stat counter
تاریخ : شنبه, ۸ دی , ۱۴۰۳ Saturday, 28 December , 2024
  • کد خبر : 398816
  • 29 مهر 1400 - 23:38
3

جای حسن نصرالله و بشار اسد بودم از خانواده این فرزند شهید حلالیت می‌طلبیدم

جای حسن نصرالله و بشار اسد بودم از خانواده این فرزند شهید حلالیت می‌طلبیدم
قلم | qalamna.ir :
گروه سیاسی: رحیم قمیشی «از رزمندگان و آزادگان خوزستانی» در یادداشتی در باره خودکشی فرزند یک شهید نوشت: یک‌بار پایم با آتش سوخته بود، چه دردی می‌کشیدم! پماد می‌زدند درد می‌کشیدم، می‌گفتم شما به خدا نزنید. پماد نمی‌زدند بیشتر می‌سوختم، تا اعماق قلبم تیر می‌کشید.
۲۰ سال گذشته هنوز یادم نرفته.
روح‌الله برازیده ۴۰ سالش بود، آن وقتی که خیلی بچه بود پدرش را در جنگ از دست داده بود، بدون پدر و با سختی بزرگ شده بود. خودش تنها فرزند پدر جوانش بود، اما دو فرزند داشت که خیلی هم دوست‌شان داشت. آن‌قدری که هیچکس تا روز آخر نفهمید. بچه‌هایش شنیده بودند پدرشان فرزند شهید است، شنیده بودند پدرشان خیلی شبیه پدر شهیدش است، فامیل همه می‌گفتند با دیدن او یاد شهید می‌افتند.
بچه‌هایش شنیده بودند به خانواده‌های شهدا زیادی توجه می‌شود، شنیده بودند خیلی از بدبختی‌های مملکت به‌خاطر سهم خواهی‌های خانواده‌های شهداست.
اما نمی‌دانستند چرا وضع آنها خیلی بد است. نمی‌دانستند چرا پدرشان هر شب آشفته می‌آید خانه، چرا هر شب به مادرشان می‌گوید اگر از تعمیرگاه عذرش را بخواهند چه خاکی باید به سرش بریزد!
همان اتفاقی که بالاخره افتاد…
روح‌الله را از تعمیرگاه بیرون کرده بودند، وضع اقتصادی کارفرمایش خراب بوده.
اما وضع روح‌الله خراب‌تر بود و او نمی‌دانست! سه روز پیش می‌رود بنیاد شهید که شما چه غلطی می‌کنید، ما به کجا باید پناه ببریم، چرا کمکی نمی‌کنید، مگر پدرم برای همین سرزمین جانش را نداد، مگر شما حقوق نمی‌گیرید تا فرزندان شهدا را خدمت کنید؟ چرا نباید در این کشور شغلی داشته باشم بدون ترس اخراج… روح‌الله جوابی نمی‌گیرد، نمی‌تواند برگردد خانه، نمی‌داند جواب همسرش را چه باید بدهد، جواب پسر و دخترش را…به آن مسئول گفته بود خودش را آتش می‌زند، اما او باور نکرده بود!
می‌آید بیرون. قسم خورده بود! گالن بنزین را روی سر و تنش می‌ریزد و یک کبریت می‌کشد. و همه چیز تمام می‌شود.
نه دیگر طعنه‌ای می‌شنود که تو فرزند شهیدی و بی‌درد، نه فرزندش می‌گوید راست می‌گویند تو خیلی شبیه پدرت هستی، نه همسرش می‌گوید تقصیر خودت است پیگیری نمی‌کنی. نه احساس می‌کند با رفتن پدرش فراموش شده است. سه روز بیمارستان بستری می‌شود و مداواهای الکی شروع می‌شود، مگر کسی می‌تواند مرده‌ای را زنده کند… روح‌الله قبل از ریختن گالن بنزین به سرش مرده بود، دلش مچاله شده بود، مگر دل مچاله می‌زند دیگر!؟
امروز گفتند روح‌الله برازیده در بیمارستان شیراز فوت کرد، فردا او را می‌برند روستای‌شان زیلایی، همان بویر احمد، بعدا اطلاعیه می‌نویسند؛ او به پدر شهیدش پیوست! می‌دانم علما و بزرگان به تشییعش نمی‌روند، می‌گویند او خودکشی کرده و خودکشی کننده به جهنم می‌رود! نمی‌دانند او را قبلا کشته بودند…
من اگر جای سید حسن نصرالله بودم پیام تسلیتی می‌فرستادم برای همسر و فرزندانش، و از آنها حلالیت می‌گرفتم.
شاید پول‌های حزب‌الله لبنان در ایران مانده بود، الان روح‌الله خودکشی نکرده بود.
اگر جای بشار اسد بودم پیام تسلیتی می‌فرستادم، می‌گفتم می‌دانم خیلی از بودجه‌ای که حق شما و مردم‌تان بوده صرف ماندن من شد، مرا ببخشید! من اگر جای مراجع تقلید بودم عمامه از سر می‌گرفتم و گریبان می‌دریدم، او فرزندشان بوده، امانت پدرش بود. من اگر جای رهبران کشور بودم سرم را در تنور می‌کردم و در می‌آوردم…
بر سرم زده و بلند بلند می‌گفتم؛ این آتش دنیاست، آتش آخرت را می‌خواهی چه‌کار کنی؟!
روح‌الله ۴۰ ساله را سه روز پماد زدند تا شاید زنده بماند، می‌دانم چه دردی کشیده بود، با آن پمادها…روز آخر دکتر گفته بود او دیگر نمی‌ماند لازم نیست پمادش بزنید.
می‌دانم چه دردی کشیده بود با سوختن! فقط نمی‌دانم آن سه روز در بیمارستان، وقتی منتظر بوده کسی برود بر بالینش و بگوید؛ “نگران فرزندانت نباش، بلایی که سر تو آوردیم سر انها نخواهیم آورد” و کسی نرفته بود، چه کشیده.
یعنی او ما را می‌بخشد که تنها نگاهش کردیم.
یعنی او شکایت ما را هم، می‌کند آن دنیا؟
خدا کند پدرش آنجا منصرفش کرده باشد…
خدا کند خدا آرام‌اش کرده باشد.
خدا کند حالا دیگر نگران نباشد.
خدا کند حالا دیگر کمی بخندد.

هشتگ: , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.