گروه سیاسی: مهدی نصیری (پژوهشگر دینی) در یادداشتی نوشت: این بحث پیوسته در فقه مطرح بوده که آیا در عصر غیبت، فقها حق تشکیل حکومت و اجرای حدود را دارند یا خیر. عده ای قائل به جوازند و عده ای تنها قائل به اجرای حدودند و عدهای نیز اساسا تشکیل حکومت و اجرای حدود و حتی اقامه نماز جمعه را از اختیارات امام معصوم ع میدانند و برای فقیه شأنی جز بیان احکام شریعت قائل نیستند.
در میان فقهای متقدم ابن ادریس و ابن ابی جمهور و محقق حلی (مقاله اجرای حدود در عصر غیبت، حمید مسجد سرابی، عابدین مومنی، نشریه مطالعات اسلامی: فقه و اصول، شماره پیاپی ۱/۸۲، سال ۱۳۸۸) ودر میان فقهای معاصر سیداحمد خوانساری، اجرای حدود و نیز تشکیل حکومت را برای فقها نامشروع میدانسته اند. خوانساری از همین رو با انقلاب ۵۷ حتی در حد شرکت در رفراندوم ج ا همراهی نکرد.
قرائتهای گوناگون فقهی در میان فقها اغلب باستناد منابع دینی (قران و سنت و عقل) مطرح میشود و فقیه میتواند بر اساس این منابع، دیدگاهی را برای خود انتخاب کند اما بر اساس عقل که یکی از همین منابع و در رأس آنست، محک خوردن یک فتوا در میدان عمل و تجربه میتواند دلیلی مهم برای قبول یا رد آن قرار بگیرد.
اکنون اگر فقیهی با در اختیار داشتن تجربه حکومت دینی در ایران به سراغ منابع دینی برود، بعیدست(نمیگویم محتمل نیست، چون میتواند مدعی شود که حاکمان نظریه ولایت فقیه را بد اجرا کرده اند) براحتی در صف موافقان تشکیل حکومت و اجرای حدود در عصر غیبت قرار بگیرد.
اکنون با این تجربه بخصوص حوادث چند ماه اخیر ـ که نظام با شدت و قساوت در برابر مردم معترض ایستاده و چوبه های داغ و درفش و دار را به منظور ارعاب مردمِ به تنگ آمده از یک حکومت آکنده از ناکارآمدی، فساد، فقر، فلاکت و استبداد برپا کرده ـ میتوان حدس زد که نظریه نامشروع بودن تشکیل حکومت و اجرای حدود توسط حاکمان غیر معصوم که هر لحظه در معرض لغزش و خطا و استبداد و خروج از عدالتند و هر اشتباه آنان به پای خدا و پیامبر و امامان معصوم که متولیان اصلی دین هستند، نوشته میشود، به حقیقت نزدیکتر است.
گویا پیامبر ص میدانسته که اگر فقیهی حاکم شود، ممکن است حاکمان به جای عمل به توصیه او که «حدود را با وجود شک و شبهه به دور اندازید» (دعائم االاسلام ۲/ ۴۷۲) که به عنوان یک قاعده محکم در فقه مورد قبول قرار گرفته، به ضربالمثل «آخر الدواء الکی» (آخرین چاره داغ کردن است) عمل کنند و محکمه هایشان، حکم اعدام بابت بستن خیابان و قمه در دست داشتن، صادر و اجرا کنند. گویا امیرمؤمنان ع میدیده که اگر حکومت دینی توسط غیر معصوم برپا شود، حاکمان بجای اقتدا به او که برای مجازات قاتلش، امکان بخشش را برای فرزندانش گذاشت، برای ۵ فرد حکم محاربه به اتهام مشارکت در قتل یک بسیجی صادر میکنند و با افتخار آنرا در رسانههایشان جهت ارعاب امت اعلام میکنند. لابد مولا علی ع میدانست که فقیهان شیعه، به سیره او ـ که فحشدهنده به خودش در حد تهمت کافر بودن را، میبخشید و آنان را از هیچ حق شهروندی محروم نمیکرد ـ عمل نخواهند کرد و شعاردهندگان علیه خود را شدیدا مجازات و سرکوب خواهند کرد.
افراد زیادی بودند که به آیت الله خمینی در باره توانایی روحانیت و پیچیدگی امر حکومت دینی در چنین زمانهای هشدار داده بودند، اما او در ایده خود راسخ بود و مسیر انقلاب را تا تاسیس جمهوری اسلامی ادامه داد و البته مشکلات و نابسامانیها و خلف وعدهها از همان روز اول آغاز شد و امروز به عقیده بسیاری از عالمان و صاحب نظران و افکار عمومی، نظام مؤسَس او دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی و حالا بر همگان جز عده ای اغلب بیاطلاع و متعصب و یا افراد منتفع از قدرت و رانتهای بیحساب و کتاب، معلوم شده که وعده آیتالله خمینی برای آبادی دین و دنیای مردم ایران تحقق نیافته است و حالا ما باید با روح ایشان مخاطبه کنیم که آخرین دستاورد دنیایی نظامتان، به زیر خط فقر رفتن دهها میلیون ایرانی و تورمی ویرانگر، و بالاترین دستاورد دینی آن اجرای سرود «سلام فرمانده» در ایران و تعداد زیادی کشور که ابعاد گسترده آن بر همگان معلوم نیست! میباشد. و البته خروج میلیونی جوانان و مردم از دین هم اهمیتی ندارد!
