stat counter
تاریخ : پنج شنبه, ۶ دی , ۱۴۰۳ Thursday, 26 December , 2024
  • کد خبر : 41465
  • 16 فروردین 1399 - 2:42
5

خسرو شکیبایی

خسرو شکیبایی

پرونده وِیژه سالگرد درگذشت خسروی سینمای ایران

قلم | qalamna.ir :
خسرو شکیبایی

پرونده وِیژه سالگرد درگذشت خسروی سینمای ایران

خسرو شکیبایی در سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. او فارغ‌التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.

خسرو شکیبایی در سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ به گویندگی فیلم در استودیو شهاب پرداخت و از سال ۱۳۵۴ به فعالیت در دنیای تئاتر رو آورد.

فیلم خط قرمز ساخته مسعود کیمیایی (۱۳۶۱) شروع فعالیت سینمایی او به عنوان بازیگر به حساب می‌آید که در آن فیلم در نقش کوتاهی ظاهر شد. شکیبایی تا سال ۱۳۶۸ در نقش‌هایی در فیلم‌های دزد و نویسنده، ترن و رابطه ظاهر شد.

اما اوج گرفتن او از بازی در فیلم هامون داریوش مهرجویی دز سال ۱۳۶۸شروع شد و این “حمید هامون” بود که نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. او برای بازی چشمگیرانه‌اش در هامون از هشتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین دریافت کرد.

دو فیلم کیمیا (احمدرضا درویش، ۱۳۷۳) و کاغذ بی‌خط (ناصر تقوایی، ۱۳۸۰) از کارهای به یادماندنی شکیبایی به شمار می‌آیند. [خسرو شکیبایی؛ طراوت تکرار]

شکیبایی در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش مدرس بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد تا بازی در مجموعه تلویزیونی “روزی روزگاری”، “خانه سبز”، “کاکتوس”، “تفنگ سرپر” و این اواخر هم که مجموعه تلویزیونی در کنار هم را روی آنتن داشت.

پس از گذشت نزدیک به ۲۲ سال از اولین حضورش در سینمای کیمیایی، یک ‌بار هم در کنار استاد عزت‌الله انتظامی در فیلمی از مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد: “حکم”.

او آخرین جایزه‌اش را از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم “سالاد فصل” (فریدون جیرانی) از آن خود کرد. شکیبایی جمعه ۲۸ تیر۱۳۸۶درگذشت.

مجموعه فیلم های خسرو شکیبایی، آنقدر زیاد هست که توضیح درباره هر کدام از آنها نیاز به توضیحات و فضای بی شماری داشته باشد. توضیحات زیر مربوط به فیلم های مهم این هنرمند است که قطعا در میان لیست این فیلم های سینمایی، می توان سریال های بی شماری هم مثل «روزی روزگاری»، «خانه سبز» و «مدرس» را هم دید. مرحوم خسرو شکیبایی در طول مدت کاری اش موفق به دریافت سه سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد.

● ۱۳۶۰

خط قرمز/ مسعود کیمیایی

خط قرمز اولین فیلم کیمیایی بعد از انقلاب است که شکیبایی نقش یک انقلابی را بازی می کرد. کیمیایی، شکیبایی را در تئاتر دید و او را برای بازی در این نقش انتخاب کرد.

● ۱۳۶۲

دادشاه/ حبیب کاووش

● ۱۳۶۳

صاعقه/ ضیاءالدین دری

● ۱۳۶۵

رابطه/ پوران درخشنده

● ۱۳۶۶

شکار/ مجید جوانمرد

اولین همکاری شکیبایی و پرستسویی در سال هایی که هیچ کدام مشهور نبودند. در این فیلم انقلابی – جاده ای که داستانش پیش از انقلاب می گذشت، شکیبایی در نقش یک انقلابی فراری بازی می کرد و پرستویی هم نقش یک راننده کامیون را داشت. «شکار» فیلم خوش ساخت و شسته رفته ای است که لهجه شیرازی شکیبایی در آن به یاد می ماند.

