گروه سیاسی:مهرداد خدیر در یادداشتی در سایت عصر ایران نوشت: «زن، زندگی، آزادی سه شعار اصلی اسلام است. چراکه پیامبر اسلام بر دست بزرگ بانوی خود بوسه میزند و یک زن علت غایی حرکت امامت و ولایت میشود. بنا بر این هر آنچه تا کنون در حوزۀ زن و خانواده انجام شده باید چند برابر افزایش یابد تا شاهد نوآوری و خلاقیت بیشتر باشیم.»
این سخنان را حجتالاسلام روحالله حریزاوی قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی دربارۀ شعار معترضان (زن، زندگی، آزادی) گفته است. سردار سرتیپ پاسدار احمد وحیدی وزیر کشور اما موضعی ۱۸۰ درجه مخالف دارد: «شعار زن، زندگی، آزادی با هدف بیحجابی و بیحیایی زنان ساخته شده و کسانی آن را ایجاد کرده اند که شنیعترین صحنهها را برای دفاع از زنان به وجود آوردند.»
در برنامۀ تلویزیونی «جهان آرا»ی شبکۀ افق هم حسن کچویان به عنوان کارشناس گفت: «شعار زن، زندگی، آزادی یعنی زن، فحشا، هرزگی. شعار دیگر “مرد، میهن، آبادی” هم یعنی مرد، بیناموسی و شهوترانی. رهبرانشان هم یک مشت نخودمغز رانده شده و بدبخت و بیمارند.»
این همه اختلاف نشان میدهد در اردوگاه اصولگرایان بر سر نوع مواجهه با اعتراضات و شعار مطروحۀ آن اختلاف جدی وجود دارد وگرنه چگونه ممکن است یکی برآمده از اسلام بداند و دیگری فحشا و هرزگی؟! یکی نگاه مثبت داشته باشد و برای نزدیک کردن آرا بکوشد، دیگری نگاه امنیتی و سومی هم تفسیری کاملا جنسی ارایه دهد هر چند مقام اول در انتساب جنسی را همچنان باید از آن حمید رسایی دانست که اگرچه معمم است اما ادبیات او شباهتی به روحانیون ندارد.
این در حالی است که یکی از سه جزء شعار (آزادی) با شعار اصلی انقلاب ۵۷ حداقل در لفظ اشتراک دارد و “زندگی” هم در مقابل مرگ قرار میگیرد و ایجابی است و قاعدتاً بحث باید بر سر «زن» باشد. دربارۀ زندگی میتوان گفت به جای کار و مسکن که شایبۀ سوسیالیستی دارد یا مطالباتی که حاکمیت عادت کرده بود از حاشیه نشینان بشنود بر خود «زندگی» به مثابه فرصتی محدود و استثنایی و البته به قصد لذت و بهره از مواهب تأکید می شود.
در فرهنگ سنتی البته واژۀ «زن» کمتر به کار میرود و بیشتر بر مادر و خانواده تأکید میشود و همۀ ما شنیده ایم که برخی دربارۀ همسر خود لفظ «منزل» را به کار می برند اما زن، کلمۀ ممنوعه نیست و کسانی حتی ترجیح می دهند بگویند زن من به جای همسر من.
همچنین بعد از پیروزی انقلاب و در پی تجمعات روز جهانی زن در ایران هم زادروز دختر پیامبر گرامی اسلام به عنوان روز زن تعیین شد و اتفاقا سال ها بعد به عنوان روز مادر شهرت یافت و حساسیتی بر سر عنوان «زن» وجود نداشت و امام خمینی سخنرانی خود را با این جمله شروع کرد: «از دامن زن، مرد به معراج میرود» و دوستی میگفت اگر امام نگفته بود و من جایی مینوشتم “دامن زن” سانسور میشد حال آن که مراد از “دامن و دامان” روشن است.
