نادر کریمیجونی در سرمقاله جهان صنعت با عنوان محدودیتهای انسانی ناآرامیها را هدایت میکند، نوشت: لطیفه قدیمیای در مورد بروسلی ستاره افسانهای سینما هست که وقتی کشته شد، برخی میپرسیدند چگونه کشته شد و جواب میشنیدند با اصابت گلوله. بعد عدهای با تعجب سوال میکردند که مگر گلوله میتوانست بروسلی را بکشد؟!
مشکل بزرگ در ناآرامیهای اخیر شهرهای ایران، آن است که هم ایجادکنندگان ناآرامی و هم مقابلهکنندگان با ناآرامی هر دو انسان هستند و خصوصیات مادی که بر انسان مترتب است هم در این دو گروه وجود دارد. مثلا نیروهای مقابلهکننده اگرچه از موتورسیکلتهای تندرو و خودروهای گوناگون استفاده میکنند، اما به هر حال نمیتوانند در یک لحظه دو یا چند جا باشند و به همین دلیل اگرچه این نیروها در نقاط متعددی از شهرها مستقر شدهاند، اما در بین دو نقطه (هرچند فاصله دو نقطه اندک باشد) خلاء وجود دارد و ایجادکنندگان ناآرامی میتوانند از همین خلاء استفاده و قبل از رسیدن مقابلهکنندگان، محل را ترک کنند. در واقع مقابلهکنندگان نمیتوانند در محل ناآرام ظاهر شوند بلکه باید به آن نقطه عزیمت کنند که همین امر مستلزم صرف زمان است و در این صورت، گروه اول فرصتی برای فرار دارند. مخصوصا وقتی در یک معبر شلوغ مقابلهکنندگان گرفتار میشوند باز همین محدودیت به سراغشان میآید، چون امکان غیب و ظاهر شدن یا پرواز کردن ندارند و نمیدانند که از گرفتاری یک مسیر شلوغ چگونه باید رهایی یابند.
در روزهای اخیر تصاویری از تشییع پیکر برخی شهدای ناآرامیهای اخیر پخش شده که در همه موارد گفته شده این افراد با ضربات چاقو، اسلحه گرم و… به قتل رسیدهاند. همچنین در روزهای اخیر قائممقام فرمانده فراجا اظهار داشته چند هزار نفر از نیروهای تحت امر این فرماندهی در ناآرامیهای اخیر مصدوم شده و آسیب دیدهاند. هر دوی این موارد بیانگر آن است که هیچیک از کسانی که مدافع امنیت نامیده میشوند در قبال آسیبهای جسمی مصون نیستند و همانطور که نباید از کشته شدن بروسلی تعجب کرد این مدافعان هم روئینتن نیستند و در صورت ایراد حمله، ممکن است آسیب ببینند. در عین حال کسانی که به عنوان حافظ امنیت خدمت میکنند مانند همه انسانها خسته، گرسنه و تشنه میشوند، احتیاج به استراحت، خواب و… پیدا میکنند و به همین دلیل کاراییشان از محدودیتهای انسانی تاثیر میپذیرد. وجه انسانی مقابلهکنندگان با ناآرامیها میتواند روی میزان و کیفیت انجام وظیفه ایشان اثر بگذارد. ضمن اینکه محدودیتهای عاطفی و تاثیرپذیری احساسی مقابلهکنندگان هم بالاخره میتواند روی ارادهشان و یا دستکم برخی از آنها در مهار و مقابله با ناآرامی اثر بگذارد و آن را هدایت کند.
