اقدامات دولت مصدق که یک دولت ملی بهشمار میرفت، سبب دشمنی دولتهای بزرگی، چون انگلیس و آمریکا شد. یکی از دلایل مخالفت انگلیس با دولت مصدق و تصمیم بر سرنگونی وی، ملی شدن صنعت نفت از سوی مصدق و یارانش بود، زیرا «تصویب قانون ملیشدن نفت، موجب درگیری مستقیم مصدق، با دولت بریتانیا شد.
انگلیسیها مالک ۱۳ درصد از سهام شرکت نفت انگلیس و ایران بودند و نمیخواستند ملی شدن بهطور کامل را بپذیرند.» بر این اساس ملیشدن نفت ایران سبب کوتاهشدن دست انگلیس از نفت ایران شد و این خود بر اقتصاد انگلیس تاثیر بسیاری داشته است.
چنانکه در این رابطه در آن زمان روزنامه اکونومیست مینویسد: «کمبود درآمد دولت اینروزها درست برابر درآمدی است که از نفت ایران نصیب انگلستان میشده است و ما بهسبب بیلیاقتی دو سال است که از آن محرومیم.»
روزنامه کریسچنساینس مانیتور نیز بههنگام سقوط دولت مصدق در یک تفسیر مفصل مینویسد: «بدون تردید اگر حکومت مصدق سقوط نمیکرد، طی یکی دو ماه آینده حکومت انگلستان ساقط میشد و دولت بعدی ناگزیر بود نرمش بیشتری با حکومت مصدق نشان دهد تا مساله نفت ایران را بهطرز انسانی و دنیاپسند حل کند و انگلستان را از بن بستی که برایش بهوجود آمده خارج سازد.»
آمریکا نیز دخالت مستقیم در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲داشت. غالبا گفته شده است که انگیزه اصلی کودتا آن بود که سیاستگران آمریکا، تمایل داشتند شرکتهای نفت آمریکایی در کسب بخشی از تولیدات نفت ایران سهیم شوند.
با آنکه نظریه استیلای آمریکا بر نفت ایران را نمیتوان انکار کرد، اما برخی دیگر از جنبهمنطقیتر، چنین استدلال میکنند که انگیزه اصلی سیاستگران آمریکایی، در این امر ترس از خطر روی کار آمدن کمونیستها در ایران بود. شاید این طرز تفکر از مساله اشغال آذربایجان توسط شوروی در سالهای اول بعد از جنگجهانی دوم نشأت گرفته باشد چراکه این بُرهه از زمان، دوران جنگ سرد است.
ایالاتمتحده آمریکا از زمان آغاز جنگ سرد، ایران را بهدلیل موقعیت استراتژیک میان اتحاد جماهیر شوروی و حوزههای نفتی خلیجفارس متحدی مهم برای غرب میدانست و از آنجا که حزب کمونیستی توده در ایران و همپیمان نزدیک اتحاد شوروی بود؛ بیم داشت که شوروی از طریق این حزب بتواند در دولت مصدق نفوذ کند، زیرا نظام کمونیستی شوروی در حال توسعه و تسلط خود بر جهان بود و این بهمنزله شکست آمریکا در جنگ سرد بود و باید با آن مقابله میشد. از طرف دیگر نیز موقعیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم کاملا بهاثبات رسیده بود.
درباره نفوذ کمونیستها در آسیا، در اواسط مرداد ماه ۱۳۳۲، ژنرال آیزنهاور، رئیسجمهور جدید آمریکا نطقی ایراد و در آن اشارهای بهایران کرد و چنین گفت: «دولت آمریکا برای جلوگیری از توسعه نفوذ کمونیسم در کشورهای آسیایی و از جمله ایران، اقدامات لازم را بهعمل خواهد آورد و هماکنون تصمیماتی برای انجام این کار اتخاذ شده است.
دیر یا زود راه نفوذ کمونیسم را در آسیا در جایی باید مسدود شود ما مصمم بهاین کار هستیم.» که منظور وی سرنگونی دولت مصدق در کودتای ۲۸ مرداد بود.