این اختلاف از این منظر هم قابل توجه است که آقای حداد عادل در نشست اخیر هم اندیشی استادان دانشگاه تهران گفته بود «جامعه دو قطبی شده: یک عده صد در صد حزباللهی و گروهی کاملا نقطه مقابل آنها هستند.» البته حالا احساس میکنیم اصولگرایان هم بر سر این شعار دوپاره شده اند. چنان که در سخنان قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی و وزیر کشور و کارشناس افق میبینیم.
در این که شعار مورد اشاره با آموزه های مدرن لیبرالی بیشتر نسبت دارد تا آموزه های سنتی هیچ تردیدی نیست ولی بوی توطئه از آن نباید شنید و ناشی از مدرن بودن جامعه ایران و گستردگی طبقه متوسط است منتها اصولگرایان تصور میکردند با فشارهای اقتصادی و معیشتی و محدودیتها و سرخوردگیهای سیاسی در دهۀ ۹۰ طبقه متوسط فروپاشیده و انتظار سر برآوردن آن را نداشتند.
اگر هم بخواهیم زیاده مته به خشخاش بگذاریم میتوان اشاره کرد که در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» هم دو عنصر آزادی و جمهوریت ریشۀ اسلامی ندارد چون در اسلام بر “آزادگی” تأکید شده ولی “آزادی” مفهومی برآمده از انقلاب فرانسه است که در نگاه برخی چون مرحوم مصباح یزدی در نقطۀ مقابل “بندگی” قرار دارد و اگر هم به آن تن دهند «آزادی از» را قبول دارند یعنی آزادی از غیر خدا. حال آن که امام خمینی در نطق ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به روشنی مراد خود از آزادی را آزادی بیان ذکر میکند و با همل مراتب عرفانی مراد مشخصی از آزادی دارد. خود جمهوریت نیز مسبوق نبود که اگر بود سید حسن مدرس با پیشنهاد تبدیل سلطنت به جمهوری مخالفت نمیکرد یا روحانیت در دولت دکتر مصدق دغدغۀ تغییر حکومت به جمهوری را نداشت. این دو عنصر ( آزادی و جمهوریت) اما به رغم تعلق به مفاهیم مدرن دو جزء اصلی شعار انقلاب اسلامی تبدیل شد.
اصل شعار البته قابل انکار نیست اما آیا بهتر نیست به جای تفسیر منفی به محتوای آن توجه شود و تأکید بر زن را به معنی مطالبۀ حقوق زنان بدانند و زندگی را در وجه مثبت به جای مرگ بر این و مرگ بر آن یا اعلام متنوع بودن سبکهای زندگی و آزادی هم که شعار اصلی انقلاب ۵۷ بوده است و نیاز به توصیف ندارد و روشن است که چه جایگاهی دارد وقتی خود مردم در پاییز ۵۷ نام خیابان آیزنهاور و میدان و برج شهیاد و ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری را به «آزادی» تغییر دادند.
فارغ از این که کدام یک از این سه درست می گوید میتوان تصریح کرد قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی که رییس سازمان دارالقرآن هم هست به صفت روحانی و تبلیغی خود تفسیر کرده و از یک روحانی جز این هم انتظار نمیرود. این موضع همدلانه را باید ناشی از فضای مثبت پس از مسؤولیت حجتالاسلام محمد قمی و نشست و برخاست او با جوانان و تعلق خود او به نسل آشنا با فضای دیجیتال هم دانست حال آن که دغدغۀ رییس قبلی سازمان تبلیغات (مهدی خاموشی) از این جنس نبود و اساسا در علن سخنی نمیگفت کما این که در سازمان اوقاف هم این رویه را در پیش گرفته است.
وزیر کشور اما از منظر امنیتی نگریسته حال آن که هر چند رییس شورای امنیت کشور است اما صبغۀ اجتماعی وزیر کشور باید بچربد و به همین خاطر قبل از او وزیران کشور روحانیونی چون پورمحمدی، موسوی لاری، عبدالله نوری، ناطق نوری، محتشمیپور، مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی یا سیاسیون بودند نه چهرۀ نظامی.
