پدیده زنکشی در کشور ما نه پدیدهای جدید است و نه مختص نقطهای خاص از کشور است. این سنت تلخ دیرینه در تمام نقاط کشور بیش و کم وجود دارد، پدیدهای که گاهی از آن به ناموسکشی یا قتل ناموسی هم یاد میشود. عنوانی اشتباه در بازتعریف قتلی که به دلیل ملکپنداری مقتول رخ میدهد.
پدیده زنکشی معمولا با یک توجیه اخلاقی همراه است، مردانی که همسر، خواهر، فرزند دختر، مادر، دختر عمو و… را ملک خود میپندازند به دلیل تفاوت در اعتقادات و عملکرد زن مورد نظر او را به قتل میرسانند. این قتلها معمولا به دلیل پیوندهای خانوادگی مشترک میان اطرافیان قاتل و مقتول یا به همراه داشتن تایید نزدیکان مقتول مجازاتی به دنبال ندارد. گرچه که قوانین ما نیز در مواردی اجازه قتل زن توسط مثلا همسرش را داده است.
این روزها، اما اخبار زنکشیها بیش از دهههای گذشته منتشر میشود، فعالان حقوق زنان و حقوق بشر در کنار خبرنگاران مهر سکوت را شکستهاند و با کمک گرفتن از فضای مجازی و رسانهها این قتلهای بیمجازات یا کم مجازات را فریاد میزنند؛ از قتل فجیع رومینای ۱۳ ساله در شمال کشور که منجر به تدوین لایحهای به نام او توسط معاونت زنان شد تا قتل چند دختر در جنوب کشور قتل ریحانه عامری با ضربات تبر توسط پدر در کرمان و سایر قتلهایی که شاید با شدت و حدت کمتری منتشر میشوند همگی نشان از یک موضوع واحد دارند، برخی ریشههای پوسیده اجتماعی و فرهنگی در خانوادههای ایرانی، نبود سلامت روان و بازدارندگی اندک و ضعیف قوانین در حمایت از زنان.
۵ زنکشی در ۴ روز
این روزها، اما خبر ۵ مورد زنکشی در مناطقی غربی کشور به شدت خبرساز شد. زنانی که ۳ نفر آنها به دست همسر و یک نفر نیز به دست نامزدش به قتل رسید. ۱۵ خرداد ماه بود که فرمانده انتظامی شهرستان ایلام از وقوع وقوع یک فقره قتل در شهرستان ایلام به دلیل اختلافات خانوادگی خبر داد و گفت فردی حدودا ۳۵ ساله همسر خود را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. فردای همان روز یعنی ۱۶ خرداد ماه رئیس پلیس شهرستان کرمانشاه اعلام کرد: «شخصی با مراجعه به منزل همسر سابق خود و با شلیک چند گلوله، همسر و خواهر همسر خود را به قتل میرساند.»
دو روز بعد از اولین قتل یعنی ۱۷ خرداد ماه نیز درهشهر از توابع استان ایلام رنگ خون گرفت، فرمانده انتظامی این شهرستان اعلام کرد که فردی حدودا ۳۸ ساله به دلیل آنچه اختلاف خانوادگی نامید، همسر خود را با سلاح گرم به قتل رسانده و یک نفر دیگر را زخمی کرد.در نهایت هم روز ۱۸ خرداد گلاله شیخی ۲۶ ساله توسط نامزدش در شهرستان سقز از توابع استان کردستان توسط نامزدش به قتل رسید یعنی فردی که حتی زندگی مشترک با او را آغاز هم نکرده بود. با توجه به وقوع ۴ قتل قبلی، قتل گلاله بازتاب به شدت گستردهای یافت چرا که مشخص شد قتل به شدت دردناک او تنها بر سر یک حق انسانی و عدم کرنش گلاله در برابر خواسته غیرمنطقی نامزد و ورود او به حیطه تصمیمگیریهای شخصی این زن جوان بوده است.
