در عین حال در دوره ریاستجمهوری بایدن بار دیگر در سند امنیت ملی آمریکا، چین به عنوان تهدید اصلی معرفی شد و در سند دفاع ملی که پنتاگون منتشر کرد نیز چین به عنوان تهدید بلندمدت یا تدریجی در نظر گرفته شده است. درواقع هر دو سند اذعان دارند که چین در بلندمدت میتواند تهدید جدی برای آمریکا باشد و کشوری است که انگیزه، اراده و توان تغییر در ساختار نظام بینالملل را دارد.
با توجه به اینکه در تاریخ روابط قدرتهای بزرگ به دلیل اینکه افزایش تنش میان این قدرتها میتواند پیامدهای ویرانگری بر نظم بینالملل داشته باشد همواره دورههایی از مدیریت تنش یا تنشزدایی را داریم به نظر میرسد که پکن و واشنگتن نیز اکنون در این مسیر قرار گرفتهاند. پیش از این در دوره جنگ سرد بهویژه زمان وزارت خارجه هنری کیسینجر و رئیسجمهوری نیکسون، روابط شوروی و آمریکا با پیمان استارت برای کنترل زرادخانههای هستهای وارد فاز تنشزدایی شد.
اکنون نیز به نظر میرسد بحث جنگ اوکراین و احتمال اشاعه آن به تایوان، طرفین را به این نتیجه رسانده که دورهای از مدیریت تنش را در روابطشان داشته باشند. البته این مدیریت تنش به مفهوم آشتی و پایان تنش نیست بلکه رقابتها و تسلط بر حوزههای نفوذ ادامه دارد اما طرفین تلاش میکنند که تنشها مدیریت شود تا منجر به تحولات ناگوار یا جنگ نشود. یعنی رقابت از حوزه سیاسی و اقتصادی به حوزه تنشهای نظامی تسری پیدا نکند. در همین راستا بود که جو بایدن و شی جین پینگ در بالی اندونزی قبل از شروع اجلاس ۲۰، سه ساعت مذاکره کردند که نتیجه این مذاکرات در دو حوزه روسیه و کره شمالی پیامدهایی به همراه داشت؛ نخست اینکه چین قول داد تا روسها را تحت فشار قرار دهد که از سلاحهای تاکتیکی هستهای در جنگ علیه اوکراین استفاده نکنند و در مقابل آمریکا نیز پذیرفته که ارسال جنگنده از لهستان به اوکراین را منتفی کند. در حوزه کرهشمالی نیز بعد از آزمایش موشک قارهپیما توسط کره شمالی که نگرانی آمریکا را برانگیخت، شی جین پینگ نامهای به کیم جونگ اون نوشت و تاکید کرد که کره را به عنوان شریکی برای صلح و امنیت بینالمللی محسوب میکند. درواقع این نامه با هدف آن ارسال شد که پیرو صحبت رهبران چین و آمریکا در بالی، پکن بتواند به نوعی تنش را در شبهجزیره کنترل کند.
از سوی دیگر دور از تصور نیست که مدیریت تنش بین چین و آمریکا به موضوع ایران نیز تسری یابد. این در حالی است که مساله احیای برجام با دو متغیر سلبی یکی جنگ اوکراین و بحث ارسال پهپاد به روسیه و دیگری تصویب قطعنامه شورای حکام علیه ایران که تروئیکای اروپایی و آمریکا ارائه دادند، مواجه شد؛ متغیرهایی که بازدارنده از توافق هستند و فضا را تندتر کردهاند. در همین فضا، دوره مدیریت تنش بین چین و آمریکا میتواند دو تاثیر یا پیامد برای ایران داشته باشد؛ یک پیامد در ارتباط با تسهیل احیای برجام و دیگری درباره تحت فشار قرار دادن ایران. گزینه تسهیل احیای برجام این است که آمریکا از چین بخواهد ایران را تحت فشار بگذارد تا از برخی خواستههای خود دست بکشد و به پیشنویس ماه اوت تن بدهد.
