روزی خواهد آمد
که جانداران
جای شمشیر
گیلاسشان را به هم می زنند
و جای دندانهای تیز
عکسهای یادگاری به هم نشان می دهند
و جای تماشای کشتی کج
به تماشای طلوع می نشینند
روزی خواهد آمد
که جانداران
جای رشوه، دست می دهند
و جای عطر
یکدیگر را میبویند
آن روز خواهد آمد
و آن روز روزیست که در موزه ها
جای فسیل دایناسور
فسیل انسان را خواهند دید…
***
کافی بود تنها بنویسی شببخیر
تا ساعتم را برای فردا کوک کنم
کافی بود تنها بنویسی شببخیر
تا قلبی را که زنده زنده دفن شده
از زیر آوار انبوه انتظار نجات دهی
تنها و تنها
کافی بود بنویسی شب بخیر
و آن خط صاف ممتد را
به زیکزاک زندگی باز گردانی
***
بارها به گلوله ام بستند
در چشمهای سیه روز من
در این تاریکی مجرد
طلوع کدام حادثه را منتظری
در دلی که درد میکند
در دلی که…
در دلی که تیرباران شده
کسی ته نشین نخواهد شد
تبسمی از هیچ
بر لب های نا مربوط یک زن
“مجموعه شعر سپید – نسیم حسینی”
سفارش آنلاین از نشر مایا : http://goo.gl/w1XClw