گروه سیاسی: سایت انتخاب نوشت: یک تحلیلگر سیاست خارجی، خاطرنشان کرد: «هرچه برنامه هستهای بیشتر پیشرفت کند، این تصور عمومی که امتیاز بیشتری در قبال همان توافق دادهایم پررنگتر خواهد شد. یعنی اگر در طی این سالها آقای روحانی متهم به واگذاری غنیسازی ۲۰٪ برای لغو تحریمها میشد، فردا آقای رئیسی متهم به واگذاری غنیسازی ۶۰٪ یا بالاتر برای لغو مجدد همان تحریمها خواهد شد. طبیعتا، از نظر روانی و سیاسی این وضعیت میتواند به یک مانع قابل توجه تبدیل شود.»
رضا نصری در تحلیل خود از نتایج دور اخیر مذاکرات، اظهار کرد: «وضعیت مذاکرات را میشود در دو سطح خرد و کلان بررسی کرد. در سطح خرد (Micro)، میتوان گفت در طول دور اخیر مذاکرات دو اتفاق مثبت رخ داد؛ اول اینکه در موازات با مذاکرات، ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سر مجتمع تسای کرج به توافق رسیدند و از این رو یک تهدید برای مذاکرات بسیار جدی فعلاً خنثی شد. فقدان این توافق میتوانست مسیر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را توسط شورای حکام آژانس باز کند و این اتفاق مستعد بود که کل معادله را به زیان ایران تغییر دهد. دوم اینکه جدال چند ماهه بر سر اینکه مذاکره باید از چه نقطهای آغاز شود در این دور به سرانجام رسید و طرفین موفق شدند چارچوبی را برای ادامه گفتوگوهای محتوایی مشخص کنند.»
او خاطرنشان کرد: «اما در سطح کلان (Macro)، فضای مذاکرات را مثبت نمیدانم. موضع اروپاییها که قرار بود میان ایران و آمریکا واسطه باشند، بعضاً از موضع خود آمریکا تندتر شده؛ گفتمان «ضرورت مصالحه با ایران» در واشنگتن نسبت به قبل بسیار کمرنگتر شده؛ و طرف مقابل نیز توانسته مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات را از هماکنون به گردن ایران بیندازد. یعنی اگر نگاهی تطبیقی به مواضع چهار بعلاوه یک و برخی دولتهای خارج از برجام و فضای رسانهای چند ماه قبل و امروز بیندازیم، خواهیم دید به تدریج جایگاه ایران از موضع طلبکار به جایگاه متهم تبدیل شده و این وضعیت جدید، موقعیت مذاکراتی و همچنین قابلیت آسیبرسانی طرف مقابل را به طرز قابل ملاحظهای تقویت کرده است.»
این حقوقدان بینالملل، ادامه داد: «در واقع، علیرغم اینکه نقض عهد، تعلل و نقض قطعنامه شورای امنیت (۲۲۳۱) هر سه از جانب آمریکا بوده، سیر تحولات به نحوی رقم خورد که امروز گفتمان غالب این است که ایران قصد توافق ندارد و ایران در حال وقتکشی است. جالب اینکه در جلسه شورای امنیت هم برای ایران شاخ و شانه میکشند. طبیعتا همین فضا، دست مخالفان توافق را در کنگره بازتر میکند، به نحوی که به تدریج موفق خواهند شد آراء مورد نیاز برای تصویب طرحهای ضد ایرانی را با خود همراه کنند و قدرت چانهزنی مقامات رژیم اسرائیل را نیز در برابر دولت بایدن افزایش میدهد. اینکه چرا این تغییر فضا علیه ایران رخ داده است جای بررسی دارد اما در مجموع، فضای مثبت و مساعدی نیست.»