هر قدر در گفتمان رسمی علیه این شعار بیشتر موضعگیری شود نه تنها نگرانی آقای حداد دربارۀ دو قطبی شدن جامعه تشدید خواهد شد بکه در اردوگاه خودشان هم شاهد انشقاق خواهند بود.
این سخنان را حجتالاسلام روحالله حریزاوی قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی دربارۀ شعار معترضان (زن، زندگی، آزادی) گفته است. سردار سرتیپ پاسدار احمد وحیدی وزیر کشور اما موضعی ۱۸۰ درجه مخالف دارد: «شعار زن، زندگی، آزادی با هدف بیحجابی و بیحیایی زنان ساخته شده و کسانی آن را ایجاد کرده اند که شنیعترین صحنهها را برای دفاع از زنان به وجود آوردند.»
در برنامۀ تلویزیونی «جهان آرا»ی شبکۀ افق هم حسن کچویان به عنوان کارشناس گفت: «شعار زن، زندگی، آزادی یعنی زن، فحشا، هرزگی. شعار دیگر “مرد، میهن، آبادی” هم یعنی مرد، بیناموسی و شهوترانی. رهبرانشان هم یک مشت نخودمغز رانده شده و بدبخت و بیمارند.»
این همه اختلاف نشان میدهد در اردوگاه اصولگرایان بر سر نوع مواجهه با اعتراضات و شعار مطروحۀ آن اختلاف جدی وجود دارد وگرنه چگونه ممکن است یکی برآمده از اسلام بداند و دیگری فحشا و هرزگی؟! یکی نگاه مثبت داشته باشد و برای نزدیک کردن آرا بکوشد، دیگری نگاه امنیتی و سومی هم تفسیری کاملا جنسی ارایه دهد هر چند مقام اول در انتساب جنسی را همچنان باید از آن حمید رسایی دانست که اگرچه معمم است اما ادبیات او شباهتی به روحانیون ندارد.
این در حالی است که یکی از سه جزء شعار (آزادی) با شعار اصلی انقلاب ۵۷ حداقل در لفظ اشتراک دارد و “زندگی” هم در مقابل مرگ قرار میگیرد و ایجابی است و قاعدتاً بحث باید بر سر «زن» باشد. دربارۀ زندگی میتوان گفت به جای کار و مسکن که شایبۀ سوسیالیستی دارد یا مطالباتی که حاکمیت عادت کرده بود از حاشیه نشینان بشنود بر خود «زندگی» به مثابه فرصتی محدود و استثنایی و البته به قصد لذت و بهره از مواهب تأکید می شود.
در فرهنگ سنتی البته واژۀ «زن» کمتر به کار میرود و بیشتر بر مادر و خانواده تأکید میشود و همۀ ما شنیده ایم که برخی دربارۀ همسر خود لفظ «منزل» را به کار می برند اما زن، کلمۀ ممنوعه نیست و کسانی حتی ترجیح می دهند بگویند زن من به جای همسر من.
همچنین بعد از پیروزی انقلاب و در پی تجمعات روز جهانی زن در ایران هم زادروز دختر پیامبر گرامی اسلام به عنوان روز زن تعیین شد و اتفاقا سال ها بعد به عنوان روز مادر شهرت یافت و حساسیتی بر سر عنوان «زن» وجود نداشت و امام خمینی سخنرانی خود را با این جمله شروع کرد: «از دامن زن، مرد به معراج میرود» و دوستی میگفت اگر امام نگفته بود و من جایی مینوشتم “دامن زن” سانسور میشد حال آن که مراد از “دامن و دامان” روشن است.
این اختلاف از این منظر هم قابل توجه است که آقای حداد عادل در نشست اخیر هم اندیشی استادان دانشگاه تهران گفته بود «جامعه دو قطبی شده: یک عده صد در صد حزباللهی و گروهی کاملا نقطه مقابل آنها هستند.» البته حالا احساس میکنیم اصولگرایان هم بر سر این شعار دوپاره شده اند. چنان که در سخنان قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی و وزیر کشور و کارشناس افق میبینیم.