چین، کشوری که بیشترین خرید نفت را از ایران دارد یعنی چیزی حدود ۹۰۰ هزار بشکه در روز، یکی از شرکای اقتصادی ایران در دوره تحریم است و روابط سیاسی حسنهای نیز با تهران دارد؛ تاجایی که پکن هم به قطعنامه حقوق بشری علیه ایران و هم قطعنامه شورای حکام رای منفی داد. یک پیامد دیگر میتواند این باشد که در راستای مدیریت تنش و نگرانی از افزایش تنش مجدد میان واشنگتن و پکن، چینیها روابط اقتصادی خود را با ایران محدود کنند و حتی در حالت بدبینانهتر چین و آمریکا به نوعی در شرایط بحرانی تهران را وجهالمصالحه قرار دهند تا پروسه پلن بی مورد پیگیری قرار بگیرد و فشارها علیه ایران افزایش پیدا کند. با توجه به موارد ذکر شده این پرسشها مطرح است که دوره مدیریت تنش بین آمریکا و چین چه تاثیری بر برجام و روابط تهران و پکن برجای خواهد گذاشت و نقش چین در حوزه مذاکرات هستهای دچار چه تغییراتی خواهد شد؟
محسن شریعتینیا، استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس مسائل چین در پاسخ به «دنیای اقتصاد» درباره اینکه آیا سیاست چین در قبال ایران در دوره مدیریت تنش با آمریکا تغییر خواهد کرد، گفت که پکن درباره منطقه خاورمیانه و ایران اصول ثابتی در سیاست خارجیاش دارد که در سه حوزه قابل بررسی است. به گفته این استاد دانشگاه، چین در بحث هستهای ایران سیاست نسبتا ثابتی دارد و یکی از اصول سیاستش این است که موضوع هستهای ایران باید از مسیر چندجانبه و تا حد امکان از مسیر سازمان ملل حل و فصل شود. وی افزود: «نکته دوم اینکه منع اشاعه هستهای در خاورمیانه برای چین اهمیت دارد و پکن همچنان به آن پایبند خواهد بود.» شریعتینیا تاکید کرد: «نکته سوم به ثبات در خاورمیانه مربوط میشود که برای چین خیلی مهم است و تصور میکند که به دنبال حل و فصل مساله هستهای ایران در قالب نهادهای بینالمللی و احیای برجام، ثبات در خاورمیانه از شانس بالاتری برخوردار است.»
کارشناس مسائل چین با بیان اینکه این موارد جزو اصول ثابت سیاست خارجی چین در قبال ایران و منطقه است، ادامه داد: « بخشی از این اصول با دولت بایدن نیز همپوشانی دارد.» وی توضیح داد البته سیاست چین در قبال ایران در آینده صرفا از مسیر رایزنی با آمریکا تعیین نخواهد شد بلکه از مسیر دگرگونی کلی این پرونده، سیاست پکن تعیین میشود. استاد دانشگاه تبیین کرد که چین همچنان بر اصولی چون احیای برجام، چندجانبهگرایی و تداوم رژیم منع اشاعه و تداوم ثبات در خاورمیانه پایبند خواهد بود و هر یک از این اصول دچار مشکل شود با واکنش پکن روبهرو خواهیم شد.
رقابت پابرجاست
همچنین شریعتینیا درباره بحث توافق چین و آمریکا درباره فشار بر روسها با هدف اینکه در جنگ علیه اوکراین از سلاحهای تاکتیکی هستهای استفاده نکنند، گفت: «من بعید میدانم این فشار فراتر از بحثهای تبلیغاتی و تاکتیکی محتوای جدی داشته باشد.» این کارشناس درباره چشمانداز روابط چین و آمریکا هم معتقد است که این روابط تقریبا برگشتناپذیر است و طرفین به سمت رقابت شدیدتر حرکت خواهند کرد. در عین حال هرچه این رقابت شدیدتر شود طبیعتا حوزه همکاری دو کشور کمتر خواهد شد. به گفته شریعتینیا، گفتوگوهای روسای جمهوری آمریکا و چین در حاشیه اجلاس بیست را نمیتوان در ادامه اجلاسهای گذشته دانست و گفت که دستاوردهای زیادی خواهد داشت. زیرا این اجلاس عمدتا برای مدیریت تنش و رقابت بین دو قدرتی است که آینده آنها تقریبا با بحث رقابت گره خورده است.
محمدجواد قهرمانی، پژوهشگر مسائل چین نیز درباره روابط پکن و واشنگتن به روزنامه «دنیای اقتصاد» گفت: «در سیاستهای اعلامی و اعمالی ایالات متحده، چین به عنوان نزدیکترین رقیب این کشور و اولویت راهبردی واشنگتن تعریف میشود. روابط دو کشور طی سالیان اخیر به ویژه از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ با تنشهای جدی در حوزههای مختلف همراه بوده و مطابق با انتظار، در دولت بایدن نیز این تنشها ادامه پیدا کرد.» قهرمانی ادامه داد: «هرچند مقامات آمریکایی همواره بر این موضوع تاکید داشتند که در عین رقابت، خواهان همکاری با چین از جمله در حوزه تغییر اقلیم هستند اما اقدامات آنها نشان از جدیتشان در افزایش فشار بر پکن داشت.» به گفته این کارشناس با این حال، دیدار اخیر میان روسای جمهور دو کشور و طرح موضوعات مختلف در آن را میتوان نویدبخش فصلی نو در روابط دو کشور دانست. قهرمانی معتقد است که هرچند دیگر نمیتوان انتظار کاهش رقابت این دو قدرت بزرگ را داشت اما میتوان گفت دو طرف در ممانعت از افزایش سطح تنش در روابط دوجانبه و در نظام بینالملل منفعت مشترک دارند.