● ۱۳۶۶

ترن/ امیر قویدل

● ۱۳۶۸

عبور از غبار/ پوران درخشنده

هامون/ داریوش مهرجویی

شاه نقش سینمای ایران، حمید هامون بود که به خسرو شکیبایی رسید و او به بهترین نحو از پس این نقش برآمد. خیلی ها معتقدند روح هامون در شکیبایی ماند و در نقش های دیگری هم که او بازی کرد، تزریق شد. او در این فیلم نقش یک همسر عاشق و سرگشته را بازی می کرد.

● ۱۳۶۹

جست و جو در جزیره/ مهدی صباغ زاده

ابلیس/ احمدرضا درویش

شکیبایی کپی دست چندم از کاراکتر حمید هامون بود؛ در فیلم کارگردانی که آن زمان فیلمساز متبحر «کیمیا» به بعد نبود.

● ۱۳۷۰

بانو/ داریوش مهرجویی

● ۱۳۷۱

یک بار برای همیشه/ سیروس الوند

این فیلم، بهترین فیلم سیروس الوند محسوب می شود. شکیبایی در این فیلم نقش مردی را بازی می کند که می خواهد برای کار به ژاپن برود، زنش باردار است و می خواهد به هر طریقی این بچه را سقط کند.

سارا/ داریوش مهرجویی

او در سارا نقش گشتاسب را بازی می کرد. یک شخصیت منفی برای شکیبایی. نقش مردی را بازی می کرد که سارا به او بدهکار بود و مشکلات بزرگی با این رابطه داشت. شکیبایی در ساراف با بازی در شخصیت منفی درخشیده است. این فیلم اقتباسی از نمایشنامه خانه عروسک هنریک ایبسن بود.

پرواز را به خاطر بسپار/ حمید رخشانی

● ۱۳۷۲

بلوف/ ساموئل خاچیکیان

● ۱۳۷۳

کیمیا/ احمدرضا درویش

کیمیا از آن فیلم هایی بود که شکیبایی با جان و دل آن را بازی کرد. نقش پدر در کیمیا از آن نقش هایی بود که مخاطب، هم باید به او حق می داد و هم از پدر حرصش می گرفت. بازی بی نقص شکیبایی در این فیلم سینمایی به عنوان پدری که بعد از سال ها اسارت به دنبال خانواده خود آمده، دیدنی است.

● ۱۳۷۳

پری/ داریوش مهرجویی

این فیلم اقتباسی آزاد از رمان فرانی وزویی نوشته جروم دیوید سلینجر است. خسرو شکیبایی در این فیلم دو نقش را به عهده داشت، یکی از نقش ها اسد و دیگری صفا نام داشت.

درد مشترک/ یاسمین ملک نصر

● ۱۳۷۴

خواهران غریب/ کیومرث پوراحمد

عاشقانه/ علیرضا داود نژاد

شکیبایی در این فیلم تجاری و خوش ساخت که یکی از پدیده های عجیب سینمای دهه ۷۰ است، نقش مردی میانسال را بازی می کند که عاشق دختر دوستش می شود و البته فرجام این عشق ممنوع چندان ناخواشیند نیست. شکیبایی در این نقش منفی نامتعارف، انرژی عجیبی دارد.

● ۱۳۷۴

سایه به سایه/ علی ژکان

● ۱۳۷۵

سرزمین خورشید/ احمدرضا درویش

● ۱۳۷۶

زندگی / اصغر هاشمی

روانی/ داریوش فرهنگ

● ۱۳۷۸

میکس/ داریوش مهرجویی

میکس فیلمی است درباره کارگردان و خسرو شکیبایی نقش کارگردان این فیلم را بازی می کند. کارگردانی که به دلیل فشار کار و خستگی مفرط نمی تواند فیلمش را با دقت و طی زمان درست پیش ببرد و طبق برنامه ریزی های از پیش تعیین شده فیلم باید به جشنواره فجر هم برسد.

دختر دایی گمشده/ داریوش مهرجویی

● ۱۳۷۹

دختری به نام تندر/ حمیدرضا آشتیانی پور

● ۱۳۸۰

مزاحم/ سیروس الوند

لژیون/ ضیاءالدین دری

کاغذ بی خط/ ناصر تقوایی

این احتمالا تنها فیلمی است که شکیبایی تحت هدایت یک کارگردان سختگیر و وسواسی از اداها و فیگورهای دوست داشتنی همیشگی اش فاصله می گیرد و یکی از رئالیستی ترین بازی های عمرش را ارائه می دهد. دیدن دوباره این فیلم یادآوری می کند که شکیبایی چه بازیگر بزرگی بود و تقوایی چه فیلمساز چیره دستی است که هر روز خانه نشینی اش افسوسی بزرگ دارد.

