stat counter
تاریخ : شنبه, ۱۹ خرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 8 June , 2024
  • کد خبر : 434254
  • 25 فروردین 1401 - 19:07
0

گاوها سریع نمی‌دوند

گاوها سریع نمی‌دوند

پایان ۳۶ سال زندگی ولادیمیر مایاکوفسکی در چنین روزی از آوریل ۱۹۳۰ هنوز هم پرسشی بی‌پاسخ است.

قلم | qalamna.ir :

روزنامه اعتماد نوشت:‌ «گویا همسایگانش صدای شلیک دو گلوله را شنیدند اما معشوقه‌اش می‌گفت – و تا آخر هم روی همین حرف خود ماند که – ولادیمیر فقط یک گلوله به خودش شلیک کرد. بعدتر این شایعه (یا واقعیت) هم دهان به دهان نقل می‌شد که گلوله‌ای که از بدنش بیرون کشیدند به اسلحه‌ای که او با آن به خودش شلیک کرد، نمی‌خورد. مسائل مبهم دیگری هم درباره این مرگ وجود داشت که مبهم باقی ماند. حقیقت – هر چه بود – هرگز از سوی راویان مستقل محک نخورد و بررسی صحت روایت رسمی شوروی ممکن نشد. پلیس شوروی ماموری را برای بررسی ماجرا به کار گرفت و او هم بر اساس «شواهد و قراین» خودکشی شاعر را تایید کرد و گزارش رسمی را نوشت. گفتند او به «علل و انگیزه‌های شخصی» خودکشی کرده است و پرونده‌اش را بستند. از این‌ رو پایان ۳۶ سال زندگی ولادیمیر مایاکوفسکی در چنین روزی از آوریل ۱۹۳۰ هنوز هم پرسشی بی‌پاسخ است.

دو روز قبل از آن با یکی از دوستانش درباره حق تکثیر و انتشار نوشته‌هایش صحبت کرده بود و چنین به نظر می‌رسید که هنوز کارهای ناتمام زیادی دارد و از آن پس در ادامه فعالیت ادبی – هنری‌اش، مساله مالکیت آثار را جدی‌تر تلقی می‌کند اما خودش را کشت، یا دست‌ کم می‌نویسند که چنین کرد. معشوقه‌اش ورونیکا پولنسکایا می‌گفت ولادیمیر آن روز در اتاقش نشسته و در را بسته و مشغول کار بود که ناگهان صدای تیر را شنیدم. به سمت اتاق دویدم و بعد از بازکردن در، شاعر را دیدم که روی زمین افتاده است. گلوله به قلب او نشسته بود. می‌گویند یادداشتی هم از او به جای ماند. در آن نوشته بود: «من مُردم اما کسی را سرزنش نمی‌کنم. لطفا شایعه‌سازی نکنید که از این کار به‌شدت متنفرم. من را ببخشید. راهی که رفتم، راه خوبی نیست و آن را به دیگران پیشنهاد نمی‌کنم اما برای من انتخاب دیگری وجود نداشت.»

او به قول اندرو فیلد شاید نخستین و بزرگ‌ترین ستاره ادبیات جدید روسیه بود و یکی از غول‌های شعر فوتوریستی شناخته می‌شد. هفدهم آوریل او را تشییع کردند و جمعیت ۱۵۰ هزار نفری حاضر در مراسم، یکی از پرجمعیت‌ترین مراسم‌های وداع در تاریخ شوروی را رقم زدند. مغزش را هم از سرش بیرون کشیدند و به موسسه مغز مسکو بردند تا با آزمایش روی آن، جوهر نبوغش را کشف کنند؛ کاری که با لنین و استالین و گورکی و چند نفر دیگر نیز کردند. مایاکوفسکی و دیگر نیهلیست‌های آوانگارد – به تعبیر اورلاندو فایجس – خودشان را به پای بلشویک‌ها انداختند زیرا به چنین متحدانی برای پیکار با هنر بورژوایی نیاز داشتند. اما لنین نه شعرهای مایاکوفسکی را دوست داشت و نه خود او را شاعری مناسب سرودن شعرهای انقلاب می‌دید. به نظرش مایاکوفسکی که سروده بود «زمان آن رسیده موزه‌ها را با گلوله آبکش کنیم» ابلهی یاوه‌گو بود.

ناگفته نماند که مایاکوفسکی کتاب مصوری هم برای آموزش مقدماتی به بلشویک‌ها – که بسیاری از آنان خواندن و نوشتن را نیاموخته بودند – نوشت که بیشترشان آن را حفظ و مدام تکرار می‌کردند:

«ب: بلشویک‌ها بورژویی‌ها را شکار می‌کنند. / بورژویی‌ها یک مایل می‌دوند.

ک: برای کورووی (گاوها) سریع دویدن سخت است. / کرنسکی نخست‌وزیر بود.

م: منشویک‌ها کسانی‌اند که به آغوش مادرشان فرار می‌کنند.

ت: تِزوِتی (گل‌ها) شب‌ها بوی خوشی دارند. / تزار نیکلا آنها را خیلی دوست می‌داشت.»

انتهای پیام

هشتگ: , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.