stat counter
تاریخ : شنبه, ۸ دی , ۱۴۰۳ Saturday, 28 December , 2024
  • کد خبر : 448120
  • 07 مهر 1401 - 2:15
2

ریشه‌ها و درس‌های یک حادثه

ریشه‌ها و درس‌های یک حادثه
قلم | qalamna.ir :
حسین مسعود‌نیا در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: فوت مهسا امینی، طرح سوالات مختلف پیرامون علل آن و واکنش‌های مختلف سیاسی در سطح جامعه از سوی افراد و جناح‌های سیاسی در قبال این حادثه سبب گردید تا این‌بار نیز بسان بسیاری دیگر از مقاطع تاریخ معاصر ایران، این موضوع شکل و ماهیتی پیچیده یافته و کنشگری جریانات سیاسی در قبال آن از مسیر قانونی و اعتراضی پا فراتر نهاده و ماهیت تخریبی و غیرقانونی پیدا کند و در نهایت از رسیدن به اهداف قانونی و مشروع خود محروم شود.
البته پیرامون چرایی شکل‌گیری این حادثه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد اما آنچه مهم است علت وقوع این حادثه در این مقطع حساس زمانی و بدین شکل است چراکه بدون تردید همان طور که اعتراضات و ناآرامی‌های زمستان ۱۳۹۷ ترامپ را در اخذ تصمیم خود در خروج از برجام تشجیع کرد شکل‌گیری این حادثه نیز در این مقطع زمانی چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه از سوی هر فرد و جناح سیاسی – که رییس‌جمهور در نیویورک و درحال رایزنی‌های دیپلماتیک بود – بسیار خطا و نابخردانه بود و منافع ملی را نشانه رفته بود چرا که همواره انسجام و وحدت داخلی پشتوانه‌ای محکم برای سیاستمداران در صحنه بین‌المللی جهت انجام مذاکرات دیپلماتیک است. لذا در بررسی این حادثه صرف‌نظر از ضرورت پاسخگویی به علل شکل‌گیری آن، به ‌نظر نگارنده واکاوی علل پیچیده شدن موضوع و ابهام‌آمیز بودن ماهیت عوامل به وجودآورنده آنکه در نهایت فرصت‌سازی برای گروه‌های ضدانقلاب و معاند شد، اهمیت خاصی دارد‌‌‌؛ موضوعی که نگارنده ریشه آن را در عدم ارزیابی درست نخبگان سیاسی اجرایی از تحولات جامعه ایران طی چهار دهه اخیر، حاکم بودن فضای سیاست‌زدگی بر رفتار گروه‌های سیاسی در جامعه ایران، عدم اجماع نخبگان سیاسی و مذهبی در خصوص موضوعات مختلف ازجمله موضوع عفاف و حجاب و بالاخره عدم درک درست آنها از تحولات جهانی و داخلی می‌داند که ذیلا به آن اشاره خواهد شد. 

