گروه سیاسی: چندی پیش ویدیویی در فضای مجازی منتشر شد که نشان از مجادله دو زن در اتوبوس بیآرتی داشت و حواشی متعددی را ایجاد کرد. اما اکنون ویدیو دیگری از صحبتهای زنی که در آن ماجرا به او تذکر حجاب داده شد، در راستای تایید اشتباه خود در تلویزیون منتشر شد.
در این همین راستا یک پژوهشگر رسانه در بررسی این امر، یعنی آنچه پخش اعترافات تلویزیونی گفته میشود، توضیح داد: ابتدا باید به کارکردهای رسانه ای این محتوا بپردازیم که از دید تولیدکننده چه مزایایی برای آن متصور بوده که به سمت آن رفته است. اصولا ارزشگذاری، هنجارسازی و نهایتا نمادسازی برای تولیدکننده مهم بوده که سعی کرده از ابزار رسانه بهره ببرد و در کشاکش جنگ روایت ها، روایت مخالفی از پیام اولیه که همان فیلم درون بی آر تی است ارائه دهد.
محمد لسانی ادامه داد: تولیدکننده فیلم با هزینه فایده کردن این کارکردها نهایتا به جمع بندی رسیده که باید این پیام تولید شود و با سوژه های اصلی به صورت رو در رو مواجه شود. آمر به معروف و تذکرگیرنده را در یک گفتوگو کنار هم تصویر می کند تا نشان دهد جامعه از هم جدا نیست؛ هر چند اختلاف نظر داشته باشند. اما نفر سومی که از آن دو فیلم گرفته و برای یک عامل خارج از کشور ارسال کرده را از آنها جدا کرده و در قالب یک اعتراف تلویزیونی تک شات به تصویر می کشد تا بار حقوقی و قضایی ارتباط گرفتن با پروژه بگیر دولت آمریکا و دلال رسانهای را متذکر شود.
تولیدکننده عملا کارکرد اول را همان روایت داستان می بیند؛ یعنی فیلم اولیه دارای زوایای پنهان یا تفسیر نادرستی بوده که در تبادل محتوای شبکه اجتماعی از واقعیت فاصله گرفته و دگرگونه روایت شده است؛ پس باید در تصحیح ذهنیت مخاطبان ورود کرد. دستگیره اصلی روایت مجعول و نادرست همان گازگرفتن است که در فضای شبکه به داستان اضافه شده بود. کارکرد دوم به موضوع کنترل احساسات و ترمیم شکاف اجتماعی برمیگرد. باید از فضای احساسی به فضای تعقل وارد شد و از انگ زنی و برچسب زنی فاصله گرفت. شاهد بودیم که با برچسب هایی مثل دراکولا! سعی در تحقیر آمر به معروف بر پایه دروغ گاز گرفتن داشتند که از اساس وجود خارجی نداشت. دو سوژه اصلی، وقتی از فضای تشدید هیجانی به فضای تعقل آمدند و از بیرون به رفتار خودشان نگاه کردند هر دو بخشی از رفتار خود را که اشتباه بود پذیرفتند.
لسانی ادامه داد: کارکرد سوم، کنترل جریان اجتماعی است که در مقابل قانون حجاب و عفاف مشغول کنشگری رسانه ای و قبح شکنی است. تأکید کنم که ما به عنوان آنالیزور و تحلیلگر فضای رسانهای، مهمترین کارکردهای متصور برای تولیدکننده را این سه کارکرد می دانیم اما سوال اصلی این است که آیا واقعا این ها اتفاق می افتد و منجر به نتیجه می شود یا به ضدکارکرد تبدیل می شود؟ در حوزه کارکرد اول و دوم به نظر می رسد واقعا تا حدی این اتفاق افتاده است؛ یعنی کسانی که ویدیو را دیدند، روایت وارونه در فضای شبکه اجتماعی را تشخیص داده و از سوی دیگر هر دو نفر هم به رفتار خود با دیده نقد نگاه کردند. اما در خصوص موفقیت کارکرد سوم یعنی کنترل جریان اجتماعی واقعا باید با تردید نگریست. ما چند دسته مخاطب داریم و باید بسته به مخاطب اثر را بسنجیم؛ یک دسته مخاطبانی هستند که روایت تلویزیون را میپذیرند و با آن ارتباط میگیرند که امروز به اذعان حتی مراکز پژوهشی خارجی، تعداد بالایی است؛ به نحوی که هنوز صدا و سیما رسانه مسلط است، اما این رسانه چون دهه ۷۰ نیست که رضایت بالای ۹۰ درصد مخاطبان را پوشش دهد، قطعا ریزش داشته است. از سوی دیگر افرادی که این روایت تولیدشده را با تردید نگاه میکنند یا روایت مخالف را خوانش میکنند، کسانی هستند که رسانه مسلطشان، فضای مجازی است و زیستشان در فضای مجازی پررنگ است؛ پس با این عینک به پیرامون نگاه میکنند.
