گروه سیاسی: فیاض زاهد، تحلیلگر و روزنامه نگار درروزنامه اعتماد نوشت: نگارش نامه دوست قدیمی و همراه، الیاس حضرتی به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از آن دست کارهایی است که سیاستمداران گاه و بیگاه باید بدان اهتمام ورزند. یک تلقی غلط و نابلد درباره رابطه حوزه سیاست و فرهنگ وجود دارد که دنیای طرفین را از همدیگر جدا میسازد. یکی به دلیل رجحان امر سیاست بر همه حوزهها، شأن خود را برتر از ورود به این حوزهها میداند و دیگری به دلایلی از جمله تنزهطلبی، سیاست را عرصه تمیزی برای کنشگری نمیداند.
منزلت والای خود را از سیاست برتر دانسته و بفهمی، نفهمی باور دارد که باید به جای مردان سیاست درخت نشاند! اما واقعیت آن است که هر دو حوزه وامدار یکدیگرند. این اهل فرهنگ هستند که ذائقه و نگرش جامعه را برای هر تحول سیاسی آماده میکنند. در تمام جنبشهای بزرگ بشری از اومانیسم تا رنسانس، از رفرم مذهبی تا عقل خودپندار، از مدرنیته تا پستمدرنیته، پیشگامی با اهل فرهنگ، هنر و ادبیات بوده است. سیاستمداران تداومدهندگان یا به نتیجه رساندن شرایط زیست اجتماعی در نتیجه این تحول ذهنی هستند.
هر دوره تاریخی، مذهب، اقتصاد، هنر خود را دارد. همان تاریخ نیز زمینه برای رشد و تولد سیاستمداران منطبق با ارزشهای مسلط یا رایج را فراهم میکند. از سویی گاهی شاهد هستیم که در یک کنش سیاسی ناشیانه، برخی که خود را دیگر روشنفکر یا هنرمند و اهل فرهنگ میدانند با گفتن این جمله که: ما اصلا سیاسی نیستیم و به سیاست کاری نداریم! – که خود این نگرش سیاسیترین نگاه به این پدیده است- متوجه این حقیقت نیستند که در چنین جامعهای، حتی تو اگر با سیاست کاری نداشته باشی، این سیاست است که دامن تو را نمناک میکند و تنه به تنهات میزند. به همین تصویری که الیاس حضرتی در نامه کوتاهش بیان کرده نگاه کنید، واقعا چندنفر از بازیگران و هنرمندانی که در همین جشنواره کن حضور داشتهاند، احیانا تمایل یا گرایشات سیاسی داشتهاند؟ من پاسخ دقیقش را نمیدانم.اما محتملا نباید تعدادشان زیاد باشد، اما ببینید؛ سیاست آنها را درگیر کرده است. در سطحی غیرقابل انتظار.
مشکل اساسی اما به نگرش متولیان حوزه سیاست و فرهنگ و مردان عرصه قدرت بازمیگردد. این دولت در نگاه خود به مفهوم فرهنگ گرفتار دو مشکل بزرگ است. اولی آن است که متولیان حکومتی این حوزه با هیچ متر و اندازهای در حد و اندازه سازمانها و مسوولیتهایی که مرتبط با این حوزه عظیم فرهنگی است، نیستند.
مشکل دوم که متاسفانه دامنه دیگر حوزهها از جمله ورزش را هم گرفته، نگاه صرف امنیتی و نظامی به این حوزههای نرمافزاری است. طرف هیچ درکی از رسانه، فیلم، تئاتر، ادبیات، موسیقی و…. ندارد، اما قادر مطلق برای تبیین و تعیین سرشت و سرنوشت این حوزههاست. آقایان یادشان رفته که متولیان امنیتی با نگاه کارشناسی اصحاب دانای فرهنگی به دغدغههای خود توجه کنند. حال این چرخه معکوس شده، نگاه امنیتی بر نگاه فرهنگی رجحان یافته. نتیجه آنکه نه نتایج مدنظر حاصل میشود نه اهل فرهنگ از رضایت برخوردارند.
این چه طرز نگاهی است که به این حوزه میشود؟ به راستی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همه عمر خود ۱۰ صفحه متن ادبی، هنری، فرهنگی و … نوشته است؟ اصلا دیگر همراهان ایشان از این توانایی برخوردارند؟ضمنا چرا این میراث ارزشمند انقلاب اسلامی را که سینمای ایران را جهانی کرد دشمن خود میدانید؟
شما اگر با سابقه سینمای ایران آشنا بودید، درمییافتید که سیاستهای فرهنگی پس از انقلاب در دولت میرحسین موسوی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عصر سیدمحمد خاتمی و حوزه هنری- با همه ایراداتی که میتوان طرح کرد- سینما و تئاتر ایران را وارد مرحله جدیدی کرد. امروز سینمای ایران دارای یک مکتب فکری و وزنه معتبر بینالمللی است. این کدام حوزه عملکردی در این کشور است که توانسته برای کشور افتخار بیافریند. یکی فرهنگ است و دیگری ورزش که البته با این روشهای منسوخ و مختص نظامهای عقب افتاده، دنبال بیاعتباری آن هستید. به راستی فکر میکنید با محروم کردن و ممنوعالتصویری و توقیف فیلم و این نوع حرکات قرن گذشته! به اهدافتان میرسید؟آقایان! بیدار شوید. جهان وارد مرحله متاورس شده. چه چیزی را میخواهید توقیف کنید. شما که هرکسی را ممنوع کردید محبوبتر شد! کار شما حمایت از این صنوف است، شما متولیان این صنفها هستید نه دشمنانشان. اگر هم افتخاری در دوران مسوولیت خود کسب کنید که باید همینها برایتان بیافرینند. انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگ، انقلاب غلبه اندیشه بر جمود، انقلاب ارتقای سطح نگرشهای انسانی و هنری- فرهنگی بود. عصر رفتارهای دوران تفتیش عقاید قرنها است به پایان رسیده. سینما را دچار تراژدی نکنید. راستی میدانید تراژدی چیست؟
منزلت والای خود را از سیاست برتر دانسته و بفهمی، نفهمی باور دارد که باید به جای مردان سیاست درخت نشاند! اما واقعیت آن است که هر دو حوزه وامدار یکدیگرند. این اهل فرهنگ هستند که ذائقه و نگرش جامعه را برای هر تحول سیاسی آماده میکنند. در تمام جنبشهای بزرگ بشری از اومانیسم تا رنسانس، از رفرم مذهبی تا عقل خودپندار، از مدرنیته تا پستمدرنیته، پیشگامی با اهل فرهنگ، هنر و ادبیات بوده است. سیاستمداران تداومدهندگان یا به نتیجه رساندن شرایط زیست اجتماعی در نتیجه این تحول ذهنی هستند.
