هر چند که بیارزش نیست دانستن پایتخت همه کشورها، زمان رخدادهای مهم تاریخی و اینکه هر شعری متعلق به کدام شاعر است، اما داشتن اطلاعات برابر با داشتن آگاهی و یا فرهنگ مترقی نیست. آگاهی نوعی روشن بودن و درستاندیشی در موقعیتهای واقعی زندگی است و فرهنگ در نقطهای درونیتر از روان خانه دارد، که در زبان و رفتار روزمره جاری میگردد، در نوع مواجهه ما با مسائل اساسی فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی. برای همین است که فرهنگ همهجا، حتی در مسائل اساسی اقتصادی رخ عیان میکند و توسعه بدون توجه به آن عملاً معلق و ناقص باقی میماند.
حتماً میتوان با یک نمایش عامهپسند و پر مخاطب، بهجای ساختن برنامهای که مشابه آن فراوان است و آنچنان هم سرگرمکننده نیست، روی این نقاط و دشواریها ایستاد و قدمی در جهت اصلاح آنها برداشت. نیاز اصلی این است که فرهنگ دغدغه اصیل و راستین یک سرگرمی ساز باشد و برای ایده و عمق بخشیدن به آن، به اندازه صحنه و دکور هزینه شود و مورد توجه قرار گیرد.
این روزها مدیری اثری دیگر را هم در پلتفرمهای نمایش خانگی در حال پخش دارد که از همین معضل بیمایگی در ایده و هزینه زیاد در پوسته و ظواهر رنج میبرد. سریال «دراکولا» مثلاً نقدی است بر شبه طبقهای که از درون مناسبات مالی فاسد رشد کرده است و زیستی انگلی اما لوکس و پر زرق و برق دارد.
چیزی که از همان ابتدا توجه بسیاری را جلب کرد هزینه زیاد و بخصوص مصرف حیوانات غیراهلی متعدد در سریال بود. مکانهای گران قیمت و ظاهر پر هزینه سریال یک توجیه ابتدایی دراماتیک داشت که نمایش طبقه نوکیسه و زندگی بسیار لوکس آن بود. طبقهای که در برج عاج خود نشسته و بر مناسبات پرفساد مالی تکیه کرده است، اما غلظت ریخت و پاش سریال بدون سلیقه و کیفیت در ساختار، نشان داد که در نهایت میان سازنده و ساختار «دراکولا» و مثلاً چیزهایی مثل «پاورچین» و «نقطهچین» و… با وجود تفاوت فاحش در امکانات، هیچ فاصله معناداری به لحاظ هنری وجود ندارد. با هزینه بسیار زیاد همچنان دو یا سه یا چهار نفر یک سمت دوربین میایستند و همین تعداد سمت دیگر دوربین، و تلاش میکنند کنایهای بزنند و احتمالاً لبخندی بر لبی بنشانند.
سریال پرهزینهای که ساختار ارزانی دارد؛ درست مثل یک پارچه گران و کمنظیر که مزین به طلاست، اما به بدترین و بیکیفیتترین شکل ممکن دوخته شده است. این خود نمایش نوعی از سرمایهسوزی و مناسبات غلط مالی است. سریال در باطن خود از مشکلی رنج میبرد که در ظاهر مدعی نقد آن است.عدم درک دقیق و عمیق آنچه گفته میشود و تناقض در ادعا و رفتار به یکپارچگی و صداقت هر اثری لطمه میزند. یکپارچگی و صداقت یعنی همین درک ژرف از موضوع و استراتژی درست ساختاری در بیان آن درک ژرف.