گروه سیاسی: نسل دهه هشتاد متفاوت از نسلهای پیش است؛ چه در جنس مطالباتش و چه در نوع بیانش. حالا راهکار چیست؟ چگونه باید این نسل را درک کرد و چگونه میشود در بستری آرام به نیازهایشان پاسخ داد؟
محمد مهاجری، فعال و تحیلگر مسائل سیاسی، درباره این موضوع به «نامهنیوز» گفت: «شکل رفتاری نسل دهه هشتادیها مختص ایران نیست و در همه جای دنیا این نسل با نسلهای قبل از خود تفاوتهایی دارد و به نوعی فاصله زیادی میان نسل دهه هشتادیها با دهه شصتیها یا حتی با متولدان دهه هفتاد دارد. به بیان دیگر اگر فاصله دو نسل دهه پنجاه و شصت، ده تا بیست درصد بود، اکنون میبینیم که دهه هشتادیها با نسل قبل از خود دهها درصد فاصله دارند که برای شناسایی این تفاوتها باید تیمهای مختصص متشکل از جامعهشناسان دور هم جمع شوند و موضوع را بررسی کنند. من صرفا به عنوان یک مشاهدهگر و فارغ از ارزشگذاری رفتارها میتوانم بگویم که دهه هشتادیها تعلق کمتری نسبت به نهاد خانواده دارند و بیشتر زندگی را برای خود و برای لحظه میخواهند. مطالبات اجتماعی آنها کمتر در گرو رعایت عرف جامعه است و فرقی هم نمیکند یک دهه هشتادی در خانوادهای فرادست یا فرودست زندگی کرده باشد و غالب این نسل چندان به عرف توجهی ندارند».
او ادامه داد: «آنها در موضوع آزادی متفاوت از نسل دهه شصت و هفتاد فکر میکنند. به یاد داریم که در دهه هفتاد مفهوم آزادی بیشتر از سوی دانشجویان و جامعه روشنفکری بیان میشد اما امروز موضوع آزادی بسیار سطحی مطرح میشود. مسئله دیگر این است که در نسل جدید اطلاعات چندان عمیق نیست. نسلهای قبل بیشتر کتابخوان بودند و پای سخنرانیها میرفتند و بحث داشتند اما امروز آن شرایط مشاهده نمیشود و بیشتر اطلاعات منحصر به آن چیزی است که در فضای مجازی دیده میشود و طبیعی است در فضای مجازی که سرعت انتقال اطلاعات بسیار بالاست، جوانان نمیتوانند به گزینش اطلاعات درست از غلط بپردازند و اطلاعاتی سطحی و بعضا نادرست نصیبشان میشود و برای مثال میبینیم که جوانان سال ۸۸ تعریف متفاوتی از مقوله آزادی داشتند و نگاه آنها نسبت به نسل نوظهور کنونی عمیقتر و سیاسیتر بود و مطالبات نسل دهه هشتادیها روبناییتر است».
این تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین مطرح کرد: «دهه هشتادیها هم لیدر ندارند و هم خود را نیازمند لیدر نمیبینند و تصور میکنند به خوکفایی فکری رسیدهاند و در همین اعتراضات اخیر میبینیم که گروههای ده-بیست نفره شکل میدهند و مشخص هم نیست که دقیقا چه میخواهند و چون مطالباتشان ریشه ندارد به نتیجه هم نمیرسد و البته در پی چنین شرایطی این نسل سرخورده میشوند. چون این نسل لیدرپذیر نیستند و هم نسلهای قبل نمیتوانند بر آنها تأثیر بگذارند و هم خود آنها تأثیر نمیپردند، راهبریشان هم کار سختی است».
او درباره رویکرد مسئولان در قبال نسل دهه هشتادیها اظهار کرد: «دهه هشتادیها مانند یک سونامی عمل کردند و مسئولان کاملا غافلگیر شدند و همین موضوع هم باعث شد که نتوانند اعصاب خود را در قبال این نسل کنترل کنند. واقعیت این است که مسئولان نمیدانند باید در قبال این نسل چهکار کنند. متأسفانه از میانه دهه نود برخی جریانهای تصمیمساز در کشور به این نتیجه رسیدند که چرا باید برای حکمرانی این همه دردسر بکشیم؟ میآییم و فضا را بستهتر از قبل میکند تا کنترل جامعه راحتتر باشد. هنوز هم برخی مسئولان همینطور فکر میکنند و همواره در فکر این هستند که بر امواج ماهوارهها پارازیت بیندازند، اینترنت را فیلتر کنند، صیانت کنند و… وقتی نسل جوان چنین فضایی را میبینید احساس میکند که نظرش برای مسئولان اهمیتی ندارد و همین نتیجه باعث میشود رفتارهایی لجوجانه از خود نشان دهد. این یک واقعیت است که در دو انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ نوع نظارت بر نامزدهای انتخاباتی به شدت انقباضی بود و حداقل پنج نامزدی که رئیسجمهور بالقوه بودند، ردصلاحیت شدند. این شرایط باعث شد جامعه احساس تحقیر کند. تصمیمسازان هم میگفتند خب حالا آقای رئیسی روی کار آمد و میآید و خوب کار میکند و وضعیت اقتصادی را سروسامان میدهد و مردم ساکت میشود زیرا تنها دغدغه مردم اقتصاد است اما اینطور نشد و مردم بعد از کلی اعتراضات اقتصادی احساس کردند که نادیده گرفته میشوند».
مهاجری در پایان گفت: «من در آخر هم به مسئولان و هم به معترضان میگویند که هیچ مطالبهای در خیابان تکلیفش معلوم نمیشود. این یک بازی دو سرباخت هم برای مسئولان و هم برای معترضان است و باید مطالبات در بستر آرامش و با گفتوگو حلوفصل شود، نه در کف خیابانها».
