گروه سیاسی: عباس عبدی روزنامه نگار در روزنامه اعتماد نوشت: آقای رییسی همان روزی که رای اعتماد به کابینه نهایی شد، بلافاصله و پس از حضور در بهشتزهرا با کارکنان آنجا دیدار و سپس عازم اهواز شد. عدهای آغاز به اعتراض کردند که اینها نمایش است.بنده در توییتی از هر دو دیدار و سفر برای آغاز سیاستورزی اعتمادزا دفاع کردم. البته اضافه کردم که باید با دستاوردهای عینی و ملموس تکمیل شود والا نتیجهای نخواهد داشت.
اکنون که سفرها هفتگی شده است، گمان میکنم در مسیر نادرستی قرار گرفته است. اگر این سفرها میتوانست مشکلی را حل کند، باید در دوره احمدینژاد کمترین مشکل را میداشتیم. اگر این سفرها موجب محبوبیت و اعتبار میشد، هیچگاه سال ۱۳۹۲ کسی رای نمیآورد که در نقطه مقابل او تعریف شده بود. سفرهای استانی شرط لازم و نه کافی برای اداره جامعه است و بهطور مشخص سفرهای استانی و پرداختن به مسائل مردم و حل آنها خلاف منطق اداری است. این بیمعنی و غیرممکن است که رییسجمهور برای حل مسائل مردم به مناطق برود. نمایندگان او و نظام اداری بسیار بزرگ او دهها و صدها برابر شخص او موظف و قادر به حل امور هستند و اگر در این کار تعلل میکنند یا ناشی از ناکارآمدی آنهاست یا فقدان امکانات یا موانع قانونی وجود دارد.
هدف از سفرهای استانی حل مسائل مردم و شنیدن اعتراضات و مشکلات آنان نیست که این کار از طریق نظام نمایندگی و رسانهای باید منتقل شود. به علاوه حل هر کدام از آنها فرآیندهای اداری و کارشناسی دارد که با حضور یک نفر حتی رییسجمهور نیز حل نخواهد شد.
آنچه گروه جدید توجه ندارند، تفاوت زیاد میان شرایط کنونی با شرایط سال ۱۳۸۴ است. در سال ۱۳۸۴ اصولگرایان بدون کارنامه اجرایی بودند و در ۳ تیر مجموعه بزرگی از جمله هاشمی را در انتخابات شکست داده و یک جامعه و اقتصاد به نسبت رو به راه و قانونمند را تحویل گرفته بودند. جامعهای که محصول دولت اصلاحات بود و از همه مهمتر درآمدهای کلان نفتی داشتند که در حساب ذخیره ارزی برایشان به ارث گذاشته بودند و در سفرهای استانی بریز و بپاش میکردند و به هر کس پولی میدادند و هزاران نفر را دنبال خودروهای خود به خیابان میکشیدند. الان هیچ کدام از آن شرایط نیست. مشکلات آنقدر زیاد است که حتی فهم عادی آنها نیز از توان مدیران خارج است، چه رسد به حل آنها. پولی در بساط دولت نیست.
دولت باید به سفر برود بلکه مالیات و منابع درآمدی دیگری را تامین کند و به قول معروف هشت بودجه دولت گرو نه آن است و بالاخره دولت از یک انتخاباتی بیرون آمده که همه سعی در مسکوت گذاشتن آن دارند.به همین علت است که دیگر نمیتوان مردم را برای استقبال به صف کرد، بلکه مردم معترض هستند و هر دو فیلم منتشر شده له و علیه این سفرها به نحوی این واقعیت را نشان میدهد. رفتاری که در سفر بوشهر هم تکرار شد.