نصری در پاسخ به این پرسش که مسائل باقیمانده در حوزه هستهای چیست، گفت: «در مورد مسائل باقیمانده در حوزه هستهای، باید گفت این مسائل یک ماهیت سیّال پیدا کرده است. به این معنا که با توجه به پیشرفت فزاینده فعالیتهای هستهای ایران ممکن است آنچه امروز اختلاف در حوزه هستهای تلقی نمیشود، فردا به یک نقطه اختلاف جدید تبدیل شود. همچنین، اگر اختلاف بر سر یک شاخه فنی از فعالیت هستهای برطرف شود، ممکن است اختلاف جدیدی در یک شاخه دیگر بروز کند. از این رو، فعلا نمیشود در مورد اینکه در حوزه هستهای چقدر مواضع به هم نزدیک شده اظهار نظر کرد.»
وی همچنین در مورد اینکه در بحث تحریمها، گفتگوها آغاز شده است یا خیر، بیان کرد: «به نظر میرسد در حال حاضر صرفا چارچوب گفتوگو مشخص شده است. موضع آمریکا همچنان این است که حاضر است صرفا تحریمهای مغایر با برجام را لغو کند. اینکه دقیقا کدامیک از تحریمها نقض برجام محسوب میشود نیز همچنان محل اختلاف است.» این تحلیلگر بینالملل در پاسخ به این پرسش که علی باقریکنی، اظهار کرده بود که در مذاکرات دولت پیشین، امریکاییها چارچوب بحث تضمین و راستیآزمایی را پذیرفته بودند، این تضمین به چه صورت بوده و تضمینی که ایران در این دور میخواهد به چه شکل است، گفت: «قطعا تیم جدید مذاکرهکننده به خوبی میداند در چارچوب قوانین داخلی آمریکا، دولت بایدن قادر به ارائه هیچ تضمین حقوقی الزامآوری که دولت بعدی آمریکا را مقید به پایبندی به برجام سازد، نخواهد بود. در چارچوب حقوق بینالملل نیز در عمل قویترین تضمین حقوقی، حمایت شورای امنیت است که در تحمیل یک رفتار به ایالات متحده عاجز و ناتوان است.»
نصری ضمن تاکید بر اینکه اصولا بحث تضمین از ابتدا گمراهکننده بود و از اول در مجلس با اهداف سیاسی علیه رئیسجمهور و وزیر خارجه سابق مطرح شد، عنوان کرد: «امروز نیز از فرط تکرار در رسانهها، تریبون مجلس و صدا و سیما، موضوع تضمین در عمل به یک مانع سیاسی و روانی برای تصمیمگیران، تیم مذاکرهکننده و افکار عمومی تبدیل شده است. حقیقت این است که بهترین و عملیترین تضمین در خود برجام تعبیه شده است و آن مقوله «بازگشت متقابل» است که میبینیم امروز آمریکا را مجدداً به پای میز مذاکره کشانده است. جز این هیچ قانون و قطعنامهای در برابر دولت قانونشکنی مثل ترامپ تضمین نمیکند. مگر صلاحیت اجباری دیوان بینالمللی دادگستری در عهدنامه مودت ۱۹۵۳ در برابر ترامپ تضمین بود؟ مگر قانون مسدود کننده اتحادیه اروپا(blocking statute) در عمل علیه آمریکا اجرا شد؟»
وی ادامه داد: «در مورد شرکت Clearstream و تن دادن به مصادره نزدیک دو میلیارد دلار پول ایران، یک waiver حتی این تضمین نیم بند را هم بی اثر کرد. پس آنچه در باب «تضمین» باقی میماند، تضمینهای مبتنی بر محاسبه «هزینه-فایده» است؛ یعنی اگر هزینه خروج از برجام برای رئیسجمهور بعدی آمریکا از فایده آن بیشتر باشد، از توافق خارج نخواهد شد. این محاسبه «هزینه-فایده» را نیز میتوان با طراحی تعاملات سیاسی، راهبردی و اقتصادی شکل و سامان بخشید و لازم است در این راستا دست تیم مذاکرهکننده برای ارائه طرح و پیشنهاد باز باشد.»