وقوع ۵ مورد زنکشی تنها طی ۴ روز این باور را ایجاد کرد که ریسمان پوسیده ملکپنداری زنان و قتلهایی از نوع ناموسی و مالکانه هنوز پاره نشده و چه بسا که ارادهای راسخ برای رفع زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و قانونی موجد این نگاه در مردان وجود ندارد.داستان قتل گلاله از یک ماجرای عاشقانه از سوی نامزد او شروع میشود، کیومرث پسردایی گلاله ادعای عاشقی دارد، کارمند بانک و از خانوادهای ثروتمند است با این حال هربار که به خواستگاری میرود به دلیل عصبی بودنش جواب رد میشنود، در نهایت، اما تلاشهایش جواب میدهد و با گلاله نامزد میکند. اینها را یکی از افراد آشنا به زندگی گلاله برای جامعه ۲۴ تعریف میکند.
دختر جوان، اما حقوق خوانده و در این مدت در یک دفتر حقوقی هم مشغول به کار شده است، آنقدر به حقوق خود آگاه است که یکی از شروطش برای عقد و ازدواج با کیومرث محضری کردن شروط درج شده در سند ازدواج است. این شرایط برای کیومرث غیرقابل قبول است. او معتقد است که با سر کار رفتن گلاله چشم و گوش او باز شده و از زندگی خارج میشود به همین علت هم وعده میدهد که به گلاله ماهانه دو برابر دستمزد فعلی او پول بدهد و او خانهنشین شود.
گلاله، اما یک جوان امروزی است که مانند هر جوان دیگری میخواهد آزادانه ببالد و رشد کند. او به خوبی از حقوق خود آگاه بوده و میداند که پایان چنین شروطی برای او جز نکبت به بار نخواهد آورد و اصولا کسی جز خودش نباید برای زندگی او تصمیمگیری کند. پس پیشنهاد پسردایی را قاطعانه رد میکند. اختلاف بر سر این موضوع تا جایی پیش میرود که زن و مرد جوان تصمیم به جدایی میگیرند، با این حال کیومرث پیشنهاد میدهد که برای آخرین بار گلاله را دیده و درباره اختلافات با یکدیگر صحبت کنند تا به نتیجه نهایی برسند.روز جنایت سر میرسد، کیومرث به دنبال دختر جوان میرود تا با هم بیرون بروند. چند روز از این ماجرا میگذرد، اما خبری از دو جوان نیست. تا اینکه بالاخره کیومرث با یکی از نزدیکان تماس گرفته و خبر از قتل گلاله میدهد او نشانی نقطهای که جسد گلاله را مخفی کرده میدهد.
سرانجام پیکر سوخته دختر جوان در جاده سنندج به سقز و در محلی به نام چاپان سفلی پیدا شد، درحالیکه با ضرباتی به سرش به قتل رسیده و سپس جسدش توسط کیومرث به آتش کشیده میشود. گلاله تقاص آزادیخواهی و برابری طلبی خود را با جانش پس میدهد تا زنان آینده بدانند که پیشینیانشان برای رسیدن به آزادی و حقوق انسانی خود چه جانها دادهاند.
ناگفته نماند که درست دو ماه پیش هم دو زن جوان در شهرستان سردشت تحت عنوان ناموس توسط نزدیکان خود به قتل رسیدند و تاسفآور آنکه درست زمانی که این سطور نوشته میشود، قتل هولناک این ۵ زن در جامعه بازتاب گستردهای مییابد یعنی همین روز گذشته رسانههای محلی از وقوع قتلی دیگر در روستای خرخره آبادان خبر میدهند اینبار مردی ۳۷ ساله همسر ۲۲ سالهاش را با ضربات چاقو به قتل میرساند و بعد هم به راحتی علت انجام این قتل را اختلاف خانوادگی و عدم کنترل خشم عنوان میکند.
آمار زنکشی در ایران
وقوع زنکشی در ایران پدیدهای تلخ، اما فراگیر بوده و پیشتر نیز درباره آن صحبت شده است. در کشور ما، اما هیچگونه آمار رسمی درباره این پدیده تلخ و پرتکرار وجود ندارد، ۱۲ تیر ماه سال سرهنگ مصطفایی معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی ناجا با بیان اینکه ۱۵ درصد قتلها در سال ۹۰ ناموسی بوده است اعلام کرده بود: زن کشی در صدر قتلهای خانوادگی است.
