عبدالله مستوفی نویسنده کتاب «شرح زندگانی من» وقتی اوضاع خیابانهای شهر تهران و وضعیت شهرداری در روزگار پس از مشروطه را توصیف میکند، به گرفتن عوارض از وسایل نقلیه آن روز که اغلب چهارپا بوده اند، اشاره میکند و مینویسد:
«از حمام و چرخهای بستنی و کالسکه و درشکه و دوچرخه و گاری و اسب و قاطر و الاغهای خانه دارها هم به عنوان نواقل حقی میگرفتند و گاهی به عنوان اینکه مالیات گذشته پرداخت نشده است، چرخها را مُهر و حیوانات را در طویله حبس میکردند.»
تا پیش از تاسیس بلدیه در سال ۱۲۸۶، بخشهایی از وظایف امروزین شهرداری را حاکمان بر عهده داشتند و پارهای از کارهای مرتبط با نگهداری فضای عمومی شهرها را هم خود مردم، طبق فرهنگ عرفی و شرعی خویش انجام میداده اند. در برخی دورهها مامورانی با عنوان «محتسب» بخشی از وظایف شهرداران بعدی را انجام میداده اند که این وظایف اغلب به کارهای نظارت بر اصناف باز میگشت.
به همین دلیل است که در ایران گاه از شهرداری با عنوان «احتسابیه» نیز یاد شده است. البته محتسبان به جز کارهایی که شهرداران امروزی برعهده دارند، وظایفی را که امروزه در حیطه اختیارات دستگاه قضا به شمار میآید هم عهده دار بودند. پس از محتسبان نیز داروغهها کارهای مربوط به امور شهرها را سامان میدادند.
مستوفی در بخشی از کتاب خویش به اوضاع اداره شهر در روزگار قاجار پرداخته است. به روایت عبدالله مستوفی، سر و سامان دادن به امور شهری را اداره «احتساب» برعهده داشته است: «این اداره دارای دو شعبه بود، یکی احتساب و دیگری تنظیف؛ و هر یک عدهای نایب و فراش و سپور تحت امر خود داشتند.
به علاوه شعبه تنظیف، عدهای هم سقا برای آب پاشی و در حدود یکصد راس الاغ برای خاکروبه کشی داشت که در موارد لازم، خیابانهای حول و حوش عمارات سلطنتی را با مشک آب پاشی و زباله حرم خانه و ادارات دولتی را به وسیله این حیوانات به خارج شهر ببرند.
خاکروبه خانهها باید به خرج خود خانه دارها به خارج شهر حمل شود و این کار به وسیله الاغ دارها و اگر کم بود، خاکروبه کشها که با صدای «آی… خاکروبه میبریم» کار خود را عرضه میکردند [انجام مییافت]؛ و اگر صاحبخانه غفلتی در ادای این وظیفه میکرد، به وسیله ماموران تنظیف یادآوری میشد و کار صورت میگرفت. یک نیمه شعبهای هم در قسمت تنظیف، برای روشنایی بود.
چون در میدان توپخانه و ارگ به فاصه هر ۳۰،۲۰ قدم، پایه چراغ و بالای آن فانوس شیشهای و در خیابانهای بابهمایون و الماسیه و در اندرون و لاله زار و علاءالدوله (فردوسی امروز) باز هم به همان فاصله، به دیوارها از همین فانوسها نصب بود که مواظبت نفت گیری و روشن کردن این چراغها هم بر عهده این نیمه شعبه محوّل بود؛ ولی نور چراغها به قدری کم بود که به ۱۰ قدمی پایه چراغ نمیرسید.
در سال ۱۳۰۶ قمری این چراغهای نفتی به چراغهای گاز تبدیل شد، ولی بعد از یکی دو سال، لوله گاز گرفت و کسی پیگیر اصلاح آن نشد و مجددا همان چراغهای کم روشنایی سابق به راه افتاد.»
در روزگاری که مولف «شرح زندگانی من» به توصیف آن پرداخته، هنوز معابر و خیابانها از سنگ فرش بی بهره بوده اند و همین مساله، منجر به برخاستن گرد و خاک در تابستانها و گِل و باتلاقی شدن گذرها در زمستان میشد که در هر دو حالت افزون بر زشت کردن منظره شهر، موجب گرفتاری و زحمت ساکنان و روندگان پیاده و سواره نیز میشده است. ملک الشعرای بهار نیز در قصیدهای از همین معضلات در خیابانهای مشهد مقدس شکایت کرده است.
پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ «رضا – ضیا» که سید ضیاءالدین طباطبایی، کابینه خود را (معروف به کابینه «سیاه») تشکیل داد، احکامی را هم برای اداره بهتر شهر وضع کرد.
اگرچه کابینه سیاه تا اوایل خردادماه سال ۱۳۰۰ بیشتر دوام نیاورد، اما قوانین شهری گاه سختگیرانه سید ضیاء در آثار تاریخی و پژوهشی روزگار معاصر ثبت شده است. شماری از آن قوانین وضع شده که آنها را مرحوم استاد جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» ثبت کرده، از این قرار است:
«هر کاسب، به جز نانوا و کله پز و حمامی، باید دکان خود را اول آفتاب باز و اول غروب تعطیل بکند. هیچ کاسبی، به جز بقال و پزنده و نانوا، حق ندارد روزهای جمعه دکان خود را باز و داد و ستد بکند. هر نانوا مکلف است برای زیر نانها که از تنور بیرون میآید، سکوی آجری بسازد و نان را نباید جلو مشتری و روی زمین و زیر دست و پا بیندازد …
هر پزنده و خوراکی فروش باید در دکان خود کاغذ شیره مالیدۀ مگس کش بیاویزد. معرکه گیری، مارگیری، تَلَکه گیری، گدایی، کلاشی، رمالی، دعانویسی و ولگردی، ممنوع و عاملین آن در صورت مشاهده دستگیر و مجازات میشوند. آب خزینههای حمامها باید همه هفته تعویض شود و تخلف از آن موجب تعطیلی حمام میشود.
همچنین آویختن لنگ حمام به در و دیوار و جرز بیرون حمام اکیدا ممنوع است و کورههای حمامها باید از بام به بالا دودکش داشته باشند. حداکثر مسافر درشکه، سه نفر و ظرفیت گاری چهارچرخه اسبی یک خروار و نیم بار؛ و ظرفیت چرخ دستی پنجاه مَن (صدوپنجاه کیلوگرم) میباشد»
عوارض طرح ترافیک در عهد قاجار!
عبدالله مستوفی وقتی از اوضاع خیابانهای شهر تهران و وضعیت شهرداری در روزگار پس از مشروطه توصیف میکند، به گرفتن عوارض از وسایل نقلیه آن روز که اغلب چهارپا بوده اند، اشاره میکند: «از حمام و چرخهای بستنی و کالسکه و درشکه و دوچرخه و گاری و اسب و قاطر و الاغ هایخانه دارها هم به عنوان نواقل حقی میگرفتند؛ و گاهی به عنوان اینکه مالیات گذشته پرداخت نشده است، چرخها را مُهر و حیوانات را در طویله حبس میکردند.»