این تحلیلگر مسائل بینالملل تاکید کرد: «طبیعتا، اگر نهادهای بالادستی به تیم مذاکرهکننده جدید اختیار رایزنی مستقیم با آمریکا را بدهند، احتمال دستیابی به یک راهحل بلندمدتتر به طرز قابل ملاحظهای افزایش خواهد یافت.»
نصری، عنوان کرد: «حقیقت این است که ما در پی رفع تحریمهای یکجانبه آمریکا هستیم و چه بخواهیم، چه نخواهیم تنها آمریکاست که میتواند در این مورد تصمیم بگیرد. حال، اینکه به جای رویارویی مستقیم با آمریکا، در یک اتاق در بسته بنشینیم و پنج کشور دیگر که بعضا مواضع تندتری از آمریکا دارند را برای رایزنی با هیات آمریکایی واسطه کنیم و از طریق آنها پیغام و پسغام بفرستیم، به نظر روش کارامد و موثری نیست.» او درباره علت ناکارامدی روش مذاکره غیرمستقیم و با واسطه، اظهار کرد: «واسط میتواند تسهیلات مذاکره میان دو دشمن را فراهم کند، طرفین را به رعایت قواعد و چارچوب گفتوگو ترغیب کند، در صورت بروز اختلافات آییننامهای مبادرت به «داوری» کند و احیاناً برای رفع موانع از امکانات و تواناییهای خود مایه بگذارد؛ اما نمیشود از پنج واسطه مختلف انتظار داشت منافع ما را بر حسب نیازهای واقعی مان تامین کنند. آنها نه صلاحیت وکالت ایران را دارند و نه ضرورتی برای نقشآفرینی آنها در این مقیاس وجود دارد.»
نصری در پاسخ به این سوال که اکنون مذاکرات در چه مرحلهای قرار دارد، بیان کرد: «امروز مذاکرات در مرحله حساسی قرار دارد. زمان هم به زیان ایران است. مواضع طرف مقابل به یکدیگر بسیار نزدیک شده است. ایران از جایگاه طلبکار به جایگاه متهم منتقل شده. روابط ایران و آژانس شکننده است و ممکن است هر لحظه بر سر مسائل فنی و نظارتی، جلسه اضطراری شورای حکام جهت ارجاع ایران به شورای امنیت، تشکیل شود. یعنی آژانس مجددا از یک نهاد نظارتی به یک اهرم مذاکراتی برای آمریکا تبدیل شده است. فضای سیاسی مساعد شده تا اعضای غربی باقیمانده در برجام مجال توسل به مکانیسم حلاختلاف برجام و احیای قطعنامههای لغو شده شورای امنیت را پیدا کنند.»
وی افزود: «فشارها از جانب اسرائیل و جریان ضد برجام به دولت بایدن زیاد شده و این فشارها و فضاسازیها مستعد است که کنگره را علیه ایران فعال کند؛ به نحوی که ممکن است طرحهایی از قبیل Maximum Pressure Act که عملا از طریق قانونگذاری و تعریف پیششرطهای غیر قابل تحقق برای ایران، سیاست فشار حداکثری ترامپ را به سیاست دائمی و غیرقابل تغییر واشنگتن در قبال تهران تبدیل میکند، به تصویب برسد. در هر حال، شرایط بهگونهای رقم خورده که دیگر مجال سعی و خطا نیست و لازم است دولت از همه ظرفیتهای ملی برای حلوفصل هرچه سریعتر مسئله اقدام کند.»