پژوهشگر مسائل چین با اشاره به حمله نظامی روسیه علیه اوکراین که بر خلاف پیشبینیهای اولیه استمرار پیدا کرده است، توضیح داد: «در این میان، چینیها اگرچه در ابتدا از مواضع روسیه حمایت میکردند اما به تدریج ادبیات متفاوتی در میان مقامات و البته رسانههای چینی مطرح شد که اساسا حاکی از نگرانی آنها از وضعیت جنگ در اوکراین به ویژه از زمانی بود که مسکو موضوع استفاده از تسلیحات هستهای تاکتیکی را مطرح کرد. این موضوع در دیدار با پوتین نیز از جانب شی جین پینگ مطرح شد.» قهرمانی به مساله کره شمالی نیز به عنوان یکی دیگر از دغدغههای مشترک آمریکا و چین در حوزه امنیت بینالملل اشاره کرد و گفت: «کره شمالی با آزمایشهای متعدد خود در سال میلادی جاری نگرانیهای جدی درباره آینده ثبات در آسیاپاسیفیک به وجود آورده است.»
این پژوهشگر با بیان اینکه موضوع مهم دیگری که در مدیریت تنش میان آمریکا و چین مطرح میشود پروندههای مرتبط با جمهوری اسلامی ایران است که در صدر آن پرونده هستهای قرار دارد، توضیح داد: «با نگاه به گذشته به وضوح میتوان نقش فعالانه چینیها در دستیابی به برجام را مشاهده کرد. پکن با تفاوت قائل شدن میان داشتن سلاح و فناوری با افزایش نقش میانجیگرانه سعی در ایجاد مکانیزمی داشت که میتوانست از جنگی بزرگ در خاورمیانه پیشگیری کند. همچنین به واسطه نقش آن در اقتصاد چین، بهطور خاص اختلال در جریان انرژی، اقتصاد این کشور را بهطور جدی تحت تاثیر قرار دهد.» وی درباره رویکرد چین در زمینه مساله سیاست عدم اشاعه سلاحهای هستهای هم گفت: «چینیها تا جای ممکن به محدود بودن کشورهای دارای سلاح هستهای باور دارند. چراکه نخستین پیامد گسترش این موضوع، عدم قطعیت خواهد بود.
در عین حال، به باور آنها قدرتهای کوچکتر ممکن است در توسعه و کاربرد این تسلیحات همانند قدرتهای بزرگ مسوولیتپذیر نباشند. مضافا اینکه چین به عنوان یکی از اعضای ان پی تی از این طریق خود را به عنوان یک قدرت بزرگ مسوول به تصویر میکشد.» قهرمانی در ادامه با اشاره به اینکه در شرایط کنونی در مدیریت تنش با آمریکا، موضوعات اولویتداری قرار دارند، گفت: «در میان آنها موضوع تایوان یا امکان بیثباتی در منطقه شرق آسیا در نتیجه اقدامات پیونگیانگ و جنگ اوکراین قرار دارد. از یک طرف، اگرچه چین به کره شمالی به عنوان یک دارایی استراتژیک مینگرد اما افزایش اقدامات تحریکبرانگیز این کشور، دستاویز مهمی برای آمریکا جهت حضور هر چه بیشتر در منطقه فراهم میکند. در سوی دیگر، چین با درسهای فراگرفته از جنگ اوکراین میداند هرگونه حمله نظامی علیه تایوان میتواند پکن را نیز درگیر یک بحران طولانیمدت با هزینههای گزاف کند.»
وی افزود: «در کنار این موارد، استمرار جنگ اوکراین، میتواند سوء محاسبه را افزایش دهد و بدینترتیب نظام بینالملل را وارد مرحله نوینی کند که چین آمادگی آن را ندارد. بنابراین، طبیعی است با هر اقدامی که منجر به ادامه یا گسترش این جنگ شود چه در خفا و چه بهطور علنی مخالفت کند.» پژوهشگر مسائل چین در نهایت درباره تاثیر افزایش تنش بین ایران و آمریکا بر روابط تهران و پکن گفت: «در شرایطی که تنشها میان تهران و واشنگتن افزایش یابد هرچند نگرانی چینیها افزایش مییابد اما نکته قابل توجه این است که حداقل مدیریت تنش در محیط پیرامون چین، باعث دورتر شدن حوزه جغرافیایی تنشهای دو کشور از این مناطق خواهد بود. بر همین اساس، نمیتوان امکان همراهی پکن با تحریمهای احتمالی آمریکا علیه تهران را نادیده گرفت؛ موضوعی که دولت بایدن حداقل در مواجهه با افزایش فشارهای داخلی مجبور به اعمال آن شده است. در این میان مدیریت تنش با چین فضای مانور بیشتری برای آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران نیز فراهم خواهد آورد.»