در طرف مقابل ایجادکنندگان ناآرامی قرار دارند اتفاقا این دسته هم انسان هستند و مانند همه انسانهای دیگر فضا اشغال میکنند، احتیاج به آب و غذا دارند و از هوش عملیاتی و کاربردی در مواقع خطر استفاده میکنند. مثلا وقتی محسنیاژهای و سایر مقامات کشور به دستگیری ایجادکنندگان ناآرامی دستور میدهند همواره این نکته را مدنظر دارند که این حجم از انسانها را در کجا نگهداری کنند. نمیتوان انکار کرد که زندان اصولا مکان پرهزینهای است و چه ساخت و تجهیز آن و چه نگهداری و تامین آن حتی وقتی از زندانی خالی است، هزینههای زیادی دربر دارد. برای همین هیچ وقت و در هیچ جا نمیتوان بیمهابا و بدون ملاحظه همه افراد شرکت کننده در ناآرامی را زندانی کرد. چون مهمترین مشکل در این زمینه، به مکان نگهداری زندانیان بازمیگردد. حتی اگر مقامات قضایی و امنیتی تصمیم بگیرند که جزیرهای در خلیجفارس را به نگهداری زندانیان این ناآرامیها اختصاص دهند، آیا ظرفیت این جزیره محدود نیست؟ اگر تعداد دستگیرشدگان به نحو چشمگیری افزایش پیدا کند، آیا میتوان در کوچه و خیابان و پارک زندانیان را نگهداری کرد؟ علاوه بر این تامین نیازهای ضروری زندانیان مانند آب و غذا به عهده دولت است. نگارنده روزهایی را در زندان اوین به خاطر دارد که در شبانهروز فقط اندازه یکچهارم قرص نان، به زندانیان داده میشد و در وعدههای ناهار و شام، همان غذای بیکیفیت و گاه ناسالم، به اندازه کافی برای همگان وجود نداشت. در موارد متعددی مقامات همان بازداشتگاهها از اینکه امکانات، غذا و مواد ضدعفونیکننده به اندازه کافی وجود ندارد ابراز گلایه و نگرانی میکردند به ویژه آنکه با تراکم جمعیت، کوچکترین آلودگی ممکن است به بیماری جمعی تبدیل شود و زندان را به کانون بیماری تبدیل کند که این امر مساله را دشوارتر میکند. در مجموع اینطور به نظر میرسد که انسان بودن ایجادکنندگان و مقابلهکنندگان ناآرامی، محدودیتهای موثری برای دو طرف پدید آورده است. این محدودیتها ممکن است از سوی دو طرف درک شود و مصالحهای میان آن دو صورت گیرد. ممکن است هیچیک از دو طرف این محدودیتها را رعایت نکند و سرانجام یکی از دو طرف فرو بپاشد؛ موضوعی که چندان عجیب به نظر نمیرسد.
مشکل بزرگ در ناآرامیهای اخیر شهرهای ایران، آن است که هم ایجادکنندگان ناآرامی و هم مقابلهکنندگان با ناآرامی هر دو انسان هستند و خصوصیات مادی که بر انسان مترتب است هم در این دو گروه وجود دارد. مثلا نیروهای مقابلهکننده اگرچه از موتورسیکلتهای تندرو و خودروهای گوناگون استفاده میکنند، اما به هر حال نمیتوانند در یک لحظه دو یا چند جا باشند و به همین دلیل اگرچه این نیروها در نقاط متعددی از شهرها مستقر شدهاند، اما در بین دو نقطه (هرچند فاصله دو نقطه اندک باشد) خلاء وجود دارد و ایجادکنندگان ناآرامی میتوانند از همین خلاء استفاده و قبل از رسیدن مقابلهکنندگان، محل را ترک کنند. در واقع مقابلهکنندگان نمیتوانند در محل ناآرام ظاهر شوند بلکه باید به آن نقطه عزیمت کنند که همین امر مستلزم صرف زمان است و در این صورت، گروه اول فرصتی برای فرار دارند. مخصوصا وقتی در یک معبر شلوغ مقابلهکنندگان گرفتار میشوند باز همین محدودیت به سراغشان میآید، چون امکان غیب و ظاهر شدن یا پرواز کردن ندارند و نمیدانند که از گرفتاری یک مسیر شلوغ چگونه باید رهایی یابند.
