گروه سیاسی:سیدعبدالهادی آرامی طی یادداشتی در روزنامه همدلی نوشت: در میانه غوغای کرونا و بیآبی و بیبرقی کشور و مشکلات فزاینده مردم و در زمانی که روزانه نزدیک به ۶۰۰ نفر را بر اثر بیماری کرونا و بیتدبیری مسئولین از دست میدهیم، طرحی در مجلس شورای اسلامی اعلام وصول میشود که وقت ناشناسی طراحان آن شبیه وقت ناشناسی طراحان طرح صیانت بود. در هنگامهای که خوزستان سرخط خبرگزاریهای مختلف دنیا بر اثر مسائلی، چون بیآبی و دیگر مسائل معیشتی میشود، یک نماینده خوزستان به همراهی چند نماینده از دیگر استانها، طرح تقسیم استان خوزستان به دو استان جنوبی و شمالی را تقدیم مجلس میکند که این طرح، روز یکشنبه ۲۴ مرداد اعلام وصول میشود. واکنشهای منفی به این طرح اعم از نمایندگان مجلس، فعالان رسانهای، مردم خوزستان به این طرح چنان بالاست که احتمالا به زودی مسکوت خواهد شد و شبیه طرحهای دیگر تجزیه استان به بایگانی سپرده میشود. سابقه اینگونه طرحها در مورد خوزستان کم نیست. خوزستان شرقی یا مارون را سالها پیش یکی از نمایندگان بهبهان پیگیری کرد، خوزستان شمالی به مرکزیت دزفول نیز از سوی نمایندگان سابق دزفول در مجلس پیگیری شد که خوشبختانه هر دو طرح به سرانجام نرسید و یکپارچگی خوزستان بزرگ باقی ماند. با وجود مخالفت شدید مردم و احتمال رد این طرح، اما باید یک بار برای همیشه دندان چنین طمعهایی را کشید. چرا ما مخالفیم؟ اکنون سوالی که پابرجاست این است که چرا مردم و فعالان خوزستان مخالف تجزیه این استان هستند. با مروری بر آنچه که در روزهای گذشته در فضای مجازی و حقیقی رخ داد به مهمترین دلایل مخالفتها میپردازیم؛
۱- اصولا تشکیل یک استان جدید بار مالی فزایندهای برای دولت دارد. احداث چندین ساختمان برای ادارات کل و استخدام نیروهای جدید برای دولت در این ادارات و … تنها بخشی از کوه یخ هزینههایی است که صرفا برای بزرگتر شدن دولت و سیستم بوروکراسی اداری کارایی دارد و هیچ گونه باری از مشکلات مردم برنخواهد داشت.
۲- خوزستان همواره در طول تاریخ یک مفهوم یکپارچه و فرهنگ غالب نسبت به اجزا و شهرهای درونیاش بوده و تقریبا هیچ شهری هویتی مجزا از خوزستانی بودن ندارد. به همین دلیل است که تقریبا تمام مردم خوزستان حتی مردم آبادان نسبت به این طرح واکنش منفی نشان دادهاند. آنها خود را جدای از خوزستان نمیدانند و معتقدند این کار تجزیه خوزستان است و با کاری که ارتش بعثی میخواست انجام دهد، تفاوت چندانی ندارد.
۲- به نظر میرسد این ایده بیشتر یک ایده فانتزی برای جلب رای مردم در دوره بعد باشد. مولوی، نماینده آبادان میتواند دور بعدی بگوید، من میخواستم آبادان را مرکز استان کنم، ولی نگذاشتند. این حرکت، هم دولت و مجلس و به طور کلی حاکمیت را در معذوریت قرار میدهد و هم حداقل این است که بیاعتمادی مردم آبادان را از نماینده فعلی به دولت و حاکمیت منتقل خواهد کرد.
۳- بر هیچ کس پوشیده نیست که هر طرح ملی در خوزستان باید پیوست فرهنگی، امنیتی و اجتماعی داشته باشد. شرایط استان خوزستان با همه استانهای دیگر در این زمینه متفاوت است. این استان متعلق به یک قوم نیست و اقوام مختلفی در آن سالها در کنار هم زندگی کردند. جدا کردن شهرستانهایی که هم عمدتا از نظر قومیت متفاوت هستند و هم از نقطه نظر منابع مالی نسبت به بقیه استان از مکنت بیشتری برخوردارند، به تشدید گسلهای قومی، اجتماعی و اقتصادی خواهد انجامید.