اثیری/ محمد علی سجادی

● ۱۳۸۲

صبحانه ای برای دو نفر/ مهدی صباغ زاده

● ۱۳۸۳

حکم/ مسعود کیمیایی

در نقش رئیس عجیب و غریب باند مافیایی در سکانس رستوران مقابل پولاد کیمیایی پشت میز می نشست و می دیدیم خسرو دوست داشتنی چه آسان می تواند نقش یک مرد نفرت انگیز را بازی کند. مثل آب خوردن!

ازدواج صورتی/ منوچهر مصیری

سالاد فصل/ فریدون جیرانی

او با سالاد فصل موفق شد سومین سیمرغ بلورین را هم به خانه ببرد. فیلمی که در نویسندگی اش هم دخیل بود. شکیبایی با گریمی متفاوت در این فیلم ظاهر شد تا نقش پسرخاله لیلا با نام عادل مشرقی را بازی کند. مردی که لیلا را می خواهد و حاضر است برای او هر کاری انجام دهد.

● ۱۳۸۴

چه کسی امیر را کشت؟/ مهدی کرم پور

با ۲۰ دقیقه بازی در یک فیلم پرستاره نامزد بهترین بازیگر مرد جشن خانه سینما شد.

عروسک فرنگی/ فرهاد صبا

پیشنهاد ۵۰ میلیونی/ مهدی صباغ زاده

ستاره بود/ فریدون جیرانی

● ۱۳۸۵

دست های خالی/ ابوالقاسم طالبی

نسکافه داغ داغ/ علی قوی تن

اتوبوس شب/ کیومرث پوراحمد

– نقش راننده اتوبوسی که پر است از اسرای عراقی را برعهده داشت. پیرمردی که باید علاوه بر مسئولیت در میان عده ای، ریش سفیدی هم می کرد. خیلی ها اتوبوس شب را برای شکیبایی یک تولد دوباره در بازیگری او که برای مدتی به افول رسیده بود می دانند.

● ۱۳۶۰

رئیس/ مسعود کیمیایی

دایناسور/ پرویز شیخ طادی

دوشیزه باران/ محمد علی سلیمان تاش

شب/ رسول صدر عاملی

دل شکسته/ علی روئین تن

حیران/ شالیزه عارف پور

آخرین فیلم سینمایی خسرو شکیبایی، فیلمی که در کنار بازیگران جوان ظاهر شد تا نقش پدر بزرگی مهربان باشد که به خاطر نوه اش حاضر است از شهرستان های شمالی کشور تا تهران بیاید و ازدواج نوه اش را با یک افغانی بپذیرد.

● گفتگو با حامد بهداد به مناسبت سالگرد درگذشت خسروی سینمای ایران

امروز، ۲۸ تیر ماه یکی از گرمترین روزهای سال است اما چهار سال پیش در چنین روزی تنها چیزی که روی سنیما دوستان تاثیری نداشت، هرم داغ آفتاب سوزان بود. چهار سال پیش در چنین روزی، یکی از بدترین خبرهای عمرمان، دهان به دهان نقل می شد.

همه خدا خدا می کردند که این خبر بد، فقط یک شایعه باشد اما خبر درست بود. خسرو شکیبایی خیلی آرام به دیار ابدی شتافته بود و ما را همچنان که به مانند بازی های منحصر به فردش میخکوب می کرد، این بار نیز میخکوب کرد و جهانی را از دیدن نقش آفرینی های جدیدش محروم کرد. شکیبایی یک اسطوره است، نه تنها برای مردم بلکه برای اهل سینما هم او یک اسطوره و تندیس دست نیافتنی است.