وی افزود: اینها وارد موضوع خوانش مخالف میشوند که یک گونه مقاومت در برابر پذیرش روایت ارائه شده است و روایت را راحت نمیپذیرند؛ گرچه که این تولید رسانهای رو به جلو بوده؛ چون اعتراف همیشه یا رو به دوربین بوده یا در حضور یک مجری بوده ولی در این تولید اخیر، گفتوگو است و در قالب مرسوم اعتراف نیست. این دو خانم نشستهاند و با هم صحبت میکنند ولی آن کسی که خوانش مخالف و زیست مجازی دارد، احساس میکند گفت و گو رفت و برگشتی نیست، سرد است و یک قدرت پنهان در آن نمایان است.
لسانی تاکید کرد: یکی از روشهایی که میشد استفاده کرد، روایت شخص سوم بود و ممکن بود داستان را یک راوی بیان کند تا از آن فضای سرد و خشک خارج شود. به نظرم کنار هم نشستن و صحبت منطقی راجع به یک اتفاق دردناک، هدفش پاسخگو کردن فرد در قبال رفتارش است که اگر جایی با قانون و حتی اخلاق در تضاد است، فرد خودش به تمیز و تشخیص برسد. وقتی این محصول را میبینیم، مشاهده میکنیم که برای طیفی از مخاطبها کارکرد دارد اما برای طیفی که خوانش متفاوتی دارند، قابل پذیرش نیست.
این کارشناس سواد رسانهای در پایان گفت: ویدیو اولیه در فضای مجازی منتشر شد و باید ویدیوی دوم هم در همان بستر منتشر میشد و می ماند ولی پخش آن در بستر رسانه رسمی به اتفاق اولیه ضریب میدهد؛ چون بستر ویدیوی اول رسانههای داخلی نبود و رسانههای خارجی بود و جواب به آن در رسانههای داخلی گویا به تاثیر گذاری رسانههای خارجی صحه گذاشته که نقض غرض است و باید تأمل بیشتری در این خصوص انجام شود.
در این همین راستا یک پژوهشگر رسانه در بررسی این امر، یعنی آنچه پخش اعترافات تلویزیونی گفته میشود، توضیح داد: ابتدا باید به کارکردهای رسانه ای این محتوا بپردازیم که از دید تولیدکننده چه مزایایی برای آن متصور بوده که به سمت آن رفته است. اصولا ارزشگذاری، هنجارسازی و نهایتا نمادسازی برای تولیدکننده مهم بوده که سعی کرده از ابزار رسانه بهره ببرد و در کشاکش جنگ روایت ها، روایت مخالفی از پیام اولیه که همان فیلم درون بی آر تی است ارائه دهد.
محمد لسانی ادامه داد: تولیدکننده فیلم با هزینه فایده کردن این کارکردها نهایتا به جمع بندی رسیده که باید این پیام تولید شود و با سوژه های اصلی به صورت رو در رو مواجه شود. آمر به معروف و تذکرگیرنده را در یک گفتوگو کنار هم تصویر می کند تا نشان دهد جامعه از هم جدا نیست؛ هر چند اختلاف نظر داشته باشند. اما نفر سومی که از آن دو فیلم گرفته و برای یک عامل خارج از کشور ارسال کرده را از آنها جدا کرده و در قالب یک اعتراف تلویزیونی تک شات به تصویر می کشد تا بار حقوقی و قضایی ارتباط گرفتن با پروژه بگیر دولت آمریکا و دلال رسانهای را متذکر شود.