روزنامه شرق نیز سال گذشته در گزارشی با استناد به مقالات دانشگاهی و پایاننامههایی که به بررسی موضوع قتلهای ناموسی پرداختهاند، از آمار بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی سالانه در کشور خبر داده بود، با این توضیح که قتلهای ناموسی در استانهایی با بافت فرهنگی قبیله و عشیرهای بالاتر از دیگر نقاط کشور است و استانهای خوزستان، کردستان، ایلام و سیستان و بلوچستان در ردههای بالای رتبهبندی قتلهای ناموسی قرار دارند.
حقیقت آن است که وقوع زنکشی در جامعهای که زنان آن حتی از بسیاری از حقوق خود محرومند و نامزدهای ریاستجمهوری آن برای زنان خط و نشان میکشد که چرا باید در ورزشگاهها حضور داشته باشند و جای آنها صرفا در آشپرخانه است و ناچارند حقوق انسانی خود را در زمان ازدواج از مرد گدایی و بعد هم محضری کنند، در چنین جامعهای نگاه مالکانه به زن و از بین بردن او در زمانی که به اصطلاح جنس برتر صلاح میداند چندان هم دور از ذهن نیست. با سیروان محمودی، پژوهشگر اجتماعی اهل سردشت که خود خاطرهای از یک زنکشی در خانواده دارد به گفتگو نشستیم.
عمهام ۲۵ سال پیش توسط خانوادهاش به قتل رسید
محمودی درباره علل زنکشی در مناطق مختلف کشور از جمله مناطق غربی میگوید: طی دو ماه گذشته در سردشت ۲ مورد زنکشی به دست اعضای خانواده رخ داد، چند روز پیش هم خانم گلاله شیخی به دست نامزدش کشته شد و پیش از او هم زنی در سنندج به دست برادرانش به قتل رسید این قتلها به وقوع میپیوندد و همه آنها هم در چهارچوب خشونت جای میگیرند. متاسفانه هر ازگاهی چنین قتلهایی رخ میدهند که البته پدیدهای جدید نیست و از گذشته نیز چنین قتلهایی صورت گرفته است.
وی ادامه میدهد: عمه من ۲۵ سال پیش قربانی چنین قتلی شد، در حالیکه امروز هم گذشت زمان نتوانسته تغییر زیادی ایجاد کند و زنکشیهای دیگری که طی سالهای روزهای اخیر رخ دادند نشان میدهند که این اتفاقات بازتولید میشوند و بعید میدانم که به این زودیها این قتلها متوقف و حذف شوند.
این پژوهشگر اجتماعی در توضیح قتل عمهاش اظهار میکند: در قتل عمه بنده چند خانواده دست داشتند، از پدر و مادر او تا تعداد دیگری از اقوام درجه اول و دوم و همه آنها در این قتل مشارکت کردند. من نمیدانم که امروز افرادی که این قتل را رقم زدند چه حالی دارند، اما وقتی با فرزندان عمهام صحبت کردم متوجه شدم که تا به حال درباره این مساله با آنها صحبتی نشده و شفافسازی صورت نگرفته است. آنها به من گفتند که تا به حال هیچیک از مشارکت کنندگان در این قتل با ما حرف نزدند و سعی نکردند از ما دلجویی کنند تا شاید اندکی این بار درد و جنایت از روی دوش ما برداشته شود. در واقع میتوان گفت که جامعه هنوز به زنکشی افتخار میکند.
وی با بیان اینکه آمار رسمی در خصوص زنکشی در کشور یا همان قتلهای ناموسی نداریم. عنوان میکند: تنها در برخی کتابها و مقالات روایت یا آمارهای منطقهای در خصوص زنکشی داریم. گاهی هم رسانهها آمارهایی ارائه میدهند مثلا براساس یکی از این گزارشها تعداد قتلهای ناموسی سالانه ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد تخمین زده شده، البته به اعتقاد من آمار از این ارقام بیشتر است چرا که برخی از این نوع قتلها پروندهشان ناپدید شده یا علت مرگ خودکشی یا تصادف اعلام شده است.
