مأموران کلانتری ۱۰۳ گاندی وقتی در جریان شلیک شبانه قرار گرفتند، به خانه مورد نظر رفتند و با پیکر خونین دکتر محمود باستانی ۶۲ساله که مشاور عالی رئیس بیمارستان فیروزگر بود، روبهرو شدند. همسر متوفی که هراسان بود، به مأموران گفت: من و همسرم در خانه تنها بودیم که صدای زنگ در شنیده شد و مردی که لباس آبی بر تن داشت، خودش را مأمور سازمان آب معرفی کرد.
همسرم در را برایش باز کرد، اما دو مرد جوان به داخل خانه حملهور شدند و به همسرم شوکر زدند. آنها با همسرم درگیر شدند و همسرم روی مبل افتاد که با تهدید من را به داخل اتاق بردند و از من خواستند جعبه جواهرات را به آنها بدهم. من که ترسیده بودم، جواهراتم را به آنها دادم. همان موقع همسرم مقابل در رفته بود تا از همسایه کمک بگیرد که مردان مسلح با او درگیر شدند و با شلیک گلوله او را در پاگرد ساختمان کشتند.
در بررسیهای بعدی مشخص شد دکتر محمود باستانی و همسرش از مدتی قبل با عروس خانوادهشان بهنام فریبا اختلاف داشتند و فریبا بهتازگی از برادرزن دکتر باستانی جدا شده بود.
با این اطلاعات، فریبا ۵۰ساله بازداشت شد و به اجیرکردن سه مرد برای قتل مادرشوهر و خواهرشوهرش که همسر دکتر محمود باستانی بود، اعتراف کرد. این زن گفت: من و همسرم همیشه باهم اختلاف داشتیم. ما اختلاف سنی زیادی با هم داشتیم و همسرم به بیماری اماس مبتلا بود. او همسن پدرم بود و من علاقهای به او نداشتم.
رفتارهای مادرشوهر و خواهرشوهرم باعث شد تا اسفند سال گذشته از هم جدا شویم. دختر ۲۳سالهام با من زندگی میکرد. من به فکر انتقام افتادم و تصمیم گرفتم مادرشوهر و خواهرشوهر سابقم را بکشم، اما مردانی که برای قتل اجیر کرده بودم اشتباهی شوهر خواهرشوهرم را کشتند.
با اطلاعاتی که مأموران پلیس به دست آورده بودند، سه روز بعد سه قاتل اجارهای ردیابی و بازداشت شدند و در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه، اولیایدم برای متهمان حکم قصاص خواستند. سپس متهم ردیف اول به نام جمشید ۲۹ساله گفت: من در مترو دستفروش بودم و چند بار فریبا را در مترو دیده بودم. او میدانست شرایط مالی بدی دارم و برای هزینههای بیماری قلبی و کلیوی همسرم نیاز به پول دارم؛ به همین دلیل به من پیشنهاد داد تا برایش کار کنم.
او اولینبار گفت میتوانی درختی قطع کنی؟ منظورش را نفهمیدم و بعد از مدتی با من تماس گرفت و خواست بهخاطر اختلافهای خانوادگی خواهرشوهر و مادرشوهرش را بکشم. او ادامه داد: من ماجرا را با دو نفر از دوستانم به نامهای سعید و ایمان در میان گذاشتم. قرار بود فریبا ۳۰ میلیون تومان به ما بدهد.
ما با پنج میلیون تومان دو اسلحه برای خودم و سعید خریدیم. قرار بود در این ماجرا ایمان راننده باشد و به او پنج میلیون تومان پول بدهیم. سهم من و سعید هم قرار بود ۱۰ میلیون تومان باشد. حتی فریبا عکس خواهرشوهرش و همسرش دکتر باستانی را از طریق واتساپ برایم ارسال کرده و گفته بود بعد از قتل آنها باید به اکباتان و به خانه مادرشوهرش برویم و او را هم بکشیم تا با ما تسویهحساب کند.
ما هم این کار را انجام دادیم. سعید نیز اتهام معاونت در قتل و سرقت مسلحانه را گردن گرفت، اما ایمان مدعی شد در این جرائم دستی نداشته و فقط راننده بوده است. وقتی نوبت دفاع به فریبا رسید، منکر معاونت در قتل و سرقت مسلحانه شد و ادعا کرد از نقشه قتل اطلاعی نداشته و هیچ مشکلی با مادرشوهر و خواهرشوهرش نداشته است. در پایان جلسه، قضات دادگاه جمشید را به قصاص محکوم کردند.
قضات دادگاه سعید را نیز به خاطر معاونت در قتل و سرقت مسلحانه و نگهداری سلاح به زندان محکوم کردند، اما ایمان از دستداشتن در این اتهامات تبرئه شد.پرونده فریبا نیز برای تکمیل تحقیقات به دادسرا برگردانده شد، اما با اعتراض اولیایدم به حکم صادرشده، پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و درحالیکه حکم قصاص جمشید تأیید شده بود، حکم متهمان ردیف دوم و سوم شکسته شد و آنها در شعبه همعرض بار دیگر از خود دفاع کردند. در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، سعید را به ۱۵ سال و ایمان را به شش ماه زندان محکوم کردند.