آنچه که مسلم است در کودتا دو قدرت بزرگ انگلیس و آمریکا نقش داشتند، اما ملکه ثریا در اقدامی عجیب خود را مبتکر طرح کودتا معرفی میکند و میگوید: «قضایا را بهاین صورت تحریف کردند که تماس این عملیات از راه دور و توسط «سیا» هدایت میشده است.
بهعقیده من، مطلقا این طور نبود و اگر مجسم کنید برد و باخت بر سر چه بوده است، با من همعقیده میشوید که عجیب نیست اگر آمریکاییها هم مانند روسها بهکشوری مامور بفرستند، اما اصل قضیه اقدام علیه شخص مصدق جنبهکاملا ایرانی داشت و مبتکر آن نیز من بودم.»
ملکه ثریا در این نظریه نقش ابرقدرتها را هیچ پنداشته است و سعی در نمایاندن خود بهعنوان قهرمان کودتا علیه مصدق دارد و طوری وانمود میکند که از نقشههای آمریکا و انگلیس هیچ اطلاعی ندارد.
البته در تحریک محمدرضاشاه برای کودتا علیه مصدق توسط ملکه ثریا هیچ شکی نیست چراکه او در کتاب کاخ تنهایی مینویسد؛ هنگامی که در رابطه با کودتای علیه مصدق صحبت میکردم، محمدرضا گفت؛ «تنها یک مرد در ایران میتواند برای سرنگون کردن «شیر پیر» بهمن کمک کند:
سرتیپ فضلاللهزاهدی.» براساس شواهد میتوان گفت که فکر سرنگون کردن دولت مصدق، از طریق کودتا، نخستینبار از طرف دولت انگلستان و شرکت سابق نفت عنوان شد. فکر براندازی دولت مصدق، حدود ۳ ماه پس از تصویب قانون ۲ مادهای اجرای ملی شدن صنعت نفت و بهدنبال شکست ماموریت ریچارد استوکس در مرداد ۱۳۳۰، از سوی دولت انگلیس و شرکت سابق نفت مطرح شد.
اما با وجود فشارهای سیاسی و اقتصادی، تهدید بهاشغال نظامی آبادان و تاسیسات نفت جنوب ایران و همچنین تلاشهای غیرمستقیم و تشویق مخالفان در مجلسین شورا و سنا تا دو سال بهنتیجه نرسید. در سوم فوریه ۱۹۵۳ (۱۴ بهمن ۱۳۳۱) چند تن از مقامات بلند پایه انگلیسی و آمریکایی بهبررسی اوضاع ایران پرداختند و در اجلاسی که بدین منظور تشکیل شد، تصمیم گرفته شد برای براندازی مصدق و روی کار آوردن زاهدی طرحی تهیه کنند.
رهبری این عملیات که نام رمز آن آژاکس بود، بهعهده کرمیت روزولت محول شد. در طول ماههای بعد روزولت چندینبار بهایران برای تدارک کودتا سفر کرد و در اواسط ژوئن (اواخر خرداد ۱۳۳۲) برای ادامه بحث درباره طرح کودتا بهلندن پرواز کرد و سرانجام روز ۴ تیر ۱۳۳۲ طرح کودتا بهتصویب نهایی وزارت خارجه ایالاتمتحده رسید.
عملیات چکمه اصطلاح انگلیسی و عملیات آژاکس عبارت آمریکایی مربوط بهاین طرح ضدمصدقی بود. در این طرح، کودتا باید بهوسیله کسی که در نیروهای مسلح کشور نفوذ و هوادار داشته باشد صورت گیرد و زاهدی چنان کسی بود.
سفیر آمریکا در ۲ خرداد ۱۳۳۲ در یک ملاقات پنهانی با شاه که هشتاد دقیقه طول کشید، پیام چرچیل را به او رسانید و گفت که بریتانیا و آمریکا از نخستوزیری حمایت خواهند کرد و از او هم میخواهند که از زاهدی حمایت کند و قول گرفت که شاه نظر خود را در نیمه راه عوض نکند، زیرا از نظر انگلیسیها و آمریکاییها زاهدی در مقابل دیگر نامزدهای بالقوه از چنان توان و شهامتی برخوردار است که ارزش حمایت را دارد.
از مقالهای بهقلم علیرضا کشاورزینیا
کارشناس ارشد تاریخ