✍️رحیم قمیشی
در خبرها خواندم یک استاد دانشگاه کاشان به علت مشکلات مالی خودسوزی کرده.
در خبرها خواندم استاد فاضلی و استاد اباذری به دلیل نقدهایشان، از دانشگاهشان اخراج شدهاند.
در خبرها خواندم ایران به دلیل شرایط تحریمی نفت خود را دهها دلار ارزانتر، به چین میفروشد. در خبرها خواندم توافقات بیست ساله با روسیه در شرف نهایی شدن است، و کسی نپرسیده با این وضعیت انزوای ایران در سطح بینالملل، آیا روسیه عاشق چشم و ابروی ماست که قرارداد دراز مدت امضا کند؟ یا قرار است این بار گاز ارزان یا اقلام دیگری روانه آنجا شوند و تسلیحات جدید و بیمصرفی خریداری شوند؟!
در خبرها خواندم با حذف ارز ۴۲۰۰ تومان در بودجه سال بعد قرار است تورم بالای هفتاد درصد را تجربه کنیم و دلمان خوش باشد که یارانه ۴۵ تومانیمان شاید بشوند ۱۱۰ تومان!
من از آینده به وحشت افتادهام.
کسی مرا بیدار میکند تا بگوید اینها همهاش خواب بوده؟
من خواب دیدهام که به اسم اسلام و خدا شدهایم مستعمره دو کشور بیدین و با سابقه بسیار بد!
من خواب دیدهام که ۹۰ درصد جامعه و بیشتر، مشکل معیشت روزانهشان را دارند.
من خواب دیدهام که معلمان کشورم هیچ انگیزهای برای ادامه کارشان ندارند و درآمدشان از افراد بیسواد کشور هم کمتر شده!
من خواب دیدهام که جوانها هیچ روزنه امیدی برای آیندهشان نمیبینند.
دخترها دچار یأس شدهاند…
لطفا بگویید من خواب میبینم.
یعنی واقعا کسی نیست با آمار علمی به آقایان بگوید شکاف طبقاتی به کجا رسیده؟ یا انها هم خواب دیدن را بر واقعیت ترجیح میدهند!
کسی نیست به آنها بفهماند جامعه بیدین شده، مردم خسته شده، حتی روحانیون باسواد، بسیاری از رزمندگان سابق، غالب اساتید دانشگاهها، گروه زیادی از انقلابیون سابق، دیگر امیدی به بهبود ندارند!
من نمیدانم چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا برخی از توهم بیرون بیایند، که این راه صحیح نیست.
نظام بدون مردم، بدون اساتید دانشگاه، بدون متخصصین دلسوز، بدون کهنه سربازان دلآزرده، بدون دلسوختگان امیدوار به اصلاح، که دیگر نظام نیست!
یک حاکمیت فردی است. یک کابوس است!
یک شبح از حاکمیت دینی است.
یک گندم نمایی است…
باز هم اخراج کنید، پس از آقای عبدالکریمی، آقای آقاجری، آقای بشیریه، آقای طباطبایی و صدها استاد دیگر، و دهها مدرس حوزه حقگو، و معلمان بیشمار، باز هم اخراج کنید…
آقایان فاضلی و اباذری کماند.
همه را اخراج کنید.
صبر کنید تا اساتید دیگری، معلمان بیشتری، مردم درماندهتری خودسوزی کنند، کشور را ترک کنند، بمیرند، تا شاید بیدار شوید، شاید شما چشمهایتان را بمالید.
شاید ما هم بیدار شویم!
این شیوه حکومتداری و مردمداری نیست.
این آن حکومت علی که چه عرض کنم، حکومت معاویه هم نیست، که میدانیم معاویه به اقتصاد مردمش لااقل میرسید!
ما از ادامه این وضعیت میترسیم.
میترسیم تاریخ ما را خیلی بد قضاوت کند.
میترسیم آیندگان ما را نبخشند.