محمودی با اشاره به اینکه زنکشی پدیده شومی است که در تمام جهان رخ میدهد، میگوید: زنکشی فجیعترین مصداق مفهوم خشونت بوده و پدیدهای چند بعدی است. یکی از بزرگترین آسیبهایی که به بررسی این مساله وارد میشود آن است که غالبا یک رویکرد تک محوری در آسیبشناسی این مساله وجود دارد مثلا در موارد اخیر بیشتر جنبههای حقوقی – قضایی یا جنبه روانشناسی مورد بحث قرار گرفته است. چنین نگاهی واکاوی این پدیده را با مشکل مواجه میکند. در حالی که باید ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پدیده زنکشی مورد توجه قرار بگیرد.
تاثیر نظام سیاسی بر پدیده زنکشی
وی در پاسخ به این سوال که در بُعد سیاسی چه عواملی باعث بروز پدیده زنکشی شده است؟ میگوید: نظام سیاسی به خود اجازه دخالت در همه امور اجتماعی، فرهنگی و آموزشی جامعه را میدهد. یعنی نظام مدیریتی مبتنی بر کنترل است و هنجارها را تعیین کرده و بر پایه آن قوانین را وضع، اجرا و نظارت میکند. نظام سیاسی گفتمانسازی کرده و در بعد فرهنگی این توانایی را دارد که افراد را به سمت توسعه آزادی و دموکراسی سوق دهد؛ بنابراین جنبه نظارتی و هنجارسازی نظام سیاسی میتواند پدیده زنکشی را تسهیل کرده یا مانع آن شود. گاهی هم جامعهای در داخل جوامع دیگر استثمار یا استعمار شده و ذهنیتهای فردی دچار این بحران میشوند که اطرافیان خود را استثمار و استعمار کنند و به خودشان حق مالکیت و کشتن بدهند. درواقع تفکراتی که در یک نظامی سیاسی وجود دارد این موارد را رقم میزند.
این پژوهشگر اجتماعی خاطرنشان میکند: در این میان پیشینه تاریخی و فرهنگی هم در کنار نظام سیاسی گفتمانسازی میکند که این گفتمانسازی در حال حاضر ضد زن است. این گفتمان ضد زن از این مرحله که زنان باید چه نوع پوشش و رفتاری داشته باشند شروع شده و میتواند به مراحل رادیکالتری برسد مبنی بر اینکه زن ابزار و کالای مرد است و او میتواند زن را بکشد، بعد از وقوع قتل هم کسی مواخذه نمیشود. متاسفانه این گفتمان حتی بر فرهنگ هم تسلط یافته به نحوی که امروز زنکشی برای ما عادی شده است به صورت کلی خشونت و قتل عادی شده است؛ که نشان میدهد خشونت هم تبدیل به گفتمان شده و جامعه نسبت به آن واکنش کمی دارد.
وی تاکید میکند: این نکته را هم باید در نظر داشت که مثلا در شهر من از یک سو زنکشی رخ میدهد از سوی دیگر زنان روز به روز مستقلتر و قدرتمندتر میشوند، مهاجرت و پیشرفت کرده و خودشان و دیگران را مدیریت میکنند. در زبان کردی واژه زن، «آفرت» نامیده میشود که به معنای آفریننده است که نشان از جایگاه زن دارد، اما زنکشی هم رخ میدهد. نکته آن است که وقتی از ۶ هزار سال پیش نظام مادر تباری فروریخت و نظام پدرتباری و بعد از آن پدرسالاری ایجاد شد و الهههای زن نابود شد، زن به عنوان «نوموس» یا «ملک مرد» تعبیر شد.