در این که شعار مورد اشاره با آموزه های مدرن لیبرالی بیشتر نسبت دارد تا آموزه های سنتی هیچ تردیدی نیست ولی بوی توطئه از آن نباید شنید و ناشی از مدرن بودن جامعه ایران و گستردگی طبقه متوسط است منتها اصولگرایان تصور میکردند با فشارهای اقتصادی و معیشتی و محدودیتها و سرخوردگیهای سیاسی در دهۀ ۹۰ طبقه متوسط فروپاشیده و انتظار سر برآوردن آن را نداشتند.
اگر هم بخواهیم زیاده مته به خشخاش بگذاریم میتوان اشاره کرد که در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» هم دو عنصر آزادی و جمهوریت ریشۀ اسلامی ندارد چون در اسلام بر “آزادگی” تأکید شده ولی “آزادی” مفهومی برآمده از انقلاب فرانسه است که در نگاه برخی چون مرحوم مصباح یزدی در نقطۀ مقابل “بندگی” قرار دارد و اگر هم به آن تن دهند «آزادی از» را قبول دارند یعنی آزادی از غیر خدا. حال آن که امام خمینی در نطق ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به روشنی مراد خود از آزادی را آزادی بیان ذکر میکند و با همل مراتب عرفانی مراد مشخصی از آزادی دارد. خود جمهوریت نیز مسبوق نبود که اگر بود سید حسن مدرس با پیشنهاد تبدیل سلطنت به جمهوری مخالفت نمیکرد یا روحانیت در دولت دکتر مصدق دغدغۀ تغییر حکومت به جمهوری را نداشت. این دو عنصر ( آزادی و جمهوریت) اما به رغم تعلق به مفاهیم مدرن دو جزء اصلی شعار انقلاب اسلامی تبدیل شد.
اصل شعار البته قابل انکار نیست اما آیا بهتر نیست به جای تفسیر منفی به محتوای آن توجه شود و تأکید بر زن را به معنی مطالبۀ حقوق زنان بدانند و زندگی را در وجه مثبت به جای مرگ بر این و مرگ بر آن یا اعلام متنوع بودن سبکهای زندگی و آزادی هم که شعار اصلی انقلاب ۵۷ بوده است و نیاز به توصیف ندارد و روشن است که چه جایگاهی دارد وقتی خود مردم در پاییز ۵۷ نام خیابان آیزنهاور و میدان و برج شهیاد و ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری را به «آزادی» تغییر دادند.
فارغ از این که کدام یک از این سه درست می گوید میتوان تصریح کرد قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی که رییس سازمان دارالقرآن هم هست به صفت روحانی و تبلیغی خود تفسیر کرده و از یک روحانی جز این هم انتظار نمیرود. این موضع همدلانه را باید ناشی از فضای مثبت پس از مسؤولیت حجتالاسلام محمد قمی و نشست و برخاست او با جوانان و تعلق خود او به نسل آشنا با فضای دیجیتال هم دانست حال آن که دغدغۀ رییس قبلی سازمان تبلیغات (مهدی خاموشی) از این جنس نبود و اساسا در علن سخنی نمیگفت کما این که در سازمان اوقاف هم این رویه را در پیش گرفته است.
وزیر کشور اما از منظر امنیتی نگریسته حال آن که هر چند رییس شورای امنیت کشور است اما صبغۀ اجتماعی وزیر کشور باید بچربد و به همین خاطر قبل از او وزیران کشور روحانیونی چون پورمحمدی، موسوی لاری، عبدالله نوری، ناطق نوری، محتشمیپور، مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی یا سیاسیون بودند نه چهرۀ نظامی.
هر قدر در گفتمان رسمی علیه این شعار بیشتر موضعگیری شود نه تنها نگرانی آقای حداد دربارۀ دو قطبی شدن جامعه تشدید خواهد شد بکه در اردوگاه خودشان هم شاهد انشقاق خواهند بود.