تسهیلات ارتباطی بهره مند هستند. بنابراین می توان اذعان کرد که رسانه های مجازی تبدیل به بخشی از زندگی عادی و روزمره مردم شده اند.
۴- ریزش در جناح انحصار طلب بسیار محسوس است؛ شاید نتوان به لحاظ کمی آماری از جابجایی ها ارائه کرد اما با نگاهی به گفته ها و نوشته های تئوریسین ها، صاحب قلم ها و اندیشمندان آنان می توان گسل های ایجاد شده را به خوبی شناخت ؛ توجه به یادداشت آقای امیرمحبیان عضو سردبیری روزنامه رسالت که به جفاهای وارده به رقیب اقرار کرده از جمله نمونه های این موضوع است که نشان می دهد تمرکز بر روی روشنگری و حساس نگه داشتن افکار عمومی در موضوعات اساسی می توان بر سرعت ریزش اقتدارگرایان موثر باشد.
در کنار دستاوردهای این دو اتفاق مهم سال ٩۴ باید هشدارهایی نیز یادآور شویم، اول آنکه مردم با هیچکس عقد اخوت نبسته اند و هیچ شخصی یا جریان سیاسی مقبول مطلق نیست؛ مردم در سال ٩٢ و ٩۴ پشت سر اصلاح طلبان و اعتدالگرایان قرار گرفتند و به خصوص در انتخابات اخیر به فهرست نامزدهای این جناح صرفا به اعتماد شعارهای آنان مبنی بر عقب راندن افراط گری، استبداد و یکه تازی رای دادند لذا بر سیاستگذاران و چهره های ارشد این طیف است که خود نیز از درون به این بیماری ها مبتلا نشوند چرا که هر آن، هر جریان سالم تری می تواند جای آنان را در افکار عمومی بگیرد.
دوم حفظ دستاوردهاست؛ طی حل و فصل مذاکرات هسته ای عزت و احترام مردم ایران در صحنه بین الملل دو چندان شده و در انتخابات اخیر نیز دست اقتدارگرایان از سرنوشت جامعه کوتاهتر گردیده اما اگر به همین ها بسنده شود و اقدامی برای حفظ و بالندگی آنها نشود چه بسا طرف مقابل به سرعت خود را بازسازی نماید و با استفاده از اهرم های در اختیار به مصادره این دستاوردها بپردازد؛ در این رابطه لازم است احزاب و گروهها و شخصیت های تاثیر گذار بطور مستمر مطالبات مردم را به نامزدهای منتخب یادآوری نمایند و از آن طرف هم حمایتهای اجتماعی را از مواضع اصولی و رو به جلوی منتخبین اخذ کنند تا دچار سستی و رخوت نگردند؛در خاتمه اینجانب به عنوان یک روزنامه نگار از همفکران و هم صنف های خود درخواست میکنم تا برای حفظ غرور ملی و امید بوجود آمده در لایه های مختلف اجتماعی به ساماندهی فضای رسانه ای بپردازیم و اصلاح اطلاع رسانی را با ارتقای سطح کیفیت قلم زنی کلید بزنیم چرا که متاسفانه احساس می شود گسترش رسانه ها متناسب با توسعه کیفی نیست و از این جهت اطلاع رسانی از کمبودهای اساسی رنج می برد و امیدوارم در آینده و در فرصت بیشتر به این موضوع پرداخته شود.
منبع: هفته نامه پایتخت کهن – بیست و دوم اسفند ماه ١٣٩۴