دیگر گذشت آن زمانی که مردم علاقهای به دیدن سیاستمداران داشته باشند یا برای آنان شعار دهند، بدون اینکه دستاورد ملموسی برای آنان داشته باشد. نکته بسیار مهم دیگر که باید مورد توجه دولت قرار گیرد، این است که مشکلات مردم گرچه عینی و ملموس و از نظر خودشان جزیی است، مثلا یک جا آب ندارند، یک جا فاضلاب ندارند، جای دیگر فقر است و… ولی راهحلها در سیاستگذاریهای کلان است.بنابراین غرق شدن در مشکلات موردی هر استان و هر شهرستان و روستا، جز اینکه از حل آنها عاجز و کلا خسته و فرسوده و ناامید میشوید، نتیجه ملموس دیگری نخواهد داشت. مهمتر اینکه از پرداختن به مسائل کلان اقتصاد کشور غافل خواهید شد.خیلی روشن و بدون ابهام باید گفت که وقت و توان و ذهن هر یک از ما محدود است. باید آنها را در موضوعاتی صرف کنیم که بهرهوری بیشتری دارد. بهطور قطع ترجیح دارد که آقای رییسی با راهحلهای مسائل کلان کشور آشنا شوند تا موضوعات خرد و موردی که تعداد آنها هزاران است. ورود به هر کدام از آنها ذهن و جسم را خسته و فرسوده میکند. باید نظام اداری خود را برای انجام مشکلات موردی قدرتمند کرد نه اینکه شخص رییسجمهور دست به کار شود.
آخرین نکتهای که در این یادداشت میخواهم اشاره کنم، دو فیلم از سفر پنجم ایشان منتشر شد که یکی تک و دیگری پاتک آن بود، جالب اینکه هر دو حاوی نکته مشترکی بودند. اینکه مردم به صورت جمعی و با سر و صدا و جلوی خودروی رییسجمهور نشستن مطالبه خود را با داد و قال طرح میکنند، در حالی که قرار است مردم از طریق نمایندگان شهر و روستا در شوراها و مجلس و رسانهها حرف بزنند. چرا باید با توده مردم بدون نمایندگی وارد گفتوگو شد؟ اساسا چنین گفتوگویی ممکن نیست. اگر مردم نماینده واقعی داشتند، احتیاج به سفر این مجموعه افراد دولتی به اقصینقاط کشور نبود، کافی بود دو نماینده بیایند و مطالبات مردم را مطرح کنند.
حاشیههایی که در این سفرها دیده میشود، تمامی هم نخواهد داشت و در صورت ادامه سفرها، بیشتر هم خواهد شد، ناشی از ویژگیها و تفاوتهای ذکر شده سفرهای کنونی با سفرهای گذشته که در ابتدای یادداشت ذکر شده است. به نظرم همین چند نکته را داشته باشید تا کمکم محصول نهایی این سفرها را با یکدیگر درو کنیم.
اکنون که سفرها هفتگی شده است، گمان میکنم در مسیر نادرستی قرار گرفته است. اگر این سفرها میتوانست مشکلی را حل کند، باید در دوره احمدینژاد کمترین مشکل را میداشتیم. اگر این سفرها موجب محبوبیت و اعتبار میشد، هیچگاه سال ۱۳۹۲ کسی رای نمیآورد که در نقطه مقابل او تعریف شده بود. سفرهای استانی شرط لازم و نه کافی برای اداره جامعه است و بهطور مشخص سفرهای استانی و پرداختن به مسائل مردم و حل آنها خلاف منطق اداری است. این بیمعنی و غیرممکن است که رییسجمهور برای حل مسائل مردم به مناطق برود. نمایندگان او و نظام اداری بسیار بزرگ او دهها و صدها برابر شخص او موظف و قادر به حل امور هستند و اگر در این کار تعلل میکنند یا ناشی از ناکارآمدی آنهاست یا فقدان امکانات یا موانع قانونی وجود دارد.
هدف از سفرهای استانی حل مسائل مردم و شنیدن اعتراضات و مشکلات آنان نیست که این کار از طریق نظام نمایندگی و رسانهای باید منتقل شود. به علاوه حل هر کدام از آنها فرآیندهای اداری و کارشناسی دارد که با حضور یک نفر حتی رییسجمهور نیز حل نخواهد شد.