شاید به همین دلیل باشد که خیلی از بازیگران با دیدن بازی های خسرو، عاشق سینما شدند و این عشق با وجود اینکه خود نیز بر بلندای این سینما قرار گرفته اند، هنوز هم درون آنها شعله می کشد و رهایشان نمی کند. یکی از این عاشقان حامد بهداد است که خود ستاره این سینماست اما با صرحت اعلام می کند عاشق خسرو است و این دریغ بر او مانده که هیچگاه نتوانسته در پیشگاه خسرو بازی کند. با حامد بهداد به بهانه سالروز درگذشت خسرو شکیبایی گفت و گویی انجام دادیم که خواندنش، خالی از لطف نیست.

آقای بهداد شما چه زمانی خسرو شکیبایی را برای نخستین بار دیدی؟

– من خسرو را در فیلم «رابطه» دیدم. می توانستم بفهمم او دارد خوب بازی می کند. آن زمان ۱۴، ۱۵ سالم بودو خسرو خیلی جوان بود. چون علاقه مند به بازیگری بودم از عملکردی که در رفتارش داشت و از تجلی ری اکشن هایش، می توانستم تشخیص دهم کاری که خسرو دارد انجام می دهد، کاری سوای کاری است که دیگر بازیگران انجام می دهند. بعد از آن، کم کم از زبان دانشجویان می شنیدم که خسرو شکیبایی در فلان فیلم یا سریال بازی کرده و البته شنیدم که سبیل هایش را در فیلم «هامون» زده. خب برایم خیلی جالب بود که خسرو شکیبایی را که با سبیل می شناختم، این بار بدون سبیل ببینم اما واقعا حرف ظاهر نبود، حرف ریش و سبیل و لباس نبود.

حرف یک پدیده ای بود که یک بار برای همیشه متجلی شد. ما در کل تاریخ سینما، تنها چند بازیگر داریم که شمارشان به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد و مطمئن باشید خسرو شکیبایی به راحتی یکی از آن بازیگران است چون دسترسی به شیوه بازی او بسیار مشکل است. گمان می کنم خسرو این منبع را از انسانیت و محبت انبوه نهفته در درون خودش به دست می آورد. او از فرط اشراف بر زندگی بود که آنقدر توانا بود و این از فرط مستقر بودن در ذات زندگی است، خاصه محبت. او ارتباط عمیقی با درون خودش داشت، ارتباط عمیقی با چشم هایش داشت، ارتباط بسیار عمیقی با غم ها و آلام خودش داشت. همچنین ارتباطی انسانی و پرمحبت با خودش داشت. بالاترین چیزی که به اطرافیانش می داد و شاید بیشتر وقت ها از خودش دریغ می کرد. خسرو مثل شمع، عاشقانه بود.

من متاسفم که در اطراف ما، از دوستان همکار، کسانی کار بازیگری می کنند که هم بازی هایشان اراجیف است و هم حرف هایشان. طرف می رود یک سریال بازی می کند و بعد راجع به خودش حرف می زند که من بازی ام آمیخته با علم امپرسیونیست و اکسپرسیونیست است و من در این سریال خواستم تجربه ای بکنم و از این حرف ها. ما اصلا در بازیگری چنین مزخرفاتی نداریم. علم بازیگری به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می شود و تمام این علوم، همه از منظر نگاه انسان است. شما که از امپرسیونیست و اکسپرسیونیست سردرمی آوری، چرا آمدی بازیگر شدی؟ خوب برو نقاش یا مجسمه ساز شو. کسانی که می نشینند و از این مزخرفات می گویند می خواهند توجیهی داشته باشند بر رفتار زشت و بی سوادی محض شان اما خسرو اصلا اینطور نبود، خسرو از این حرف ها نمی زد.

خسرو به جز ماه و آفتاب و سهراب و حافظ و مولانا چیز دیگری از دهانش بیرون نمی آمد. اصلا طراوت آدمیزادی بود که در این آدم دیده می شد، ضمن اینکه تنها بازیگری که بر جامعه تاثیر گذاشت به این معنی که الان می خواهم بگویم، خسرو شکیبایی بود. زمانی که سریال خانه سبز پخش می شد، خسرو روایتی از عشق را بین مردم منتشر می کرد. باور کن بعد از اینکه خسرو، خسرو شد و متجلی شد و از صدف بیرون زد و دیگر همگانی شد و تمام ایران او را شناختند، این سرود عشق، سرود عاطفه و سرود انسانیت به جان همه خانواده ها پاشیده شد.