۴- در این طرح، شهرستانهایی با فاصله کمتر نسبت به مرکز کنونی (اهواز) حول مرکزی دیگر با فاصلههایی چندبرابر تقسیمبندی میشوند؛ به عنوان مثال در این طرح فاصله رامهرمز به مرکز استان، ۱۴۰ کیلومتر بیشتر شده است. همچنین برخی از شهرستانهای این طرح نیز تنها راه ارتباطیشان با آبادان، از طریق شهرستانهای اهواز یا شادگان است. به عبارت دیگر فردی که میخواهد برای کار اداری به مرکز استان برود باید ابتدا به اهواز، مرکز خوزستان شمالی برود سپس به آبادان مرکز خورستان جنوبی برود. همچنین شهرستانی مثل رامهرمز در شمال شادگان قرار دارد، اما رامهرمز در خوزستان جنوبی گنجانده شده و شادگان در خوزستان شمالی. تصور چنین چیزی بسیار مضحک است و احتمالا طراحان این طرح، بسیار عجولانه چنین کاری کردهاند و نقشه استان خوزستان را در دسترس نداشتهاند.
در مجموع به احتمال قریب به یقین این طرح سرانجامی نخواهد داشت. اما امید است ازاین پس نمایندگان خوزستان به دنبال مطالبات واقعی مردم خوزستان باشند و از هیاهو و جنجالهای تبلیغاتی بپرهیزند.
۱- اصولا تشکیل یک استان جدید بار مالی فزایندهای برای دولت دارد. احداث چندین ساختمان برای ادارات کل و استخدام نیروهای جدید برای دولت در این ادارات و … تنها بخشی از کوه یخ هزینههایی است که صرفا برای بزرگتر شدن دولت و سیستم بوروکراسی اداری کارایی دارد و هیچ گونه باری از مشکلات مردم برنخواهد داشت.
۲- خوزستان همواره در طول تاریخ یک مفهوم یکپارچه و فرهنگ غالب نسبت به اجزا و شهرهای درونیاش بوده و تقریبا هیچ شهری هویتی مجزا از خوزستانی بودن ندارد. به همین دلیل است که تقریبا تمام مردم خوزستان حتی مردم آبادان نسبت به این طرح واکنش منفی نشان دادهاند. آنها خود را جدای از خوزستان نمیدانند و معتقدند این کار تجزیه خوزستان است و با کاری که ارتش بعثی میخواست انجام دهد، تفاوت چندانی ندارد.
۲- به نظر میرسد این ایده بیشتر یک ایده فانتزی برای جلب رای مردم در دوره بعد باشد. مولوی، نماینده آبادان میتواند دور بعدی بگوید، من میخواستم آبادان را مرکز استان کنم، ولی نگذاشتند. این حرکت، هم دولت و مجلس و به طور کلی حاکمیت را در معذوریت قرار میدهد و هم حداقل این است که بیاعتمادی مردم آبادان را از نماینده فعلی به دولت و حاکمیت منتقل خواهد کرد.
۳- بر هیچ کس پوشیده نیست که هر طرح ملی در خوزستان باید پیوست فرهنگی، امنیتی و اجتماعی داشته باشد. شرایط استان خوزستان با همه استانهای دیگر در این زمینه متفاوت است. این استان متعلق به یک قوم نیست و اقوام مختلفی در آن سالها در کنار هم زندگی کردند. جدا کردن شهرستانهایی که هم عمدتا از نظر قومیت متفاوت هستند و هم از نقطه نظر منابع مالی نسبت به بقیه استان از مکنت بیشتری برخوردارند، به تشدید گسلهای قومی، اجتماعی و اقتصادی خواهد انجامید.
۴- در این طرح، شهرستانهایی با فاصله کمتر نسبت به مرکز کنونی (اهواز) حول مرکزی دیگر با فاصلههایی چندبرابر تقسیمبندی میشوند؛ به عنوان مثال در این طرح فاصله رامهرمز به مرکز استان، ۱۴۰ کیلومتر بیشتر شده است. همچنین برخی از شهرستانهای این طرح نیز تنها راه ارتباطیشان با آبادان، از طریق شهرستانهای اهواز یا شادگان است. به عبارت دیگر فردی که میخواهد برای کار اداری به مرکز استان برود باید ابتدا به اهواز، مرکز خوزستان شمالی برود سپس به آبادان مرکز خورستان جنوبی برود. همچنین شهرستانی مثل رامهرمز در شمال شادگان قرار دارد، اما رامهرمز در خوزستان جنوبی گنجانده شده و شادگان در خوزستان شمالی. تصور چنین چیزی بسیار مضحک است و احتمالا طراحان این طرح، بسیار عجولانه چنین کاری کردهاند و نقشه استان خوزستان را در دسترس نداشتهاند.
در مجموع به احتمال قریب به یقین این طرح سرانجامی نخواهد داشت. اما امید است ازاین پس نمایندگان خوزستان به دنبال مطالبات واقعی مردم خوزستان باشند و از هیاهو و جنجالهای تبلیغاتی بپرهیزند.