stat counter
تاریخ : پنج شنبه, ۲۴ آبان , ۱۴۰۳ Thursday, 14 November , 2024
  • کد خبر : 34013
  • 30 خرداد 1395 - 1:46
13

نقدی بر نمایش شکار مرغابی

شیرین کاظمیان / یادداشت

قلم | qalamna.ir :

photo_2016-06-03_00-30-07آنتوان چخوف می گوید: اگر در فصل اول (نمایشنامه) به این اشاره کنید که تفنگی به دیوار آویخته شده است، این تفنگ باید در فصل دوم یا سوم مورد استفاده قرار بگیرد. اگر قرار نیست تیری از آن شلیک شود، نباید به دیوار آویخته شده باشد. اغلب نویسنده های روسی در آثارشان چهارچوب سفت و محکمی را ارائه می دهند که مخاطب هرگز دچار گیجی یا ابهام اضافی در مواجه با اثر نشود. در واقع این امر و این بن مایه ی روایتی مرز باریکی است که می تواند خیلی محکم و خوب پیش برود و یا با گفتن زیادیِ همه چیز ناگهان از هم بپاشد و از جذابیت اش کاسته شود. نمایش طولانیِ شکار مرغابی به کارگردانی حمیدرضا قطبی یکی از این نمایش هاست.
الکساندر وامپیلوف مشابه اغلب آثار روسی نمایشنامه ای نوشته که چرایی و یا ابهامی را برای کشف توسط مخاطب باقی نگذاشته است. شکار مرغابی بر پایه‌ی یکی از اولین موضوعات خلق درام به وجود آمده، خیانت شخصی به دیگری و درگیری مدام وی با خویشتن. از قضا مردی جوانِ شیفته‌ی شکار مرغابی زن باره است و از هیچ زنی که مقابل راهش قرار می گیرد چشم نمی پوشد، او به تازگی صاحب خانه ای نو شده و دوستانش که به راستی نقش اندکی در روایتگری درام دارند، صحنه را شلوغ می‌کنند. طبق معمول زنی سرخ پوش با عشوه هایی غلیظ وارد صحنه می شود که اصرار بر دلربایی دارد. در ادامه همسری معصوم و شکننده بو به خیانت های پیاپی شوهرش می برد، زندگی تازه شکل گرفته شان کمرنگ می شود، مرد نمی تواند دوباره زنش را دوست بدارد و در پایان که با زن های دیگر هم نتوانست وصلتی داشته باشد، مرگ پدرش و ترک همسرش وی را تنها و شکست خورده به پایان می رساند. نزدیک به پایان در صحنه ای ضعیف هم می بینیم که او می خواهد با اسلحه ی شکاری اش که در دهان می گذارد، خودش را بکشد که البته ناتوان است. حال ما در میان این داستان بسیار ساده که بدون خلاقیت و جنبه های خوب بصری نیز دو ساعت کش آمده شاهد شخصیت های دیگر هم هستیم که می آیند و می روند و عمقی در اجرای به جا مانده به دوششان نیست. چون رئیس و زنی سرگردان که وارد دفتر کار مردجوان و دوستش شده و کودکانه تا پایان باقی می ماند. خشکیِ حکایت و سردی شخصیت های روسی طلب می کنند در صحنه هایی به اجرا در بیایند که پختگی طراحی صحنه و حقیقت طراحی لباس بازیگران به سمتی برود که رئالیسم سفت و سخت اجتماعیِ بنا شده در اثر که به دور از احساسات گرایی های مرسوم و ایده آل گرایی های افراطی نوشته شده اند، با خاصیت ناتورالیستی خود مخاطب را جذب کند، که این نمایش ازین کیفیت کاملا بی بهره بود. لباس بازیگران زن نه تنها هیچ نزدیکی ای به جلوه ای از یک لباس معمولی روسی نداشت بلکه شباهتی به پوشش های محلی زنان شمال ایران نیز برده بود. سام کبودوند اغراق صدا و بدن اش را در صحنه کنترل نمی کرد و همین طور وی نیز لباس مناسب یک مرد جوان روسی بر تن نداشت، تنها کفش های کوه نوردی در تمام صحنه پوشیده بود که اشاره ای داشته باشد از اشتیاق وی به فصل شکار، برای کشتار مرغابی ها. او آنقدر غلو می کند که شخصیت مردی با کمبودهای عاطفی و یاس های عمیق که نهایت میل اش به زندگی شکار است در چهره اش رنگ می بازد. صحنه ها به سادگی با اشیایی ساده تغییر می کنند و گویا این اصرار کارگردان است که برای فضاسازی های سرد روسی، سراغ نور نروند و همه چیز رنگ رو رفته باشد. شکار مرغابی به اتمام می رسد بی آنکه پس از دو ساعت اجرایی فشرده خلاقیتی به تماشاگر برسد. چونان تئاترهای دیگری که این روزها سالن های خوب تماشاخانه ی ایرانشهر را با تیم های ضعیف که اغلب تنها یک چهره ی نسبتا مشهور سینما، تلوزیون و یا فوتبال در آن ها درشت شده است، صاحب شده اند.
*کارشناس تئاتر
منبع روزنامه روزان

هشتگ:

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.