گروه سیاسی: صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران به روزنامه آرمان ملی گفت: نظام سیاسی درباره انتخابات۱۴۰۰ با دو استراتژی مواجه بود. نخست اینکه در چهار سال آینده، رئیسجمهوری روی کار بیاید که مورد اعتماد باشد و هیچ شائبه و تقابلی با سیاستهای کلی نداشته باشد. دوم اینکه رئیسجمهوری روی کار بیاید که دارای عزم و اراده و فکر مستقل باشد. تفکراتی که زیاد هم با دیدگاههای کلی نظام همراه و همسو نباشد. بنده معتقدم نظام به هر دلیلی استراتژی نخست را ترجیح داد تا رئیسجمهوری روی کار بیاید که در کادرهای مشخص و تعریف شده نظام حضور داشته باشد. به صورت طبیعی انتخاب این استراتژی، انتخابات پرشوری را به وجود نمیآورد.
از سوی دیگر دو قطبی نیز در انتخابات شکل نمیگرفت. این در حالی بود که از انتخابات ریاستجمهوری سال۷۶ به بعد همواره انتخابات ریاستجمهوری به صورت دوقطبی برگزار شد. این دوقطبیها نیز رقابتهای انتخاباتی را جدی و فعال میکرد و به همین دلیل میزان مشارکت افزایش پیدا میکرد. با این وجود هنگامی که شما به دنبال رئیسجمهوری هستید که زیاد مشکلآفرینی و دردسرآفرینی ایجاد نمیکند، باید به سمت انتخاباتی حرکت کنید که زیاد هم پرشور و پررونق نباشد. به همین دلیل تصمیم خود را گرفتهاند و این استراتژی در همه مراحل انتخابات قابل مشاهده بود. مرحله نخست در زمان ثبت نام کاندیداها بود.
سیدحسن خمینی میتوانست در انتخابات یک وضعیت دو قطبی ایجاد کند. این در حالی است که از ایشان خواسته شد در انتخابات شرکت نکند. از سوی دیگر حضور علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری نیز میتوانست این دوقطبی را در انتخابات به وجود بیاورد که هر دو ردصلاحیت شدند. همه ما میدانیم که آقای عبدالناصر همتی یا محسن مهرعلیزاده در قالبی نیستند که بتوانند این دو قطبی را در انتخابات به وجود بیاورند و در نتیجه رقابت را به یک حداقل تقلیل میدهند. در چنین شرایطی شاید میزان مشارکت در انتخابات چیزی بالاتر از ۳۰ درصد یا در همین حدود باشد اما در نهایت کسی که انتخاب میشود آقای رئیسی خواهد بود؛ رئیسجمهوری که در چهار سال آینده با نهادهای قدرت همسو و همراه خواهد بود.
مهمترین اتفاقی که پس از انتخابات رخ خواهد داد، یکدستی قدرت خواهد بود و به نظر میرسد داستان۸۴ تا۹۲ در حال تکرار شدن است و همه بخشهای حاکمیت از یک طیف سیاسی خواهند بود. برخی از اصلاحطلبان معتقدند از ابتدا نیز اشتباه کردیم که وارد شراکت با آقای روحانی شدیم. هیچ تغییر و تحول مثبتی در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی رخ نداد و این وضعیت در نهایت باعث بدنامی جریان اصلاحات شد.
از سوی دیگر دو قطبی نیز در انتخابات شکل نمیگرفت. این در حالی بود که از انتخابات ریاستجمهوری سال۷۶ به بعد همواره انتخابات ریاستجمهوری به صورت دوقطبی برگزار شد. این دوقطبیها نیز رقابتهای انتخاباتی را جدی و فعال میکرد و به همین دلیل میزان مشارکت افزایش پیدا میکرد. با این وجود هنگامی که شما به دنبال رئیسجمهوری هستید که زیاد مشکلآفرینی و دردسرآفرینی ایجاد نمیکند، باید به سمت انتخاباتی حرکت کنید که زیاد هم پرشور و پررونق نباشد. به همین دلیل تصمیم خود را گرفتهاند و این استراتژی در همه مراحل انتخابات قابل مشاهده بود. مرحله نخست در زمان ثبت نام کاندیداها بود.
سیدحسن خمینی میتوانست در انتخابات یک وضعیت دو قطبی ایجاد کند. این در حالی است که از ایشان خواسته شد در انتخابات شرکت نکند. از سوی دیگر حضور علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری نیز میتوانست این دوقطبی را در انتخابات به وجود بیاورد که هر دو ردصلاحیت شدند. همه ما میدانیم که آقای عبدالناصر همتی یا محسن مهرعلیزاده در قالبی نیستند که بتوانند این دو قطبی را در انتخابات به وجود بیاورند و در نتیجه رقابت را به یک حداقل تقلیل میدهند. در چنین شرایطی شاید میزان مشارکت در انتخابات چیزی بالاتر از ۳۰ درصد یا در همین حدود باشد اما در نهایت کسی که انتخاب میشود آقای رئیسی خواهد بود؛ رئیسجمهوری که در چهار سال آینده با نهادهای قدرت همسو و همراه خواهد بود.
مهمترین اتفاقی که پس از انتخابات رخ خواهد داد، یکدستی قدرت خواهد بود و به نظر میرسد داستان۸۴ تا۹۲ در حال تکرار شدن است و همه بخشهای حاکمیت از یک طیف سیاسی خواهند بود. برخی از اصلاحطلبان معتقدند از ابتدا نیز اشتباه کردیم که وارد شراکت با آقای روحانی شدیم. هیچ تغییر و تحول مثبتی در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی رخ نداد و این وضعیت در نهایت باعث بدنامی جریان اصلاحات شد.