در وهله نخست باید به این مهم اشاره شود که هر فرد آگاه به ماهیت حکومت جمهوری اسلامی ایران و مفاد قانون اساسی آن بر این مهم آگاه است که تاکید بر ارزش‌های دینی از جمله پوشش اسلامی یک موضوع پذیرفته ‌شده در این کشور از منظر شرعی و قانونی است‌؛ موضوعی که در سال‌های نخست پس ‌از پیروزی انقلاب به دلیل حاکم بودن فضای ارزشی بر جامعه، تأکید نسل اول و دوم انقلاب بر این مهم و مهم‌تر از همه وجه کاریزماتیک رهبری نظام همراه با حاکم شدن نوعی فضای معنوی و گفتمان دینی بر جامعه بر اثر جنگ، مساله ارزش‌ها و ازجمله پوشش مذهبی یک موضوع مقبول و حتی یکی از مولفه‌های همبستگی در جامعه ایران بود. اما از دهه ۱۳۷۰ به بعد به‌تدریج تحولاتی در جامعه ایران به وقوع پیوست که سبب شد تا نسل‌های سوم به بعد به‌ تدریج نه مخالف ارزش‌های اولیه بلکه تدریجا از آنها فاصله گرفته و انگاره‌های ارزشی جدیدی برای آنها مطلوب واقع شود مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری این فرآیند در جامعه ایران شد را می‌توان در ارتباط با عواملی چون گسترش نوسازی، رشد شهرنشینی، گسترش آموزش عالی، افزایش تماس و تأثیرپذیری ایرانیان از فرهنگ جهانی بر اثر جهانی شدن، افزایش مشارکت سیاسی زنان در اداره امور جامعه و بالاخره تأثیرپذیری زنان ایرانی از جنبش‌های نوین اجتماعی در جهان از جمله جنبش فمینیسم و تاکید بر حقوق زنان تحلیل کرد. بدون تردید این تحولات سبب کمرنگ شدن انگاره‌های ارزشی سال‌های اولیه پس‌ از پیروزی انقلاب و شکل‌گیری فرهنگ سیاسی جدیدی برای نسل‌های سوم به بعد شد که همانند نسل‌های اول و دوم انگاره‌های ارزشی برای آنها در اولویت قرار نداشت. لذا بدیهی می‌نماید که این گروه‌های اجتماعی در صورت فراهم شدن فرصت اقدام به کنشگری کنند که شاید کوچک‌ترین نماد آن شکل دادن نهادها و سازمان‌های دفاع از حقوق زنان و گاه کم‌‌توجهی به برخی نمادهای مذهبی مانند مانند حجاب و پوشش در جامعه باشد. با شکل‌گیری چنین تحولی به‌ تدریج نوعی شکاف نسلی در جامعه ایران شکل گرفت و بر عهده مسوولان و کارگزاران نظام بود که مانع از عمیق‌تر شدن این شکاف نسلی شوند و با درک این تحول به نسل‌های سوم به بعد اعتنا و اعتماد کرده و سازوکار قانونی برای مشارکت سیاسی و کنشگری آنها فراهم کنند اما تأمل در تحولات روزهای اخیر به‌ویژه ماجرای مرگ مهسا امینی بیانگر این مهم است که به‌رغم تاکیدات مکرر رهبر انقلاب در موارد متعدد مبنی‌ بر مدنظر قرار دادن این تحولات در تصمیم‌گیری‌ها، متأسفانه این مهم از سوی نخبگان سیاسی و مذهبی حاضر در صحنه تصمیم‌گیری کشور مورد توجه قرار نگرفته و سبب پیچیده شدن برخی موضوعات ارزشی از جمله موضوع حجاب و عفاف شده که شاید مهم‌ترین دلایل آن به شرح ذیل باشد:
۱- حاکم بودن فضای سیاست‌زدگی و مچ‌گیری سیاسی بر رفتار گروه‌ها و جناح‌های سیاسی در ایران و عدم اجماع نظر آنها بر در خصوص موضوع حجاب و بهره‌برداری سیاسی از سوی هرگروه از این موضوع برعلیه جناح مقابل ۲- عدم اجماع نظر نخبگان سیاسی حاکمیت در خصوص حد و مرزهای موضوع حجاب و عفاف که نمونه بارز آن در طرح دیدگاه‌هایی از پوشش حداقلی تا حداکثری دیده می‌شود ۳- عدم اجماع نظر نخبگان و رهبران مذهبی در خصوص حدود پوشش و حجاب همراه با الزام‌آور بودن یا نبودن آن برای شهروندان ۴- فراز و فرود نوع برخورد با موضوع در مقاطع مختلف از سوی مسوولان کشور به عنوان مثال در مواقعی مانند انتخابات یا ضرورت افزایش مشارکت سیاسی موضوع به فراموشی سپرده می‌شود اما در برخی مواقع حساسیت نسبت به آن بیشتر می‌شود حال آنکه اگر در تمامی مقاطع برخورد یکسان با موضوع صورت بگیرد به ‌تدریج موضوع برای جامعه نهادینه می‌شود. ۵- عدم توجه به برخی عوامل شکل‌دهنده این وضعیت در جامعه به‌خصوص در حوزه تولید پوشاک و لباس. ۶- استفاده سیاسی جناح‌ها و نامزدهای‌شان در مواقع انتخابات از موضوع و دادن وعده‌هایی که پس ‌از پیروزی در انتخابات با عملکرد آنها در تضاد است. ۷- عدم توجه به فرهنگ‌سازی در این حوزه از سطح خانواده گرفته تا مراکز آموزشی و مهم‌تر از همه رسانه ملی. ۸- پارادوکس‌های موجود در حوزه گفتار و عمل در سطح جامعه به‌ویژه در مراکز و نهادهای دولتی. ۹- وجود مراکز متعدد تصمیم‌گیری در خصوص عفاف و حجاب و عدم هماهنگی میان آنها در خصوص نوع برداشت از قانون و نحوه عملکرد به آن. ۱۰- خارج شدن ماهیت موضوع از یک مساله دینی و تبدیل آن به یک مساله سیاسی. در پایان یادآوری یک نکته ضروری است و آن اینکه تأمل در میزان مشارکت افراد در مراسم ‌و مناسبت‌های مذهبی در جامعه ایران بیانگر این مهم است که جامعه ایران به ‌لحاظ سنتی یک جامعه مذهبی است و بر اساس برخی تحقیقات علمی بیش ‌از ۷۰ درصد از جوانان به ارزش‌ها و باورهای مذهبی اعتقاد دارند. آنچه سبب پیچیدگی موضوع شده است عدم اجماع نخبگان سیاسی و مذهبی در خصوص برخی مسائل دینی از جمله موضوع حجاب و عفاف، سیاسی شدن آن، تلاش گروه‌های سیاسی برای بهره‌برداری از این موضوع، عدم اتفاق‌ نظر رهبران و نهادهای دینی در خصوص ماهیت و الزام‌آور بودن یا نبودن پوشش دینی و مهم‌تر از همه بی‌توجهی به فرهنگ‌سازی در جامعه در سطوح مختلف بوده است مضافا اینکه نباید این نکته را نادیده گرفت که به دلیل کاهش اعتماد سیاسی، وجود تورم و سختی معیشت مردم همراه با کاهش مشارکت سیاسی در سال‌های اخیر این فرصت در جامعه فراهم شده است تا هر موضوعی بهانه‌ای برای نوعی کنشگری غیرمتعارف از سوی برخی از گروه‌های اجتماعی باشد مضافا اینکه شبکه‌های اجتماعی این روند را تسهیل کرده و گروه‌های معاند و ضدانقلاب نیز درصدد موج‌سواری بر آن برآیند. کوتاه سخن اینکه درک تحولات جامعه از سوی نخبگان سیاسی و مذهبی، اجماع نظر آنها در خصوص مسائل سیاسی و مذهبی، سیاسی نکردن هر موضوعی از سوی گروه‌ها و جناح‌های سیاسی همراه با فرهنگ‌سازی و ممانعت از شکل‌گیری شکاف نسلی بهترین راهکار برای تکرار چنین وقایعی در جامعه است چرا که تجربه تاریخی نشان داده فراهم‌سازی بستر برای کنشگری نیروهای اجتماعی از سوی ساختار سیاسی به‌جای خشونت بهترین راهکار برای حفظ انسجام و وحدت ملی در جامعه است.

هشتگ: , , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.