محمودی با بیان اینکه موضوع زنکشی از پیش هم در کشور و در مناطق غربی ایران رخ میداده است، عنوان میکند: طی سالهای اخیر شبکههای اجتماعی نیز پا به میدان گذاشته و این خبرها را بازتاب دادهاند. وقتی عمه من به قتل رسید شبکههای خبری و شبکههای اجتماعی نبودند که اطلاعرسانی شود. از سوی دیگر به نظر من بازتاب گسترده چنین اخباری به نوعی بازتاب و ترویج خشونت هستند و بعد از هم شاهد چنین خشونتهایی از نوع شدیدتر خواهیم بود چرا که داریم چنین رفتارهایی را تسهیل و ترویج میکنیم. رسانهها نیز ناآگاهانه این موانع را گسترش میدهند. این درحالی است که چنین حوادثی نیاز به واکاوی علمی دارد.
وی درباره اینکه آیا برخورد قاطع قضایی میتواند عاملی برای پیشگیری از زنکشی یا همان قتلهای ناموسی باشد، میگوید: مجازات تنها یکی از راهکارهای پیشگیری از این مساله است نه تنها راه. پدر رومینا قبل از قتل تحقیق کرده بود که در صورت کشتن دخترش تا چه میزان مجازات میشود. از سوی دیگر فضای مجازی باعث شده که افراد به راحتی به چنین اطلاعاتی دسترسی پیدا کنند و راحتتر هم اقدام کنند.
این پژوهشگر اجتماعی خاطرنشان میکند: بر اساس پژوهشهایی که در اقلیم کردستان انجام دادم متوجه شدم در سالهای اخیر قانونی تصویب شده که از زنکشی پیشگیری کند، زیرا در آن منطقه و همچنین ترکیه این پدیده به وفور مشاهده میشود. در این پژوهش متوجه شدم که بعد از وضع قانون، این مردم و مراجع مورد قبول آنها بودند که این قانون را نپذیرفته و به آن اهمیت نمیدانند در اینجاست که موضوع اجتماعی، فرهنگی و تاریخی هویدا میشود.
وی با تاکید براینکه تحلیل این موضوع از ابعاد مختلف میتواند عاملی باشد برای پیشگیری از این پدیده، اضافه میکند: باید گفتمانها و خردهفرهنگهایی که در ذهن ما مردم شکل گرفته و تبدیل به عادتواره شدهاند را تغییر بدهیم. به عنوان مثال باید بررسی کنیم که زن و نقش او از ابتدای تولد یک دختر چگونه تعریف میشود از نحوه لباس پوشیدن، اسباببازی، علایق و سلایقی که اجتماعی و فرهنگی به او آموزش میدهد تا تعاریفی که سعی در توصیف او دارند مانند اینکه دختر ضعیفه است همه در ابتداییترین نهاد اجتماع که کار جامعهپذیر کردن را بر عهده دارد یعنی خانواده شکل میگیرند و همه ما باورمان به این صورت شکل گرفته است و این باورها تبدیل به رفتار کلان در اجتماع میشود. این تعاریف آنقدر ادامه یافته که به تعاریف و رفتارهای رادیکال منجر شده است.
محمودی تصریح میکند: باید در ابتدا ساختارها را زیرسوال ببریم و ببینیم که زن در جامعه چگونه تعریف شده و کارکرد او چیست؟ آیا زن تنها یک سرویسدهنده به خانواده و بنگاهی برای تولید بچه است یا اینکه یک انسان آزاد است و فرقی با مرد ندارد؛ لذا این تعاریف و این نگاه که زن کالایی در دست مرد در یک جامعه مردسالارانه است باید بازنگری شود چرا که این بازنگری خود را در همه ابعاد حقوقی، آموزشی و خانواده نشان میدهد.
نقش زنان در وقوع زنکشی
وی با تاکید بر اینکه هر مردی و هر جامعهای ولو جامعه مردسالار میتواند بگوید که اعتقادی به کشتن زنان ندارم و با آن مبارزه میکنم، میگوید: این مبارزه، اما در وهله اول باید به دست زنان شکل گیرد، باید دید که آیا زنان هم به این باور رسیدهاند که علیه نظامهای فکری و گفتمانهایی که بر جامعه مسلط بوده و زن را بازتعریف و تولید میکنند و همچنین علیه سیستم آموزش و پرورشی که در آن نقشهای جنسیتی و جنسی زن تعریف میشوند باید مبارزه کنند یا اینکه آنها را قبول دارند.