هر دوره تاریخی، مذهب، اقتصاد، هنر خود را دارد. همان تاریخ نیز زمینه برای رشد و تولد سیاستمداران منطبق با ارزشهای مسلط یا رایج را فراهم میکند. از سویی گاهی شاهد هستیم که در یک کنش سیاسی ناشیانه، برخی که خود را دیگر روشنفکر یا هنرمند و اهل فرهنگ میدانند با گفتن این جمله که: ما اصلا سیاسی نیستیم و به سیاست کاری نداریم! – که خود این نگرش سیاسیترین نگاه به این پدیده است- متوجه این حقیقت نیستند که در چنین جامعهای، حتی تو اگر با سیاست کاری نداشته باشی، این سیاست است که دامن تو را نمناک میکند و تنه به تنهات میزند. به همین تصویری که الیاس حضرتی در نامه کوتاهش بیان کرده نگاه کنید، واقعا چندنفر از بازیگران و هنرمندانی که در همین جشنواره کن حضور داشتهاند، احیانا تمایل یا گرایشات سیاسی داشتهاند؟ من پاسخ دقیقش را نمیدانم.اما محتملا نباید تعدادشان زیاد باشد، اما ببینید؛ سیاست آنها را درگیر کرده است. در سطحی غیرقابل انتظار.
مشکل اساسی اما به نگرش متولیان حوزه سیاست و فرهنگ و مردان عرصه قدرت بازمیگردد. این دولت در نگاه خود به مفهوم فرهنگ گرفتار دو مشکل بزرگ است. اولی آن است که متولیان حکومتی این حوزه با هیچ متر و اندازهای در حد و اندازه سازمانها و مسوولیتهایی که مرتبط با این حوزه عظیم فرهنگی است، نیستند.
مشکل دوم که متاسفانه دامنه دیگر حوزهها از جمله ورزش را هم گرفته، نگاه صرف امنیتی و نظامی به این حوزههای نرمافزاری است. طرف هیچ درکی از رسانه، فیلم، تئاتر، ادبیات، موسیقی و…. ندارد، اما قادر مطلق برای تبیین و تعیین سرشت و سرنوشت این حوزههاست. آقایان یادشان رفته که متولیان امنیتی با نگاه کارشناسی اصحاب دانای فرهنگی به دغدغههای خود توجه کنند. حال این چرخه معکوس شده، نگاه امنیتی بر نگاه فرهنگی رجحان یافته. نتیجه آنکه نه نتایج مدنظر حاصل میشود نه اهل فرهنگ از رضایت برخوردارند.
این چه طرز نگاهی است که به این حوزه میشود؟ به راستی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همه عمر خود ۱۰ صفحه متن ادبی، هنری، فرهنگی و … نوشته است؟ اصلا دیگر همراهان ایشان از این توانایی برخوردارند؟ضمنا چرا این میراث ارزشمند انقلاب اسلامی را که سینمای ایران را جهانی کرد دشمن خود میدانید؟
شما اگر با سابقه سینمای ایران آشنا بودید، درمییافتید که سیاستهای فرهنگی پس از انقلاب در دولت میرحسین موسوی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عصر سیدمحمد خاتمی و حوزه هنری- با همه ایراداتی که میتوان طرح کرد- سینما و تئاتر ایران را وارد مرحله جدیدی کرد. امروز سینمای ایران دارای یک مکتب فکری و وزنه معتبر بینالمللی است. این کدام حوزه عملکردی در این کشور است که توانسته برای کشور افتخار بیافریند. یکی فرهنگ است و دیگری ورزش که البته با این روشهای منسوخ و مختص نظامهای عقب افتاده، دنبال بیاعتباری آن هستید. به راستی فکر میکنید با محروم کردن و ممنوعالتصویری و توقیف فیلم و این نوع حرکات قرن گذشته! به اهدافتان میرسید؟آقایان! بیدار شوید. جهان وارد مرحله متاورس شده. چه چیزی را میخواهید توقیف کنید. شما که هرکسی را ممنوع کردید محبوبتر شد! کار شما حمایت از این صنوف است، شما متولیان این صنفها هستید نه دشمنانشان. اگر هم افتخاری در دوران مسوولیت خود کسب کنید که باید همینها برایتان بیافرینند. انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگ، انقلاب غلبه اندیشه بر جمود، انقلاب ارتقای سطح نگرشهای انسانی و هنری- فرهنگی بود. عصر رفتارهای دوران تفتیش عقاید قرنها است به پایان رسیده. سینما را دچار تراژدی نکنید. راستی میدانید تراژدی چیست؟