گروه سیاسی: روزنامه هممیهن در سرمقاله خود نوشت: اتفاقات دو روز گذشته بهویژه در بلوچستان و کرج پیام خوبی ندارد. گرچه شواهدی ولو ضعیف در برخی از مواضع دیده میشود که نشاندهنده توجه ساختار به عمیق بودن بحران است، ولی این شواهد بسیار ضعیف است و ارزش آن را ندارد که بتوان روی آنها حساب باز کرد؛ از جمله بیانیه منتشرشده در پایان راهپیمایی روز جمعه که لحن آن متفاوت از گذشته بود. صادرکنندگان این بیانیه در کنار مواضع افراد دیگر درون ساختار میخواهند بر دو نکته تاکید کنند؛ اول، مرز میان اغتشاش و اعتراض است و اینکه باید معترضان را به رسمیت شناخت و با اغتشاشگران برخورد قاطع کرد. دوم، اینکه مطالبات اصلی معترضان، اقتصادی و مربوط به معیشت مردم است. هر دو مورد محل تأمل است. ممزوج شدن اعتراض و اغتشاش ناشی از نحوه برخورد اولیه و سنتی با اعتراضات است. نمونه روشن آن همین راهپیمایی دیروز بود که آرام و بدون مجوز برگزار شد، ولی بهصورت تبعیضآمیزی هیچگاه برای معترضان چنین امکانی فراهم نیست و بهسرعت با آنان مقابله شده است و این امر در طول زمان ۵۰ روز گذشته اوج گرفته و به امروز رسیده است. پس نمیتوان با بیان یک جمله کلیشهای اعتراض و اغتشاش را از یکدیگر تفکیک کرد. کسانی که این دو مقوله را با هم تلفیق و ممزوج کردند، خودشان باید پاسخگو باشند و الا مردم که بیمار نیستند ابتدا به ساکن تخریب و سنگپرانی کنند.
نکته دوم یعنی معیشتی بودن مطالبات هم به عبارتی مورد تأمل است. زیرا تقریبا هیچکدام از وعدههای اصلی دولت جدید محقق نشده است. نه تورم نصف شد که برای طبقات فقیر بیشتر هم شد نه یک میلیون شغل ایجاد شد و نه از یک میلیون مسکن خبری است نه رشد اقتصادی مطلوب بهوجود آمد و نه دلار ۵هزار تومان شد! درحالیکه در این یک سال و اندی آرامش سیاسی برقرار بود و حتی در پائیز سال گذشته امید مردم هم به انجام وعدههای دولت بیشتر شد، ولی در بهار امسال همه ناامید شدند. حتی پدیده غیرقانونی و مخربی چون گشت ارشاد را هم حل نکردند. همه اینها به منزله آن است که اگرچه مسائل اصلی مردم اقتصادی است و اگر حل شود اعتراض زیادی را در پی نخواهد داشت ولی جامعه به این نتیجه رسیده که عدم حل این مسائل ریشه در ناکارآمدی دارد و آن نیز مسئلهای سیاسی است.
اینها گذشت تا اعتراضات اخیر بهوجود آمد. این فرصت مهمی بود تا صدای مردم شنیده شود، ولی نهتنها چنین نشد که بهراحتی آن را به توطئه بیگانگان تقلیل دادند و راه مقابله سختافزاری را پیش گرفتند؛ راهی که در چنین اعتراضاتی موثر نیست. اعتراضات مهر ۱۴۰۱ و بلوچستان با آبان ۱۳۹۸ بهکلی تفاوت دارد و این را همه متذکر شدند ولی کو گوش شنوا؟ در همین ماجرای ۵۰روز هنوز یک اطلاعرسانی درست و درمان و پاسخگویی قانعکننده از حکومت شاهد نبودهایم. راهحلهای آنان تکراری و مبتنی بر عادت است. سادهترین راه را انتخاب میکنند؛ راهی که همه مشکلات را میخ میبیند و چاره کارش چکش است.
