روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «برای اتهام به قتل دادگاهی و مجرم شناخته شد. در دادگاه، قاضی بعد از صدور حکم به حبس ابد از او پرسید «به حکم صادر شده اعتراض یا درباره آن حرفی دارید؟» و او پاسخ داد: «هیچ حرفی برای گفتن ندارم آقای رییس! جز اینکه احساس میکنم باید به صورتتان تف بیندازم. اما این کار را هم نمیکنم، زیرا میترسم آب دهانم کثیف شود.»
آن زمان ۲۵ سال داشت و ۱۳ سال بعدی زندگیاش را برای آزادی جنگید، چون نظام قضایی کشورش فرانسه را فاسد میدید، هیچ تلاشی برای دادخواهی و اثبات بیگناهی و تبرئه خودش نکرد. فقط به فرار از زندان میاندیشید و مدام با خودش تکرار میکرد «زنده ماندن، زنده ماندن، زنده ماندن، این باید تنها مذهب من باشد.»
هنری شاریر، نویسنده و راوی کتاب مشهور پاپیون سال ۱۹۷۳ در چنین روزی (۲۸ ژوئیه) در مادرید از دنیا رفت. بعد از آزادی از زندان مدتی در کاراکاس زندگی کرد و مالک رستورانی کوچک بود. بعدها به فرانسه هم برگشت اما تصمیم به اقامت در آنجا نداشت و به جای زندگی در کشورش، سالهای آخر عمر را در اسپانیا مقیم شد. پاپیون را در سالهای زندگی در ونزوئلا، با تکیه بر تجربیات خودش نوشت؛ هر چند احتمالا در بخشهایی از روایت تجربیات زندانیان دیگر را نیز به نام خودش زد و از آنِ خودش کرد. از آن گروه زندانیانی بودند که به خارج از فرانسه، به جزایری از مستعمرات این کشور فرستاده میشدند و در شرایطی بسیار وخیم گرفتار میافتادند. دولت و دادگاههای فرانسه اهمیتی به این گروه از محکومان نمیدادند و مرگ و زندگیشان را موضوع قابل اعتنایی نمیدیدند. از این رو دو انتخاب پیش روی خودش داشت؛ یکی اینکه این محکومیت – به نظر خودش ناعادلانه – را تحمل کند و در حبس بمیرد یا اینکه به هر قیمتی شده راهی برای فرار بیابد و جان خودش را نجات دهد.
بسیاری از محکومان خواهناخواه اولی را انتخاب کرده بودند اما او مصمم به فرار بود که البته کار آسانی نبود. چند بار گریخت و هر بار دستگیرش کردند. اما ناامید و تسلیم نشد و وانداد. داستان زندگیاش، یکی از مشهورترین روایتهای قرن بیستم است و دو فیلم سینمایی هم از روی آن ساختهاند که یکی سال ۱۹۷۳ و دیگری سال ۲۰۱۷ اکران شد. کتاب پاپیون که عنوان آن به لقب خود شاریر اشاره داشت (زیر گردنش پروانهای خالکوبی شده بود) اواخر دهه ۱۹۶۰ منتشر شد و هر چند از نظر معیارهای ادبی ضعفها و ایرادهای بسیار داشت، در جذب مخاطب رکورد زد و فقط در خود فرانسه بیشتر از یکونیم میلیون نسخه فروخت. کتاب هم روایتی از زندگی شاریر بود و هم حملهای تمامعیار به نظام قضایی فرانسه و از این رو مقامات این کشور مجبور به دفاع از خودشان شدند و نویسنده را به خیالبافی و دروغگویی متهم کردند. میگفتند ادعاهای شاریر نادرست است که مشکلاتی حتما هست اما اوضاع آنقدر که در کتاب تصویر میشود تیره و تار نیست. بحث درباره درستی و نادرستی جزییات روایت شاریر تا مدتی در فرانسه ادامه داشت و در همان بحبوحه، دادگاهی در این کشور با بازنگری در پروندهاش، حکم قبلی را باطل و او را بیگناه اعلام کرد. کسی به حکم جدید معترض نشد و ماجرای محکومیت هنری شاریر در ۱۹۷۰ با اعلام برائت او به پایان رسید.»
انتهای پیام