یادداشتی بر مدخل موسیقی ایرانی ما

این یادداشت کوتاه می تواند مدخلی باشد برای ورود به گفت وگوها, مباحث و نقدهای احتمالی آینده بی توجهی به تعریف هایمان از واژگان و سرفصل های اصلی و تعیین کننده موسیقی ما را در دایره و دور باطل و بی حاصلی قرار می دهد که تا به امروز با آن دست به گریبان بوده ایم

این یادداشت کوتاه می تواند مدخلی باشد برای ورود به گفت وگوها، مباحث و نقدهای احتمالی آینده. بی توجهی به تعریف هایمان از واژگان و سرفصل های اصلی و تعیین کننده موسیقی ما را در دایره و دور باطل و بی حاصلی قرار می دهد که تا به امروز با آن دست به گریبان بوده ایم. اصولا در هر مبحث فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی برای به نتیجه رسیدن بهتر ابتدا باید مفاهیم و سرفصل های اصلی بحث را که مطرح است برای طرفین کاملا روشن و واضح باشد تا در همان دور باطل بی نتیجه مورد اشاره قرار نگیریم. آیا واقعا موسیقی موسوم به سنتی همان موسیقی ای است که به همین نام مثلا از رادیو و تلویزیون یا از طریق نوارها و سی دی های موجود در بازار و دیگر رسانه های موجود می شنویم؟

اساسا خود واژه موسیقی سنتی دارای یک بار منفی است و مفهومی ایستا و شبیه به بازگشت به گذشته را به ذهن متبادر می کند. در باب مبحث مفاهیمی که تصویر روشن و درستی از آن نداریم نمی توان بحث و گفت وگو به معنی درست کلمه را به انجام رسانید. و به نتیجه رسید. اغلب موسیقی های متداول و معمول امروز که سنتی هم تلقی می شوند چندان هم مشخص نیست که موسیقی سنتی هستند یا نوعی دیگر از دیگر انواع موسیقی.

عبارت «موسیقی سنتی» مفهوم رسا و جامعی برای موسیقی کلاسیک و پر پشتوانه ما نیست. ترجیحا به نظر من شاید «موسیقی اصیل ایرانی» یا «موسیقی ملی» مفاهیمی رساتر و جامع تری برای موسیقی ما باشند و همان طور که قبلا اشاره شد مفاهیم «بازگشت به گذشته» و «ارتجاعی» را هم به ذهن تحمیل نمی کند. برداشت عوامانه از موسیقی موسوم به «سنتی» این گونه معمول است که هر آنچه را با تار و تنبک و کمانچه و دف و نی و سایر متعلقات این گونه سازها و چهچه خواننده توام باشد را سنتی تلقی کنند و هر آنچه غیر از اینها را که با سازهای معمول سینتیسایزر و متعلقات آن توام با صدای بم و زیر خوانندگانی فاقد چهچه و تحریر را «پاپ» بنامند.

باید گفت تنها به اعتبار تار و تنبک، کمانچه و چهچه نمی توان آن نوع موسیقی را موسیقی اصیل تلقی کرد. توجه به مناسبات و پیشینه و پیوند تاریخی و اجتماعی و… لازم است تا به این نوع موسیقی شاید بتوان گفت موسیقی اصیل و ملی ایرانی یا به تعبیری معمول تر و رایج تر آن را موسیقی «سنتی» نامید. اساسا ما در وادی و حوزه موضوعی قدم گذاشته ایم که به خودی خود این موضوع و این حوزه شایبه دار است و درباره بودن و نبودنش سال هاست بحث و جدل و منازعه است.

اگر پذیرفته باشیم که موسیقی موسوم به سنتی یا به تعبیری دیگر موسیقی اصیل ایرانی با آن مبانی و ساختاری که موسیقی جدی ایرانی باید داشته باشد، به جرات می توان گفت که تقریبا درصد بسیار بالایی از موسیقی های موجود و موسوم به سنتی بیشترشان را باید موسیقی پاپیولار یا عامه پسند نامید و ادامه طبیعیه موسیقی پیشینه دار و با هویت و صاحب شناسنامه ملی ما به حساب نباید آورده شوند و اگر قصد و غرض رفتن به سوی نقد صادقانه و آنالیز موجودیت موسیقی امروز و گشایش و روزنه یی حتی اندک به سوی اصلاح موجودیت موسیقی باشد البته اینجا فعلا و عجالتا قصد نقد و بررسی آثار موجود در میان نیست چه بسا که بسیاری از این آثار سالم و در خور توجه باشند اما متعلق به سایر حوزه های موسیقی، از جمله موسیقی موسوم به تلفیقی، فیوژن و… که در جای خود این آثار باید نقد و بررسی شوند.

آثار صاحب این قلم نیز از این قاعده نمی تواند مستثنی باشد و چرا که چنین نباشد!! از آنجایی که فرهیختگان و صاحبنظران عرصه فرهنگ وهنر به اجماعی واحد از تعریف واژگان گوناگون در هنر های مختلف نرسیده اند و قطعا دورنمایی نزدیک برای این اجماع نمی توان متصور بود. هر کس از ظن خود این واژگان را تعریف می کند. متاسفانه اغتشاش و گوناگونی نظرات نیز راه ناهموار را ناهموار تر کرده و می کند.

صدیق تعریف