نصری در مورد اینکه بحث سانتریفیوژهای پیشرفته میتواند اهرمی در جهت گرفتن امتیاز بیشتر باشد؟ تصریح کرد: «اهرمسازی تا یک جا خوب است و به تقویت موقعیت مذاکراتی کشور کمک میکند. اما از یک نقطه به بعد، نقض غرض میکند و علیه کشور به کار گرفته میشود. الان تقریبا به این نقطه رسیدهایم. امروز، این پیشفرض جا افتاده که ایران در حال وقتکُشی است تا برنامه هستهای خود را به منظور فشار به طرف مقابل گسترش دهد. این یعنی هزینه سیاسی رسیدن به تفاهم با ایران برای دولت بایدن در واشنگتن بسیار بالا رفته است و اگر اینگونه برداشت شود که تحت فشار وقتکشیهای تهران به توافق رسیده، متهم به مماشات (Appeasement) و متهم به یک بدعتگذاری خطرناک در حوزه عدم اشاعه خواهد شد. یعنی، هرچه برنامه هستهای ایران از یک آستانه عبور کند، به همان نسبت فشار به بایدن برای برخورد با ایران و نه توافق با ایران، بیشتر خواهد شد.» این کارشناس سیاست خارجی، افزود: «مضاف براینکه، با پیشرفت برنامه هستهای، لابیهای تخصصی در واشنگتن، مانند Institute for Science and International Security به شدت فعال خواهند شد تا یک سری توجیهات فنی نیز به موانع سیاسی اضافه کنند تا سیاست دولت بایدن در بازگشت به برجام را از نظر علمی و فنی نیز زیر سوال ببرند. یعنی، این استدلال را جا خواهند انداخت که دیگر احیای برجام از نظر فنی موضوعیتی ندارد.»
او در ادامه مطرح کرد: «در چنین شرایطی، حتی در صورت احیای برجام و موفقیت مذاکرات در وین، هم کنگره و هم اسرائیل توجیهات سیاسی و فنی لازم را برای مبادرت به اقدامات خصومتآمیز بعدی بدست خواهند آورد. بعید نیست این اتفاقات در چند هفته آینده به وقوع بپیوندد.» نصری تاکید کرد: «معتقدم حتی در صحنه داخلی نیز اهرمسازی بی رویه و پیشرفت بیش از حد در برنامه هستهای برای دولت رئیسی هزینهساز خواهد شد. بدان معنا که هرچه برنامه هستهای بیشتر پیشرفت کند، این تصور عمومی که امتیاز بیشتری در قبال همان توافق دادهایم پررنگتر خواهد شد. یعنی اگر در طی این سالها آقای روحانی متهم به واگذاری غنیسازی ۲۰٪ برای لغو تحریمها میشد، فردا آقای رئیسی متهم به واگذاری غنیسازی ۶۰٪ یا بالاتر برای لغو مجدد همان تحریمها خواهد شد. طبیعتاً، از نظر روانی و سیاسی این وضعیت میتواند به یک مانع قابل توجه تبدیل شود.»
این حقوقدان بینالملل درباره اینکه با توجه به این امر که ایران پیشنویس شش دور گذشته را پذیرفته و غرب هم قبول کرده است که پیشنهادات جدید را در کنار این پیشنویس بررسی کند، اساسا تا به حال مذاکرات درمورد اینکه کدام متن مبنا باشد، مورد بحث بوده است، گفت: «در هر حال، دولت و تیم مذاکرهکننده جدید این حق را برای خود قائل است که ملاحظات خاص خود را در جریان مذاکرات به کرسی بنشاند. از نظر اصولی، ایرادی بر این کار وارد نیست. در هر حال، هر انتخابات آثار و پیامدهای خود را دارد که لازم است حتی مخالفان دولت جدید به آن احترام بگذارند. تنها نکتهای که از دولت و تیم مذاکرهکننده انتظار میرود این است که فضاسازیها، تحلیلهای مغرضانه و انتقادات بی اساس سالهای اخیر در مورد برجام را مبنای کار قرار ندهد.» نصری در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه با توجه به اطلاعات موجود، اختلافات میان ایران و امریکا بر سر چیست و آیا حل این مسائل ممکن است، مطرح کرد: «احتمالا یکی از اختلافات بر سر لغو تحریمهای موسوم به تروریستی است. اینها تحریمهایی هستند که آقای پومپئو برای تلهگذاری و مانعتراشی بر سر راه دولت بعدی طراحی کرده و بنگاههای مالی، اقتصادی و نهادهای حساسی را در ایران دربرمیگیرد. لغو این تحریمها مستلزم اراده و شجاعت سیاسی از جانب دولت بایدن است و باید دید تیم مذاکرهکننده تا چه حد قادر خواهد بود این اراده را ایجاد کند.»
