خبرورزشی/مهدی یکتا؛ اول یا دوم فروردین بود که مجتبی محرمی دوست قدیمیام تماس گرفت و با ناراحتی حرفهایی زد و حتی برای اولین بار هم تأکید کرد بنویسم اما… ننوشتم! گفتم که برای این رفیق قدیمی دردسر و حاشیه درست میشود، اما چند روز بعد مصاحبهای از او منتشر شد که در آن گفته بود: «علی پروین ۴ کلاس سواد دارد و چرا باید مدیریت پرسپولیس به او برسد، اما به من که دیپلم ردی هستم نرسد!» مجتبی حرفهای جنجالی دیگری هم زده بود و… بر همین اساس به او زنگ زدم و صحبت کردیم.
چه شد که این مصاحبه را انجام دادی؟ چرا علیه پروین؟
حرف، حرف میآورد. من صحبتهایی در خصوص نحوه مدیریت اشتباه محمدحسن انصاریفرد انجام دادم که بحث به جای دیگری کشیده شد. حالا هم که ۱۰۰ نفر زنگ زدند که چرا علیه علی پروین مصاحبه کردی؟
نگفتی چرا؟
من علیه کسی مصاحبه نکردم. خود آقای پروین بارها گفته است ۴ کلاس سواد دارد و من چیز جدیدی نگفتم.
به هر حال علی پروین هم انتظار نداشت که شاگردش…
من در دوران اوج و جوانی هر چه علی پروین گفت، گفتم چشم! حالا که سنی از ما گذشته توقع ندارم و نداشتم هر جایی بنشیند بگوید برای مجتبی محرمی خانه گرفتم. ۸۰ میلیون تومان خودم گذاشتم و بقیه اش را شرکت پیشکسوتان و آقای سعید شیرینی دادند، اما یک روز سعید نعیمآبادی زنگ میزند و میگوید مجتبی خانه شمال شهر گرفتی؟ یک روز دیگر مرتضی فنونی زاده زنگ میزند و میگوید خانه که گرفتی و گفتم عیدی تپلی هم به تو بدهند! این حرفها میچرخد و قشنگ نیست!
پس به این خاطر از علی پروین دلخور شدی؟
دلخور نه، انتظار نداشتم. من خاطرم هست زمانی بانک تجارت ۶ میلیون تومان به من میداد. ستارههای فوتبال را خریده بودند و آقایی به نام کریمیان به همراه طباطبایی مالک سابق پاس آمدند و سر کلکل و لجبازی با علی پروین به من گفتند ۶ میلیون تومان دیگر هم میدهیم!
یعنی ۱۲ میلیون تومان ۳۰ سال پیش؟
بله، آقای طباطبایی گفت ۶ میلیون بانک تجارت میدهد و ۶ میلیون تومان هم خودم میدهم که من هم گفتم به خاطر رو کم کنی با علی پروین؟ گفت بله و من قبول نکردم. آن فصل ۵۰ هزار تومان هم از پرسپولیس نگرفتم، اما نخواستم و اجازه ندادم علی پروین خراب شود. حالا هم جواب کار جوانی من اینجور خراب کردنم نیست. (با بیحوصلگی ادامه میدهد) واقعاً حوصله هم ندارم. نمیخواهم دوباره جنجال شود، اما از علیآقا هم انتظار دارم وقتی در مورد من حرف میزند از آن زمان و رد پیشنهاد بانک تجارت بگوید. اتفاقاً علیآقا مهمان خانه ما بود و یک کله پاچه هم با پدرم خورد و خوب باید خاطرش باشد!