در روزهای اخیر تصاویری از تشییع پیکر برخی شهدای ناآرامیهای اخیر پخش شده که در همه موارد گفته شده این افراد با ضربات چاقو، اسلحه گرم و… به قتل رسیدهاند. همچنین در روزهای اخیر قائممقام فرمانده فراجا اظهار داشته چند هزار نفر از نیروهای تحت امر این فرماندهی در ناآرامیهای اخیر مصدوم شده و آسیب دیدهاند. هر دوی این موارد بیانگر آن است که هیچیک از کسانی که مدافع امنیت نامیده میشوند در قبال آسیبهای جسمی مصون نیستند و همانطور که نباید از کشته شدن بروسلی تعجب کرد این مدافعان هم روئینتن نیستند و در صورت ایراد حمله، ممکن است آسیب ببینند. در عین حال کسانی که به عنوان حافظ امنیت خدمت میکنند مانند همه انسانها خسته، گرسنه و تشنه میشوند، احتیاج به استراحت، خواب و… پیدا میکنند و به همین دلیل کاراییشان از محدودیتهای انسانی تاثیر میپذیرد. وجه انسانی مقابلهکنندگان با ناآرامیها میتواند روی میزان و کیفیت انجام وظیفه ایشان اثر بگذارد. ضمن اینکه محدودیتهای عاطفی و تاثیرپذیری احساسی مقابلهکنندگان هم بالاخره میتواند روی ارادهشان و یا دستکم برخی از آنها در مهار و مقابله با ناآرامی اثر بگذارد و آن را هدایت کند.
در طرف مقابل ایجادکنندگان ناآرامی قرار دارند اتفاقا این دسته هم انسان هستند و مانند همه انسانهای دیگر فضا اشغال میکنند، احتیاج به آب و غذا دارند و از هوش عملیاتی و کاربردی در مواقع خطر استفاده میکنند. مثلا وقتی محسنیاژهای و سایر مقامات کشور به دستگیری ایجادکنندگان ناآرامی دستور میدهند همواره این نکته را مدنظر دارند که این حجم از انسانها را در کجا نگهداری کنند. نمیتوان انکار کرد که زندان اصولا مکان پرهزینهای است و چه ساخت و تجهیز آن و چه نگهداری و تامین آن حتی وقتی از زندانی خالی است، هزینههای زیادی دربر دارد. برای همین هیچ وقت و در هیچ جا نمیتوان بیمهابا و بدون ملاحظه همه افراد شرکت کننده در ناآرامی را زندانی کرد. چون مهمترین مشکل در این زمینه، به مکان نگهداری زندانیان بازمیگردد. حتی اگر مقامات قضایی و امنیتی تصمیم بگیرند که جزیرهای در خلیجفارس را به نگهداری زندانیان این ناآرامیها اختصاص دهند، آیا ظرفیت این جزیره محدود نیست؟ اگر تعداد دستگیرشدگان به نحو چشمگیری افزایش پیدا کند، آیا میتوان در کوچه و خیابان و پارک زندانیان را نگهداری کرد؟ علاوه بر این تامین نیازهای ضروری زندانیان مانند آب و غذا به عهده دولت است. نگارنده روزهایی را در زندان اوین به خاطر دارد که در شبانهروز فقط اندازه یکچهارم قرص نان، به زندانیان داده میشد و در وعدههای ناهار و شام، همان غذای بیکیفیت و گاه ناسالم، به اندازه کافی برای همگان وجود نداشت. در موارد متعددی مقامات همان بازداشتگاهها از اینکه امکانات، غذا و مواد ضدعفونیکننده به اندازه کافی وجود ندارد ابراز گلایه و نگرانی میکردند به ویژه آنکه با تراکم جمعیت، کوچکترین آلودگی ممکن است به بیماری جمعی تبدیل شود و زندان را به کانون بیماری تبدیل کند که این امر مساله را دشوارتر میکند. در مجموع اینطور به نظر میرسد که انسان بودن ایجادکنندگان و مقابلهکنندگان ناآرامی، محدودیتهای موثری برای دو طرف پدید آورده است. این محدودیتها ممکن است از سوی دو طرف درک شود و مصالحهای میان آن دو صورت گیرد. ممکن است هیچیک از دو طرف این محدودیتها را رعایت نکند و سرانجام یکی از دو طرف فرو بپاشد؛ موضوعی که چندان عجیب به نظر نمیرسد.