رضا نصری در تحلیل خود از نتایج دور اخیر مذاکرات، اظهار کرد: «وضعیت مذاکرات را میشود در دو سطح خرد و کلان بررسی کرد. در سطح خرد (Micro)، میتوان گفت در طول دور اخیر مذاکرات دو اتفاق مثبت رخ داد؛ اول اینکه در موازات با مذاکرات، ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سر مجتمع تسای کرج به توافق رسیدند و از این رو یک تهدید برای مذاکرات بسیار جدی فعلاً خنثی شد. فقدان این توافق میتوانست مسیر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را توسط شورای حکام آژانس باز کند و این اتفاق مستعد بود که کل معادله را به زیان ایران تغییر دهد. دوم اینکه جدال چند ماهه بر سر اینکه مذاکره باید از چه نقطهای آغاز شود در این دور به سرانجام رسید و طرفین موفق شدند چارچوبی را برای ادامه گفتوگوهای محتوایی مشخص کنند.»
او خاطرنشان کرد: «اما در سطح کلان (Macro)، فضای مذاکرات را مثبت نمیدانم. موضع اروپاییها که قرار بود میان ایران و آمریکا واسطه باشند، بعضاً از موضع خود آمریکا تندتر شده؛ گفتمان «ضرورت مصالحه با ایران» در واشنگتن نسبت به قبل بسیار کمرنگتر شده؛ و طرف مقابل نیز توانسته مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات را از هماکنون به گردن ایران بیندازد. یعنی اگر نگاهی تطبیقی به مواضع چهار بعلاوه یک و برخی دولتهای خارج از برجام و فضای رسانهای چند ماه قبل و امروز بیندازیم، خواهیم دید به تدریج جایگاه ایران از موضع طلبکار به جایگاه متهم تبدیل شده و این وضعیت جدید، موقعیت مذاکراتی و همچنین قابلیت آسیبرسانی طرف مقابل را به طرز قابل ملاحظهای تقویت کرده است.»
این حقوقدان بینالملل، ادامه داد: «در واقع، علیرغم اینکه نقض عهد، تعلل و نقض قطعنامه شورای امنیت (۲۲۳۱) هر سه از جانب آمریکا بوده، سیر تحولات به نحوی رقم خورد که امروز گفتمان غالب این است که ایران قصد توافق ندارد و ایران در حال وقتکشی است. جالب اینکه در جلسه شورای امنیت هم برای ایران شاخ و شانه میکشند. طبیعتا همین فضا، دست مخالفان توافق را در کنگره بازتر میکند، به نحوی که به تدریج موفق خواهند شد آراء مورد نیاز برای تصویب طرحهای ضد ایرانی را با خود همراه کنند و قدرت چانهزنی مقامات رژیم اسرائیل را نیز در برابر دولت بایدن افزایش میدهد. اینکه چرا این تغییر فضا علیه ایران رخ داده است جای بررسی دارد اما در مجموع، فضای مثبت و مساعدی نیست.»
نصری در پاسخ به این پرسش که مسائل باقیمانده در حوزه هستهای چیست، گفت: «در مورد مسائل باقیمانده در حوزه هستهای، باید گفت این مسائل یک ماهیت سیّال پیدا کرده است. به این معنا که با توجه به پیشرفت فزاینده فعالیتهای هستهای ایران ممکن است آنچه امروز اختلاف در حوزه هستهای تلقی نمیشود، فردا به یک نقطه اختلاف جدید تبدیل شود. همچنین، اگر اختلاف بر سر یک شاخه فنی از فعالیت هستهای برطرف شود، ممکن است اختلاف جدیدی در یک شاخه دیگر بروز کند. از این رو، فعلا نمیشود در مورد اینکه در حوزه هستهای چقدر مواضع به هم نزدیک شده اظهار نظر کرد.»