محمد مهاجری، فعال و تحیلگر مسائل سیاسی، درباره این موضوع به «نامهنیوز» گفت: «شکل رفتاری نسل دهه هشتادیها مختص ایران نیست و در همه جای دنیا این نسل با نسلهای قبل از خود تفاوتهایی دارد و به نوعی فاصله زیادی میان نسل دهه هشتادیها با دهه شصتیها یا حتی با متولدان دهه هفتاد دارد. به بیان دیگر اگر فاصله دو نسل دهه پنجاه و شصت، ده تا بیست درصد بود، اکنون میبینیم که دهه هشتادیها با نسل قبل از خود دهها درصد فاصله دارند که برای شناسایی این تفاوتها باید تیمهای مختصص متشکل از جامعهشناسان دور هم جمع شوند و موضوع را بررسی کنند. من صرفا به عنوان یک مشاهدهگر و فارغ از ارزشگذاری رفتارها میتوانم بگویم که دهه هشتادیها تعلق کمتری نسبت به نهاد خانواده دارند و بیشتر زندگی را برای خود و برای لحظه میخواهند. مطالبات اجتماعی آنها کمتر در گرو رعایت عرف جامعه است و فرقی هم نمیکند یک دهه هشتادی در خانوادهای فرادست یا فرودست زندگی کرده باشد و غالب این نسل چندان به عرف توجهی ندارند».
او ادامه داد: «آنها در موضوع آزادی متفاوت از نسل دهه شصت و هفتاد فکر میکنند. به یاد داریم که در دهه هفتاد مفهوم آزادی بیشتر از سوی دانشجویان و جامعه روشنفکری بیان میشد اما امروز موضوع آزادی بسیار سطحی مطرح میشود. مسئله دیگر این است که در نسل جدید اطلاعات چندان عمیق نیست. نسلهای قبل بیشتر کتابخوان بودند و پای سخنرانیها میرفتند و بحث داشتند اما امروز آن شرایط مشاهده نمیشود و بیشتر اطلاعات منحصر به آن چیزی است که در فضای مجازی دیده میشود و طبیعی است در فضای مجازی که سرعت انتقال اطلاعات بسیار بالاست، جوانان نمیتوانند به گزینش اطلاعات درست از غلط بپردازند و اطلاعاتی سطحی و بعضا نادرست نصیبشان میشود و برای مثال میبینیم که جوانان سال ۸۸ تعریف متفاوتی از مقوله آزادی داشتند و نگاه آنها نسبت به نسل نوظهور کنونی عمیقتر و سیاسیتر بود و مطالبات نسل دهه هشتادیها روبناییتر است».
این تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین مطرح کرد: «دهه هشتادیها هم لیدر ندارند و هم خود را نیازمند لیدر نمیبینند و تصور میکنند به خوکفایی فکری رسیدهاند و در همین اعتراضات اخیر میبینیم که گروههای ده-بیست نفره شکل میدهند و مشخص هم نیست که دقیقا چه میخواهند و چون مطالباتشان ریشه ندارد به نتیجه هم نمیرسد و البته در پی چنین شرایطی این نسل سرخورده میشوند. چون این نسل لیدرپذیر نیستند و هم نسلهای قبل نمیتوانند بر آنها تأثیر بگذارند و هم خود آنها تأثیر نمیپردند، راهبریشان هم کار سختی است».
او درباره رویکرد مسئولان در قبال نسل دهه هشتادیها اظهار کرد: «دهه هشتادیها مانند یک سونامی عمل کردند و مسئولان کاملا غافلگیر شدند و همین موضوع هم باعث شد که نتوانند اعصاب خود را در قبال این نسل کنترل کنند. واقعیت این است که مسئولان نمیدانند باید در قبال این نسل چهکار کنند. متأسفانه از میانه دهه نود برخی جریانهای تصمیمساز در کشور به این نتیجه رسیدند که چرا باید برای حکمرانی این همه دردسر بکشیم؟ میآییم و فضا را بستهتر از قبل میکند تا کنترل جامعه راحتتر باشد. هنوز هم برخی مسئولان همینطور فکر میکنند و همواره در فکر این هستند که بر امواج ماهوارهها پارازیت بیندازند، اینترنت را فیلتر کنند، صیانت کنند و… وقتی نسل جوان چنین فضایی را میبینید احساس میکند که نظرش برای مسئولان اهمیتی ندارد و همین نتیجه باعث میشود رفتارهایی لجوجانه از خود نشان دهد. این یک واقعیت است که در دو انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ نوع نظارت بر نامزدهای انتخاباتی به شدت انقباضی بود و حداقل پنج نامزدی که رئیسجمهور بالقوه بودند، ردصلاحیت شدند. این شرایط باعث شد جامعه احساس تحقیر کند. تصمیمسازان هم میگفتند خب حالا آقای رئیسی روی کار آمد و میآید و خوب کار میکند و وضعیت اقتصادی را سروسامان میدهد و مردم ساکت میشود زیرا تنها دغدغه مردم اقتصاد است اما اینطور نشد و مردم بعد از کلی اعتراضات اقتصادی احساس کردند که نادیده گرفته میشوند».
مهاجری در پایان گفت: «من در آخر هم به مسئولان و هم به معترضان میگویند که هیچ مطالبهای در خیابان تکلیفش معلوم نمیشود. این یک بازی دو سرباخت هم برای مسئولان و هم برای معترضان است و باید مطالبات در بستر آرامش و با گفتوگو حلوفصل شود، نه در کف خیابانها».