تولیدکننده عملا کارکرد اول را همان روایت داستان می بیند؛ یعنی فیلم اولیه دارای زوایای پنهان یا تفسیر نادرستی بوده که در تبادل محتوای شبکه اجتماعی از واقعیت فاصله گرفته و دگرگونه روایت شده است؛ پس باید در تصحیح ذهنیت مخاطبان ورود کرد. دستگیره اصلی روایت مجعول و نادرست همان گازگرفتن است که در فضای شبکه به داستان اضافه شده بود. کارکرد دوم به موضوع کنترل احساسات و ترمیم شکاف اجتماعی برمیگرد. باید از فضای احساسی به فضای تعقل وارد شد و از انگ زنی و برچسب زنی فاصله گرفت. شاهد بودیم که با برچسب هایی مثل دراکولا! سعی در تحقیر آمر به معروف بر پایه دروغ گاز گرفتن داشتند که از اساس وجود خارجی نداشت. دو سوژه اصلی، وقتی از فضای تشدید هیجانی به فضای تعقل آمدند و از بیرون به رفتار خودشان نگاه کردند هر دو بخشی از رفتار خود را که اشتباه بود پذیرفتند.
لسانی ادامه داد: کارکرد سوم، کنترل جریان اجتماعی است که در مقابل قانون حجاب و عفاف مشغول کنشگری رسانه ای و قبح شکنی است. تأکید کنم که ما به عنوان آنالیزور و تحلیلگر فضای رسانهای، مهمترین کارکردهای متصور برای تولیدکننده را این سه کارکرد می دانیم اما سوال اصلی این است که آیا واقعا این ها اتفاق می افتد و منجر به نتیجه می شود یا به ضدکارکرد تبدیل می شود؟ در حوزه کارکرد اول و دوم به نظر می رسد واقعا تا حدی این اتفاق افتاده است؛ یعنی کسانی که ویدیو را دیدند، روایت وارونه در فضای شبکه اجتماعی را تشخیص داده و از سوی دیگر هر دو نفر هم به رفتار خود با دیده نقد نگاه کردند. اما در خصوص موفقیت کارکرد سوم یعنی کنترل جریان اجتماعی واقعا باید با تردید نگریست. ما چند دسته مخاطب داریم و باید بسته به مخاطب اثر را بسنجیم؛ یک دسته مخاطبانی هستند که روایت تلویزیون را میپذیرند و با آن ارتباط میگیرند که امروز به اذعان حتی مراکز پژوهشی خارجی، تعداد بالایی است؛ به نحوی که هنوز صدا و سیما رسانه مسلط است، اما این رسانه چون دهه ۷۰ نیست که رضایت بالای ۹۰ درصد مخاطبان را پوشش دهد، قطعا ریزش داشته است. از سوی دیگر افرادی که این روایت تولیدشده را با تردید نگاه میکنند یا روایت مخالف را خوانش میکنند، کسانی هستند که رسانه مسلطشان، فضای مجازی است و زیستشان در فضای مجازی پررنگ است؛ پس با این عینک به پیرامون نگاه میکنند.
وی افزود: اینها وارد موضوع خوانش مخالف میشوند که یک گونه مقاومت در برابر پذیرش روایت ارائه شده است و روایت را راحت نمیپذیرند؛ گرچه که این تولید رسانهای رو به جلو بوده؛ چون اعتراف همیشه یا رو به دوربین بوده یا در حضور یک مجری بوده ولی در این تولید اخیر، گفتوگو است و در قالب مرسوم اعتراف نیست. این دو خانم نشستهاند و با هم صحبت میکنند ولی آن کسی که خوانش مخالف و زیست مجازی دارد، احساس میکند گفت و گو رفت و برگشتی نیست، سرد است و یک قدرت پنهان در آن نمایان است.
لسانی تاکید کرد: یکی از روشهایی که میشد استفاده کرد، روایت شخص سوم بود و ممکن بود داستان را یک راوی بیان کند تا از آن فضای سرد و خشک خارج شود. به نظرم کنار هم نشستن و صحبت منطقی راجع به یک اتفاق دردناک، هدفش پاسخگو کردن فرد در قبال رفتارش است که اگر جایی با قانون و حتی اخلاق در تضاد است، فرد خودش به تمیز و تشخیص برسد. وقتی این محصول را میبینیم، مشاهده میکنیم که برای طیفی از مخاطبها کارکرد دارد اما برای طیفی که خوانش متفاوتی دارند، قابل پذیرش نیست.
این کارشناس سواد رسانهای در پایان گفت: ویدیو اولیه در فضای مجازی منتشر شد و باید ویدیوی دوم هم در همان بستر منتشر میشد و می ماند ولی پخش آن در بستر رسانه رسمی به اتفاق اولیه ضریب میدهد؛ چون بستر ویدیوی اول رسانههای داخلی نبود و رسانههای خارجی بود و جواب به آن در رسانههای داخلی گویا به تاثیر گذاری رسانههای خارجی صحه گذاشته که نقض غرض است و باید تأمل بیشتری در این خصوص انجام شود.