وی همچنین در مورد اینکه در بحث تحریمها، گفتگوها آغاز شده است یا خیر، بیان کرد: «به نظر میرسد در حال حاضر صرفا چارچوب گفتوگو مشخص شده است. موضع آمریکا همچنان این است که حاضر است صرفا تحریمهای مغایر با برجام را لغو کند. اینکه دقیقا کدامیک از تحریمها نقض برجام محسوب میشود نیز همچنان محل اختلاف است.» این تحلیلگر بینالملل در پاسخ به این پرسش که علی باقریکنی، اظهار کرده بود که در مذاکرات دولت پیشین، امریکاییها چارچوب بحث تضمین و راستیآزمایی را پذیرفته بودند، این تضمین به چه صورت بوده و تضمینی که ایران در این دور میخواهد به چه شکل است، گفت: «قطعا تیم جدید مذاکرهکننده به خوبی میداند در چارچوب قوانین داخلی آمریکا، دولت بایدن قادر به ارائه هیچ تضمین حقوقی الزامآوری که دولت بعدی آمریکا را مقید به پایبندی به برجام سازد، نخواهد بود. در چارچوب حقوق بینالملل نیز در عمل قویترین تضمین حقوقی، حمایت شورای امنیت است که در تحمیل یک رفتار به ایالات متحده عاجز و ناتوان است.»
نصری ضمن تاکید بر اینکه اصولا بحث تضمین از ابتدا گمراهکننده بود و از اول در مجلس با اهداف سیاسی علیه رئیسجمهور و وزیر خارجه سابق مطرح شد، عنوان کرد: «امروز نیز از فرط تکرار در رسانهها، تریبون مجلس و صدا و سیما، موضوع تضمین در عمل به یک مانع سیاسی و روانی برای تصمیمگیران، تیم مذاکرهکننده و افکار عمومی تبدیل شده است. حقیقت این است که بهترین و عملیترین تضمین در خود برجام تعبیه شده است و آن مقوله «بازگشت متقابل» است که میبینیم امروز آمریکا را مجدداً به پای میز مذاکره کشانده است. جز این هیچ قانون و قطعنامهای در برابر دولت قانونشکنی مثل ترامپ تضمین نمیکند. مگر صلاحیت اجباری دیوان بینالمللی دادگستری در عهدنامه مودت ۱۹۵۳ در برابر ترامپ تضمین بود؟ مگر قانون مسدود کننده اتحادیه اروپا(blocking statute) در عمل علیه آمریکا اجرا شد؟»
وی ادامه داد: «در مورد شرکت Clearstream و تن دادن به مصادره نزدیک دو میلیارد دلار پول ایران، یک waiver حتی این تضمین نیم بند را هم بی اثر کرد. پس آنچه در باب «تضمین» باقی میماند، تضمینهای مبتنی بر محاسبه «هزینه-فایده» است؛ یعنی اگر هزینه خروج از برجام برای رئیسجمهور بعدی آمریکا از فایده آن بیشتر باشد، از توافق خارج نخواهد شد. این محاسبه «هزینه-فایده» را نیز میتوان با طراحی تعاملات سیاسی، راهبردی و اقتصادی شکل و سامان بخشید و لازم است در این راستا دست تیم مذاکرهکننده برای ارائه طرح و پیشنهاد باز باشد.»
این تحلیلگر مسائل بینالملل تاکید کرد: «طبیعتا، اگر نهادهای بالادستی به تیم مذاکرهکننده جدید اختیار رایزنی مستقیم با آمریکا را بدهند، احتمال دستیابی به یک راهحل بلندمدتتر به طرز قابل ملاحظهای افزایش خواهد یافت.»