شرنگ این محبت توسط شغلی به نام بازیگری توسط خسرو شکیبایی در سریال خانه سبز به جان همه ریخته شد و از این رو قسم می خورم تنها بازیگری که درصد خشونت و خشم را در جامعه ما پایین آورد کسی نبود جز خسرو شکیبایی. خسرو یکراست می رود سراغ عشق و آرامش. اصلا خشونت و خشم را دور می زند. ممکن نیست شما بازیگری ببینید که این همه عاطفه داشته باشد. خسرو دریغ شد از سینمای ما. در «اتوبوس شب» صحنه ای وجود دارد که من وقتی دیدم، آتش گرفتم و هر بار که به یاد آن صحنه می افتم، گریه می کنم.

صحنه ای که ایرانی ها در اتوبوس، اسرای عراقی را آوردند به پادگان مقر نظامی ایرانی ها. یکی از این ایرانی ها می خواست یکی از عراقی هایی که خیلی هم شرور بود را پشت ساختمان گلوله باران کند که خسرو رفت و او را گرفت و گفت: «این کار را نکن. منو ببین، به من نگاه کن، بیا، بیا …» و خشم او را آورد پایین و گفت: «بیا، این اسیره» همه می توانند این صحنه را بازی کنند اما خسرو با نمره بالاتری این صحنه را بازی کرد. تمام بازیگران همسنگ او می توانند متوجه این مقایسه شوند.

خسرو مثل خورشیدی بود که اشعه هایش ایجاد محبت می کرد. خسرو بازیگری بود که پول برمی گرداند به سینمای ما. دوا و درمان خسرو کاری نداشت، مداوای خسرو به عهده وزارت ارشاد و خانه سینما بود، مداوای خسرو به عهده سینما بود. او میلیارد میلیارد سود به همه ما رسانده بود و ما از دستش دادیم چون مثل انسان های دیگر مریض بود و ما به همین دلیل که او را یک آدم می دانیم، با او معمولی برخورد کردیم. آیا او باید از جیب خودش خرج مداوا می داد؟ مفت خسرو را از دست دادیم. مفت. چنین طلایی را مفت از دست دادیم.

مگر الان که عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، محمد علی کشاورز و دیگر بزرگان هستند چه بدی دارد؟ ما که داریم از وجود این عزیزان فیض می بریم. هنوز که هنوز است داریم از وجودشان فیض می بریم. آیا خسرو باید اینقدر زود می رفت؟ به قول خودش، دوربین برایش مثل ابر و ماه و خورشید در گردش بود. شب می شد. روز می شد، خسرو خودش بود و بازی خودش را می کرد و اصلا چیز عجیب و غریبی بود و از من دریغ شد که روبرویش بازی کنم.

خیلی از بازیگران می گویند هنگام بازی مقابل شکیبایی استرس داشتند. آیا اگر امکان بازی مقابل خسرو می یافتی، جزو همین بازیگران بودی؟

– هرگز. اینها بازیگرند. تو می روی در مصاف هنر، می روی به مصاف ایجاد زیبایی. در این راه هر چه عارف تر باشی، بیشتر زیبایی تولید می کنی. معلوم است که خسرو دستگیر من بود و مواظب من بود. اینها بازیگران بخیلی نیستند. اینها مشخصات و ویژگی های انسانی دارند اینها نمی خواهند بازی را از دست تو بدزدند. اینها نمی خواهند تو را دچار استرس کنند بلکه اینها می خواهند تو را همقد خودشان کنند، به بازی برد – برد فکر می کنند. خسرو تنها یک هنرمند صرف نبود، یک عارف بود و از مهربانی شناخت داشت و می دانست آن چیزی که در انتها، حاصل می شود، محبت است.

سال ۶۹ چند سال تان بود؟

– از ۵۲ حساب کن، می شود ۱۷ سال.

یک اسم می گویم و دیگر حرف نمی زنم. هر چه می خواهی درباره این اسم بگو: حمید هامون.