آنچه گروه جدید توجه ندارند، تفاوت زیاد میان شرایط کنونی با شرایط سال ۱۳۸۴ است. در سال ۱۳۸۴ اصولگرایان بدون کارنامه اجرایی بودند و در ۳ تیر مجموعه بزرگی از جمله هاشمی را در انتخابات شکست داده و یک جامعه و اقتصاد به نسبت رو به راه و قانونمند را تحویل گرفته بودند. جامعهای که محصول دولت اصلاحات بود و از همه مهمتر درآمدهای کلان نفتی داشتند که در حساب ذخیره ارزی برایشان به ارث گذاشته بودند و در سفرهای استانی بریز و بپاش میکردند و به هر کس پولی میدادند و هزاران نفر را دنبال خودروهای خود به خیابان میکشیدند. الان هیچ کدام از آن شرایط نیست. مشکلات آنقدر زیاد است که حتی فهم عادی آنها نیز از توان مدیران خارج است، چه رسد به حل آنها. پولی در بساط دولت نیست.
دولت باید به سفر برود بلکه مالیات و منابع درآمدی دیگری را تامین کند و به قول معروف هشت بودجه دولت گرو نه آن است و بالاخره دولت از یک انتخاباتی بیرون آمده که همه سعی در مسکوت گذاشتن آن دارند.به همین علت است که دیگر نمیتوان مردم را برای استقبال به صف کرد، بلکه مردم معترض هستند و هر دو فیلم منتشر شده له و علیه این سفرها به نحوی این واقعیت را نشان میدهد. رفتاری که در سفر بوشهر هم تکرار شد.
دیگر گذشت آن زمانی که مردم علاقهای به دیدن سیاستمداران داشته باشند یا برای آنان شعار دهند، بدون اینکه دستاورد ملموسی برای آنان داشته باشد. نکته بسیار مهم دیگر که باید مورد توجه دولت قرار گیرد، این است که مشکلات مردم گرچه عینی و ملموس و از نظر خودشان جزیی است، مثلا یک جا آب ندارند، یک جا فاضلاب ندارند، جای دیگر فقر است و… ولی راهحلها در سیاستگذاریهای کلان است.بنابراین غرق شدن در مشکلات موردی هر استان و هر شهرستان و روستا، جز اینکه از حل آنها عاجز و کلا خسته و فرسوده و ناامید میشوید، نتیجه ملموس دیگری نخواهد داشت. مهمتر اینکه از پرداختن به مسائل کلان اقتصاد کشور غافل خواهید شد.خیلی روشن و بدون ابهام باید گفت که وقت و توان و ذهن هر یک از ما محدود است. باید آنها را در موضوعاتی صرف کنیم که بهرهوری بیشتری دارد. بهطور قطع ترجیح دارد که آقای رییسی با راهحلهای مسائل کلان کشور آشنا شوند تا موضوعات خرد و موردی که تعداد آنها هزاران است. ورود به هر کدام از آنها ذهن و جسم را خسته و فرسوده میکند. باید نظام اداری خود را برای انجام مشکلات موردی قدرتمند کرد نه اینکه شخص رییسجمهور دست به کار شود.
آخرین نکتهای که در این یادداشت میخواهم اشاره کنم، دو فیلم از سفر پنجم ایشان منتشر شد که یکی تک و دیگری پاتک آن بود، جالب اینکه هر دو حاوی نکته مشترکی بودند. اینکه مردم به صورت جمعی و با سر و صدا و جلوی خودروی رییسجمهور نشستن مطالبه خود را با داد و قال طرح میکنند، در حالی که قرار است مردم از طریق نمایندگان شهر و روستا در شوراها و مجلس و رسانهها حرف بزنند. چرا باید با توده مردم بدون نمایندگی وارد گفتوگو شد؟ اساسا چنین گفتوگویی ممکن نیست. اگر مردم نماینده واقعی داشتند، احتیاج به سفر این مجموعه افراد دولتی به اقصینقاط کشور نبود، کافی بود دو نماینده بیایند و مطالبات مردم را مطرح کنند.
حاشیههایی که در این سفرها دیده میشود، تمامی هم نخواهد داشت و در صورت ادامه سفرها، بیشتر هم خواهد شد، ناشی از ویژگیها و تفاوتهای ذکر شده سفرهای کنونی با سفرهای گذشته که در ابتدای یادداشت ذکر شده است. به نظرم همین چند نکته را داشته باشید تا کمکم محصول نهایی این سفرها را با یکدیگر درو کنیم.