نصری، عنوان کرد: «حقیقت این است که ما در پی رفع تحریمهای یکجانبه آمریکا هستیم و چه بخواهیم، چه نخواهیم تنها آمریکاست که میتواند در این مورد تصمیم بگیرد. حال، اینکه به جای رویارویی مستقیم با آمریکا، در یک اتاق در بسته بنشینیم و پنج کشور دیگر که بعضا مواضع تندتری از آمریکا دارند را برای رایزنی با هیات آمریکایی واسطه کنیم و از طریق آنها پیغام و پسغام بفرستیم، به نظر روش کارامد و موثری نیست.» او درباره علت ناکارامدی روش مذاکره غیرمستقیم و با واسطه، اظهار کرد: «واسط میتواند تسهیلات مذاکره میان دو دشمن را فراهم کند، طرفین را به رعایت قواعد و چارچوب گفتوگو ترغیب کند، در صورت بروز اختلافات آییننامهای مبادرت به «داوری» کند و احیاناً برای رفع موانع از امکانات و تواناییهای خود مایه بگذارد؛ اما نمیشود از پنج واسطه مختلف انتظار داشت منافع ما را بر حسب نیازهای واقعی مان تامین کنند. آنها نه صلاحیت وکالت ایران را دارند و نه ضرورتی برای نقشآفرینی آنها در این مقیاس وجود دارد.»
نصری در پاسخ به این سوال که اکنون مذاکرات در چه مرحلهای قرار دارد، بیان کرد: «امروز مذاکرات در مرحله حساسی قرار دارد. زمان هم به زیان ایران است. مواضع طرف مقابل به یکدیگر بسیار نزدیک شده است. ایران از جایگاه طلبکار به جایگاه متهم منتقل شده. روابط ایران و آژانس شکننده است و ممکن است هر لحظه بر سر مسائل فنی و نظارتی، جلسه اضطراری شورای حکام جهت ارجاع ایران به شورای امنیت، تشکیل شود. یعنی آژانس مجددا از یک نهاد نظارتی به یک اهرم مذاکراتی برای آمریکا تبدیل شده است. فضای سیاسی مساعد شده تا اعضای غربی باقیمانده در برجام مجال توسل به مکانیسم حلاختلاف برجام و احیای قطعنامههای لغو شده شورای امنیت را پیدا کنند.»
وی افزود: «فشارها از جانب اسرائیل و جریان ضد برجام به دولت بایدن زیاد شده و این فشارها و فضاسازیها مستعد است که کنگره را علیه ایران فعال کند؛ به نحوی که ممکن است طرحهایی از قبیل Maximum Pressure Act که عملا از طریق قانونگذاری و تعریف پیششرطهای غیر قابل تحقق برای ایران، سیاست فشار حداکثری ترامپ را به سیاست دائمی و غیرقابل تغییر واشنگتن در قبال تهران تبدیل میکند، به تصویب برسد. در هر حال، شرایط بهگونهای رقم خورده که دیگر مجال سعی و خطا نیست و لازم است دولت از همه ظرفیتهای ملی برای حلوفصل هرچه سریعتر مسئله اقدام کند.»