سکوت ما را
و خواب ما را…
در خبرها خواندم یک استاد دانشگاه کاشان به علت مشکلات مالی خودسوزی کرده.
در خبرها خواندم استاد فاضلی و استاد اباذری به دلیل نقدهایشان، از دانشگاهشان اخراج شدهاند.
در خبرها خواندم ایران به دلیل شرایط تحریمی نفت خود را دهها دلار ارزانتر، به چین میفروشد. در خبرها خواندم توافقات بیست ساله با روسیه در شرف نهایی شدن است، و کسی نپرسیده با این وضعیت انزوای ایران در سطح بینالملل، آیا روسیه عاشق چشم و ابروی ماست که قرارداد دراز مدت امضا کند؟ یا قرار است این بار گاز ارزان یا اقلام دیگری روانه آنجا شوند و تسلیحات جدید و بیمصرفی خریداری شوند؟!
در خبرها خواندم با حذف ارز ۴۲۰۰ تومان در بودجه سال بعد قرار است تورم بالای هفتاد درصد را تجربه کنیم و دلمان خوش باشد که یارانه ۴۵ تومانیمان شاید بشوند ۱۱۰ تومان!
من از آینده به وحشت افتادهام.
کسی مرا بیدار میکند تا بگوید اینها همهاش خواب بوده؟
من خواب دیدهام که به اسم اسلام و خدا شدهایم مستعمره دو کشور بیدین و با سابقه بسیار بد!
من خواب دیدهام که ۹۰ درصد جامعه و بیشتر، مشکل معیشت روزانهشان را دارند.
من خواب دیدهام که معلمان کشورم هیچ انگیزهای برای ادامه کارشان ندارند و درآمدشان از افراد بیسواد کشور هم کمتر شده!
من خواب دیدهام که جوانها هیچ روزنه امیدی برای آیندهشان نمیبینند.
دخترها دچار یأس شدهاند…
لطفا بگویید من خواب میبینم.
یعنی واقعا کسی نیست با آمار علمی به آقایان بگوید شکاف طبقاتی به کجا رسیده؟ یا انها هم خواب دیدن را بر واقعیت ترجیح میدهند!
کسی نیست به آنها بفهماند جامعه بیدین شده، مردم خسته شده، حتی روحانیون باسواد، بسیاری از رزمندگان سابق، غالب اساتید دانشگاهها، گروه زیادی از انقلابیون سابق، دیگر امیدی به بهبود ندارند!
من نمیدانم چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا برخی از توهم بیرون بیایند، که این راه صحیح نیست.
نظام بدون مردم، بدون اساتید دانشگاه، بدون متخصصین دلسوز، بدون کهنه سربازان دلآزرده، بدون دلسوختگان امیدوار به اصلاح، که دیگر نظام نیست!
یک حاکمیت فردی است. یک کابوس است!
یک شبح از حاکمیت دینی است.
یک گندم نمایی است…
باز هم اخراج کنید، پس از آقای عبدالکریمی، آقای آقاجری، آقای بشیریه، آقای طباطبایی و صدها استاد دیگر، و دهها مدرس حوزه حقگو، و معلمان بیشمار، باز هم اخراج کنید…
آقایان فاضلی و اباذری کماند.
همه را اخراج کنید.
صبر کنید تا اساتید دیگری، معلمان بیشتری، مردم درماندهتری خودسوزی کنند، کشور را ترک کنند، بمیرند، تا شاید بیدار شوید، شاید شما چشمهایتان را بمالید.
شاید ما هم بیدار شویم!
این شیوه حکومتداری و مردمداری نیست.
این آن حکومت علی که چه عرض کنم، حکومت معاویه هم نیست، که میدانیم معاویه به اقتصاد مردمش لااقل میرسید!
ما از ادامه این وضعیت میترسیم.
میترسیم تاریخ ما را خیلی بد قضاوت کند.
میترسیم آیندگان ما را نبخشند.
سکوت ما را
و خواب ما را…