– من هامون را سال ۶۹ ندیدم تا موقعی که در دوران دانشجویی دچار فقر و محرومیت خیلی شدیدی شدم. واقعا تاب و توانش در من نبود. همه چیز سنگین بود. در معرض انهدام بودم. نمی فهمیدم چرا باید این همه رنج را تحمل کنم. فکر کنم سال ۷۵-۷۴ بود تا اینکه شهرام حقیقت دوست دست من را گرفت و گفت برویم سینما سپیده که در آن موقع فیلم هامون را روی پرده داشت.

من رفتم این فیلم را دیدم و منقلب شدم، انگار پوستی از روی تاول من برداشتند و درد در من صد چندان شد. هامون یک فیلم سینمایی است اما حقیقتا حرفی که می زند سوا از سینماست و یک هنر دیگری است. من برای مهرجویی بازی کردم، حقیقتا کاری که خسرو برای مهرجویی کرد را کمتر بازیگری انجام داده. فقط خسرو است که می تواند دریافتی این همه از مهرجویی داشته باشد. ما با قاشق از این دریا آب برمی داشتیم و خسرو، تشت تشت آب برمی داشت. نمی خواهم خدای نکرده با این حرفم تو سر خودم و همکارانم بزنم اما خسرو یکی استثنا بود.

شده بخواهی در بازی از فرم بازی شکیبایی وام بگیری؟

– نه، ولی تاثیر گذاشته بود. روی تمام دانشجویان وقت و روی تمام علاقه مندان تاثیر گذاشته بود. من آن بخشی که به کارم می آمد را فهم کردم تا در درون من نهادینه شود و تبدیل به خودم شود اما هیچگاه مقلد به آن شکل نبودم و هر آنچه که دریافت کردم را تبدیل به خودم کردم و از فیلتر خودم عبور دادم.

خبر فوت خسرو را که شنیدی چه عکس العملی نشان دادی؟

– فقط شتابان رفتم خانه اش. افراد خیلی زیادی آنجا بودند. یادم هست که حبیب رضایی به دیوار تکیه داده بود و بلند می گفت: ای وای. ای وای. ای وای…

در جاهایی از جمله همین مصاحبه، بارها به فقر و مشکلات گذشته ات اشاره کردی، یادم هست در مصاحبه ای گفته بودی در نوجوانی برای آمدن به تهران چه مشکلاتی داشتی. تو ستاره این سینما هستی و بیان معضلات گذشته، شاید در خورد تو نباشد.

– – ببین حقیقت، جذب می کند. من در جامعه ای زندگی می کنم که فقر گناه است. در جامعه ای زندگی می کنم که توفیق، عذاب وجدان است. در جامعه ای زندگی می کنم که آدم ها نمی توانند از ایرادات خودشان حرف بزنند و این ایرادات را برای همیشه در سینه هایشان نگه می دارند اما نمی دانند برای اینکه بتوانند سریع به اهدافشان برسند باید راجع به اشتباهات درونشان بلند بلند صحبت کنند تا آن اشتباهات از وجودشان رخت بربندد. درون ما پر از عقده است.

پر از مشکل است و تا راجع به مشکلات، کمبودها و محرومیت ها حرف نزنیم آنها در ما درمان نمی شوند. باید راجع به آنها حرف بزنی. من راجع به آنها حرف می زنم تا دیگران جراتش را پیدا کنند. اتفاقا دیگرانی که من را به غرور و تکبر متهم می کنند سخت در اشتباهند. روی سخن من با کسانی است که می خواهند کبر یا تشخص داشته باشند ولی عقده های درونشان نمی گذارد. من این چیزها را بلند می گویم تا آنها یاد بگیرند تا از خشم درونشان کم کنند تا اصلا دروغ نگویند. به خدا آن چیزی که خسرو داشت، عشق بود.

ای کاش همه ما این را یاد بگیریم. من این کار را می کنم. کمک به کسانی که میل به مداوا دارند. دیگران هم نباید تعجب کنند چون جایی برای تعجب نیست. مگر این چیزهایی که من دارم را خودشان ندارند؟ دمش گرم هر کسی که جرات دارد راجع به کمبودهایش بگوید و هر کسی که دوست دارد پیشرفت کند و از این رو راجع به نیستی و نداری اش می گوید و تمام سرمایه اش، نداشته هایش است.

هشتگ: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.