نصری در مورد اینکه بحث سانتریفیوژهای پیشرفته میتواند اهرمی در جهت گرفتن امتیاز بیشتر باشد؟ تصریح کرد: «اهرمسازی تا یک جا خوب است و به تقویت موقعیت مذاکراتی کشور کمک میکند. اما از یک نقطه به بعد، نقض غرض میکند و علیه کشور به کار گرفته میشود. الان تقریبا به این نقطه رسیدهایم. امروز، این پیشفرض جا افتاده که ایران در حال وقتکُشی است تا برنامه هستهای خود را به منظور فشار به طرف مقابل گسترش دهد. این یعنی هزینه سیاسی رسیدن به تفاهم با ایران برای دولت بایدن در واشنگتن بسیار بالا رفته است و اگر اینگونه برداشت شود که تحت فشار وقتکشیهای تهران به توافق رسیده، متهم به مماشات (Appeasement) و متهم به یک بدعتگذاری خطرناک در حوزه عدم اشاعه خواهد شد. یعنی، هرچه برنامه هستهای ایران از یک آستانه عبور کند، به همان نسبت فشار به بایدن برای برخورد با ایران و نه توافق با ایران، بیشتر خواهد شد.» این کارشناس سیاست خارجی، افزود: «مضاف براینکه، با پیشرفت برنامه هستهای، لابیهای تخصصی در واشنگتن، مانند Institute for Science and International Security به شدت فعال خواهند شد تا یک سری توجیهات فنی نیز به موانع سیاسی اضافه کنند تا سیاست دولت بایدن در بازگشت به برجام را از نظر علمی و فنی نیز زیر سوال ببرند. یعنی، این استدلال را جا خواهند انداخت که دیگر احیای برجام از نظر فنی موضوعیتی ندارد.»
او در ادامه مطرح کرد: «در چنین شرایطی، حتی در صورت احیای برجام و موفقیت مذاکرات در وین، هم کنگره و هم اسرائیل توجیهات سیاسی و فنی لازم را برای مبادرت به اقدامات خصومتآمیز بعدی بدست خواهند آورد. بعید نیست این اتفاقات در چند هفته آینده به وقوع بپیوندد.» نصری تاکید کرد: «معتقدم حتی در صحنه داخلی نیز اهرمسازی بی رویه و پیشرفت بیش از حد در برنامه هستهای برای دولت رئیسی هزینهساز خواهد شد. بدان معنا که هرچه برنامه هستهای بیشتر پیشرفت کند، این تصور عمومی که امتیاز بیشتری در قبال همان توافق دادهایم پررنگتر خواهد شد. یعنی اگر در طی این سالها آقای روحانی متهم به واگذاری غنیسازی ۲۰٪ برای لغو تحریمها میشد، فردا آقای رئیسی متهم به واگذاری غنیسازی ۶۰٪ یا بالاتر برای لغو مجدد همان تحریمها خواهد شد. طبیعتاً، از نظر روانی و سیاسی این وضعیت میتواند به یک مانع قابل توجه تبدیل شود.»
این حقوقدان بینالملل درباره اینکه با توجه به این امر که ایران پیشنویس شش دور گذشته را پذیرفته و غرب هم قبول کرده است که پیشنهادات جدید را در کنار این پیشنویس بررسی کند، اساسا تا به حال مذاکرات درمورد اینکه کدام متن مبنا باشد، مورد بحث بوده است، گفت: «در هر حال، دولت و تیم مذاکرهکننده جدید این حق را برای خود قائل است که ملاحظات خاص خود را در جریان مذاکرات به کرسی بنشاند. از نظر اصولی، ایرادی بر این کار وارد نیست. در هر حال، هر انتخابات آثار و پیامدهای خود را دارد که لازم است حتی مخالفان دولت جدید به آن احترام بگذارند. تنها نکتهای که از دولت و تیم مذاکرهکننده انتظار میرود این است که فضاسازیها، تحلیلهای مغرضانه و انتقادات بی اساس سالهای اخیر در مورد برجام را مبنای کار قرار ندهد.» نصری در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه با توجه به اطلاعات موجود، اختلافات میان ایران و امریکا بر سر چیست و آیا حل این مسائل ممکن است، مطرح کرد: «احتمالا یکی از اختلافات بر سر لغو تحریمهای موسوم به تروریستی است. اینها تحریمهایی هستند که آقای پومپئو برای تلهگذاری و مانعتراشی بر سر راه دولت بعدی طراحی کرده و بنگاههای مالی، اقتصادی و نهادهای حساسی را در ایران دربرمیگیرد. لغو این تحریمها مستلزم اراده و شجاعت سیاسی از جانب دولت بایدن است و باید دید تیم مذاکرهکننده تا چه حد قادر خواهد بود این اراده را ایجاد کند.»