خطر را مشتاقانه در آغوش میکشند و به استقبال شعلههای آتش و مهلکه میروند تا واماندهای را برهانند و با لذت بردن از نجات جانها، جان دوباره بگیرند.
ایثارگریهایشان به حق در امتداد همان فرهنگ عاشورایی دوران دفاع مقدس معنا میشود و درک حس و حالشان، گوشهای از جانفشانی رزمندگان را برایمان تفسیر میکند.
حتی در خارج از محیط کار و با لباس مبدل هم روحیه امداد و نجات دارند و هرازچندگاهی آن را در گوشهگوشه ایران اسلامی به نمایش گذارند؛ به مانند همان آتشنشانی که طی یک روز جمعه از هیاهوی شهر مراغه به کنار دریاچه سد علویان پناه برده بود و حضورش در محل، آنچنان نجاتبخش شد که امروزه آن را باید در میان خاطرههای یک آتشنشان ورق زد.
«سیدرضا طاقتینیا» که ۲۴ سال سابقه کار در آتشنشانی مراغه را دارد، آن واقعه را اینگونه توضیح میدهد: حوالی ظهر چادری در کنار دریاچه برپا و مادری در حال درست کردن غذا بود؛ یکی از فرزندانش در کنار چادر مشغول خاکبازی اما دو فرزند دیگرش شلوارها را بالا زده و داخل آب بودند.
وی ادامه میدهد: اگرچه لباس شخصی بر تن داشتم اما بر حسب وظیفه ذاتی و پیشگیری از وقوع حادثه، نزدیک شدم و به آنان هشدار دادم که «دریاچه سد علویان فرورفتگیهای عمیقی دارد و قدم زدن در داخل آن میتواند بسیار خطرناک باشد»؛ آنان هم با تکان دادن سر به من فهماندند که مواظب هستند.
وی اضافه میکند: غرق در افکار خود روی خط کناری دریاچه قدم میزدم که به ناگاه فریاد «بهنام بهنام» در آسمان پیچید و ناخداگاه فاصله حدودی ۵۰ متری با آنان را در چشم به هم زدنی طی کردم و بیدرنگ به آب پریدم.
«طاقتینیا» میگوید: وقتی «بهنام» را در آغوش خودم به بیرون از دریاچه آوردم، مادرش حسابی صورت خودش را چنگ انداخته بود و هم میخندید و هم گریه میکرد؛ البته یک درمیان تشکر هم میکرد.
«موتورم را دوباره به نیت بازگشت سوار شدم اما حس و حال عجیب آن مادر و حادثه ناگوار تا مدتها چشمهایم را مه آلود کرده بود؛ آن روز هیجان کل وجودم را در بر گرفت و هنوز هم تلخ و شیرین آن واقعه در خاطرم نقش بسته است».
«محمد آذرنیا» از دیگر آتشنشانان مراغه نیز آتشسوزی طبقههای پنجم و ششم یک مجتمع مسکونی را در خواب و رویاهایش مدام مرور میکند؛ حادثهای که دو کودک و مادرشان را در بالکن یک واحد مسکونی حبس کرده بود؛ آنچنان که اگر شعلههای آتش کمی هم زبانه میکشید، آنان در دوراهی قرار میگرفتند.
خودش میگوید که آن صحنه برایش چنان دردناک بود که در آن لحظه حسابی دست و پایش سِر شده بود؛ راهپله مجتمع گویا تهویه نداشت و دود غلیظ داخل ساختمان را به اشغال درآورده بود.
«آذرنیا» اینگونه ادامه میدهد: حدود هفت تا هشت نفر از محاصره دود و آتش نجات یافتنند و همچنان حین عملیات امداد و نجات، نگران آن مادر و فرزندانش بودیم؛ ناگاه «علی امینی» از آتشنشانان غیور مراغه در حالی که ماسک خود را بر دهان یک کودک حدود ۲ ساله گذاشته بود، از میان دود ناشی از آتشسوزی بیرون آمد.
«با دست دیگرش یک کودک حدود ۶ ساله را از لابلای دود و آتش هم بیرون میکشید و گاهی هم ماسک را از صورت کودکی که در آغوش داشت، بر میداشت و روی صورت دیگری میگذاشت؛ کمی بعد مادر این کودکان در حالی که یک دستمال خیس به دهن داشت، بیرون آمد».
«آذرنیا» بیان میکند: با خارج شدن آنان از محاصره آتش بسیاری از امدادگران گرفتار در میان دود، نفسی آسوده کشیدند و آن صحنه همیشه در میان خواب و بیداری ملکه ذهنم است.
آری این وقایع تنها بخش کوچکی از ایثارگری آتشنشانانی است که دنبالهرو مردان بیادعای دفاع مقدس هستند و برای حفظ آرامش و آسایش هموطنانشان جانفشانی میکنند.
آنانکه با اختیار روی مین میرفتند تا معبری برای عبور رزمندگان اسلام باز کنند و شبانهروز با دشمنان جنگیدند تا برایمان آبرویی باشند در سطح جهانی.
گر امروز آتشنشانان مردم را از مهلکه بیرون میکشند؛ آنان ملتی را از توطئه استکبار رهانیدند؛ اگر اینها دل به آب و آتش میزنند، آنان در مقابل شلیک هزاران گلوله و بمب، سینه سپر کردند و از این شباهتها چه بسیارند.
روز هفتم مهر ۱۳۵۹ شمسی وقتی که دشمن بعثی به پالایشگاه آبادان حمله هوایی کرد، آتشنشانان منطقه و شهرهای اطراف برای مهار آتش به پالایشگاه رفتند اما حین عملیات اطفای حریق، هواپیماهای دشمن دوباره به بمباران پالایشگاه اقدام کردند که به شهادت شماری از آتشنشانان منجر شد.
طرح تعیین این مناسبت به عنوان روز آتشنشانی و ایمنی در سال ۱۳۷۹ شمسی توسط ستاد هماهنگی امور ایمنی و آتشنشانی کشور پیشنهاد و در شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور تایید شد.