محمودی با بیان اینکه موضوع زنان علیه زنان هم نکتهای مهم، اما مغفول مانده است، توضیح میدهد: معمولان نوک پیکان همه انتقادات در ماجرای زنان و آزارهای وارد شده بر آنان به سوی مردان است. من انکار نمیکنم که ما جامعهای ضد زن داریم، اما نکته آن است که بسیاری از زنان در راستای مبارزه با خشونت، زنکشی و زورگویی و ترویج آزادی و دموکراسی گام برنمیدارند و علیه نظامهای مردسالارانه حرکت نمیکنند. به عنوان مثال در قتلی که در خانواده من رخ داد هدایت کردن قتل و تصمیمگیری درباره آن را بیشتر زنان انجام دادند در بسیاری از موارد چنین است. در بسیاری دیگر از کتابها و مقالاتی که در این حوزه نوشته شده این نکته تاکید شده که زنان یا همدست هستند یا مدیریت این قتلها و خشونتها را برعهده داشتهاند.
وی میافزاید: دریک کار تحقیقی که درسال ۹۶، ۹۷ در مریوان توسط آقایان اسماعیلی و اسماعیل ریاحی که در مجله مطالعات اجتماعی با عنوان «نگرش به قتل ناموسی» منتشر شده، به صورت رندوم مصاحبهکنندگان زن و مرد انتخاب شدهاند. نکته دردناک این تحقیق که به نوعی دیدگاه جامعه را منعکس میکند مشخص شده که بیش از ۵ درصد از زنان در یکی از شهرهای ایران که شرکت کننده در پژوهش بودند، قتل ناموسی را تایید میکنند، ۵۵.۶ درصد نگرش منفی به این موضوع دارند و دردناکتر آنکه ۳۹ درصد زنان در اینباره نظری نداشتند یا اینکه نظرشان میان مثبت و منفی بود. این موضوع نشان میدهد که هنوز هم زنانی هستند که مانند مردان ضدزن، فکر میکنند.
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به نقش خانواده در زنکشی تصریح میکند: خانواده تبدیل به نهادی شده که قابل نقد نیست. در عصری که هستیم خانواده سمبل و نماد نهاد قدرت است یعنی ما در خانواده هم نظام سیاسی داریم، هم میتوانیم پادگان، زندان، کلیسا و دادگاه داشته باشیم. ما منکر کارکردهای مثبت نهاد خانواده نیستیم، بیشتر زنکشیها یا حتی خودکشیهای زنان که از مصادیق خشونت علیه زنان و ناشی از فشار و آزار وارد شده بر زن است، در نهاد خانواده رخ دادهاند، یعنی در نهادی که آن را تبدیل به یک امر مقدس کردهایم بنابراین لازم است در تعریف خانواده بازنگری شود، زیرا همه خانوادهها و همه اعضای خانواده مقدس و پاک نیستند، بسیاری از آسیبهای اجتماعی در نهاد خانواده پایهگذاری شده و شکل میگیرند. خانواده خود یک محصول اجتماعی است و باید از آن بازتعریف ارائه داد.
وی خاطرنشان میکند: زنکشی تنها قتل زن با عنوان ناموس یا همان کالای متعلق به مرد نیست بلکه یک جنایت و ژنوساید فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است که درباره زن انجام میشود و کشتن زن همان قتل آزادی، دموکراسی، توسعه و در درجه اول قتل الهههاست که دریک جامعه ضد زن و مردسالار رخ میدهد. اصلا کلمه ناموس کلمهای اشتباه است. درحالیکه در تحقیقات ما این کلمه آورده شده است، اما ناموس کلمهای ضد زن است، زیرا ناموس به معنای کالای مرد بودن یک زن است. وقتی در پژوهشها از این واژه استفاده میشود به معنای آن است که قبول داریم زن ناموس و کالاست لذا باید این کلمه را از فرهنگمان پاک کنیم.