اکنون چه کاری می توان کرد؟ چند نکته مقدماتی مهم وجود دارد. اول از همه بپذیرید مشکلات و بحران، ریشههای داخلی دارد، گرچه تردیدی در دخالتهای خارجی نیست ولی نسبت به اصل موضوع بهشدت فرعی است هر چند با ادامه این وضع اهمیت عامل خارجی بیشتر خواهد شد. دوم اینکه شیوههای موجود برای مقابله با بحران منسوخ و ناکارآمد و حتی زیانبار است و بیشتر شبیه ریختن بنزین روی آتش است که آن را شعلهور میکند و نه خاموش. کینه و نفرت و خشونت را بیشتر خواهد کرد. سوم اینکه مطابق گفته امام علی فرصتها چون ابر میگذرند. گرهای که امروز با دست باز میشود، فردا با دندان هم باز نخواهد شد. پس فرصت را دریابید و بالاخره اینکه باید ارادهای برای حل مشکلات شکل بگیرد و همه نیروهای سیاسی به حاشیه راندهشده اعم از اصولگرایان محذوف و اصلاحطلبان و فراتر از آنان برای کمک به این اراده مشارکت کنند. راه دیگری نهتنها وجود ندارد بلکه اتلاف وقت و از دست دادن فرصت است.
نکته دوم یعنی معیشتی بودن مطالبات هم به عبارتی مورد تأمل است. زیرا تقریبا هیچکدام از وعدههای اصلی دولت جدید محقق نشده است. نه تورم نصف شد که برای طبقات فقیر بیشتر هم شد نه یک میلیون شغل ایجاد شد و نه از یک میلیون مسکن خبری است نه رشد اقتصادی مطلوب بهوجود آمد و نه دلار ۵هزار تومان شد! درحالیکه در این یک سال و اندی آرامش سیاسی برقرار بود و حتی در پائیز سال گذشته امید مردم هم به انجام وعدههای دولت بیشتر شد، ولی در بهار امسال همه ناامید شدند. حتی پدیده غیرقانونی و مخربی چون گشت ارشاد را هم حل نکردند. همه اینها به منزله آن است که اگرچه مسائل اصلی مردم اقتصادی است و اگر حل شود اعتراض زیادی را در پی نخواهد داشت ولی جامعه به این نتیجه رسیده که عدم حل این مسائل ریشه در ناکارآمدی دارد و آن نیز مسئلهای سیاسی است.
اینها گذشت تا اعتراضات اخیر بهوجود آمد. این فرصت مهمی بود تا صدای مردم شنیده شود، ولی نهتنها چنین نشد که بهراحتی آن را به توطئه بیگانگان تقلیل دادند و راه مقابله سختافزاری را پیش گرفتند؛ راهی که در چنین اعتراضاتی موثر نیست. اعتراضات مهر ۱۴۰۱ و بلوچستان با آبان ۱۳۹۸ بهکلی تفاوت دارد و این را همه متذکر شدند ولی کو گوش شنوا؟ در همین ماجرای ۵۰روز هنوز یک اطلاعرسانی درست و درمان و پاسخگویی قانعکننده از حکومت شاهد نبودهایم. راهحلهای آنان تکراری و مبتنی بر عادت است. سادهترین راه را انتخاب میکنند؛ راهی که همه مشکلات را میخ میبیند و چاره کارش چکش است.
اکنون چه کاری می توان کرد؟ چند نکته مقدماتی مهم وجود دارد. اول از همه بپذیرید مشکلات و بحران، ریشههای داخلی دارد، گرچه تردیدی در دخالتهای خارجی نیست ولی نسبت به اصل موضوع بهشدت فرعی است هر چند با ادامه این وضع اهمیت عامل خارجی بیشتر خواهد شد. دوم اینکه شیوههای موجود برای مقابله با بحران منسوخ و ناکارآمد و حتی زیانبار است و بیشتر شبیه ریختن بنزین روی آتش است که آن را شعلهور میکند و نه خاموش. کینه و نفرت و خشونت را بیشتر خواهد کرد. سوم اینکه مطابق گفته امام علی فرصتها چون ابر میگذرند. گرهای که امروز با دست باز میشود، فردا با دندان هم باز نخواهد شد. پس فرصت را دریابید و بالاخره اینکه باید ارادهای برای حل مشکلات شکل بگیرد و همه نیروهای سیاسی به حاشیه راندهشده اعم از اصولگرایان محذوف و اصلاحطلبان و فراتر از آنان برای کمک به این اراده مشارکت کنند. راه دیگری نهتنها وجود ندارد بلکه اتلاف وقت و از دست دادن فرصت است.