در پایان باید به جمهوری اسلامی یادآور شد که به حکم قران (مائده ۳۲)هر انسان بیگناهی را که اعدام میکنید، مانند آنست که کل انسانها و بشریت را کشته اید. پس اگر به قران باور دارید، #اعدام_نکنید. ضمنا با ادامه این روند ممکنست مردم معترض و اکثرا خواهان اصلاحات، ضرب المثل «آخر الدواء الکی» را چون بومرنگی به خودتان برگردانند و تصمیم خود را برای عبور از یک نظام دینی بگیرند و هزینه این اقدام را بر روی دست دین و روحانیت و حاکمان بگذارند.
در میان فقهای متقدم ابن ادریس و ابن ابی جمهور و محقق حلی (مقاله اجرای حدود در عصر غیبت، حمید مسجد سرابی، عابدین مومنی، نشریه مطالعات اسلامی: فقه و اصول، شماره پیاپی ۱/۸۲، سال ۱۳۸۸) ودر میان فقهای معاصر سیداحمد خوانساری، اجرای حدود و نیز تشکیل حکومت را برای فقها نامشروع میدانسته اند. خوانساری از همین رو با انقلاب ۵۷ حتی در حد شرکت در رفراندوم ج ا همراهی نکرد.
قرائتهای گوناگون فقهی در میان فقها اغلب باستناد منابع دینی (قران و سنت و عقل) مطرح میشود و فقیه میتواند بر اساس این منابع، دیدگاهی را برای خود انتخاب کند اما بر اساس عقل که یکی از همین منابع و در رأس آنست، محک خوردن یک فتوا در میدان عمل و تجربه میتواند دلیلی مهم برای قبول یا رد آن قرار بگیرد.
اکنون اگر فقیهی با در اختیار داشتن تجربه حکومت دینی در ایران به سراغ منابع دینی برود، بعیدست(نمیگویم محتمل نیست، چون میتواند مدعی شود که حاکمان نظریه ولایت فقیه را بد اجرا کرده اند) براحتی در صف موافقان تشکیل حکومت و اجرای حدود در عصر غیبت قرار بگیرد.
اکنون با این تجربه بخصوص حوادث چند ماه اخیر ـ که نظام با شدت و قساوت در برابر مردم معترض ایستاده و چوبه های داغ و درفش و دار را به منظور ارعاب مردمِ به تنگ آمده از یک حکومت آکنده از ناکارآمدی، فساد، فقر، فلاکت و استبداد برپا کرده ـ میتوان حدس زد که نظریه نامشروع بودن تشکیل حکومت و اجرای حدود توسط حاکمان غیر معصوم که هر لحظه در معرض لغزش و خطا و استبداد و خروج از عدالتند و هر اشتباه آنان به پای خدا و پیامبر و امامان معصوم که متولیان اصلی دین هستند، نوشته میشود، به حقیقت نزدیکتر است.
گویا پیامبر ص میدانسته که اگر فقیهی حاکم شود، ممکن است حاکمان به جای عمل به توصیه او که «حدود را با وجود شک و شبهه به دور اندازید» (دعائم االاسلام ۲/ ۴۷۲) که به عنوان یک قاعده محکم در فقه مورد قبول قرار گرفته، به ضربالمثل «آخر الدواء الکی» (آخرین چاره داغ کردن است) عمل کنند و محکمه هایشان، حکم اعدام بابت بستن خیابان و قمه در دست داشتن، صادر و اجرا کنند. گویا امیرمؤمنان ع میدیده که اگر حکومت دینی توسط غیر معصوم برپا شود، حاکمان بجای اقتدا به او که برای مجازات قاتلش، امکان بخشش را برای فرزندانش گذاشت، برای ۵ فرد حکم محاربه به اتهام مشارکت در قتل یک بسیجی صادر میکنند و با افتخار آنرا در رسانههایشان جهت ارعاب امت اعلام میکنند. لابد مولا علی ع میدانست که فقیهان شیعه، به سیره او ـ که فحشدهنده به خودش در حد تهمت کافر بودن را، میبخشید و آنان را از هیچ حق شهروندی محروم نمیکرد ـ عمل نخواهند کرد و شعاردهندگان علیه خود را شدیدا مجازات و سرکوب خواهند کرد.
افراد زیادی بودند که به آیت الله خمینی در باره توانایی روحانیت و پیچیدگی امر حکومت دینی در چنین زمانهای هشدار داده بودند، اما او در ایده خود راسخ بود و مسیر انقلاب را تا تاسیس جمهوری اسلامی ادامه داد و البته مشکلات و نابسامانیها و خلف وعدهها از همان روز اول آغاز شد و امروز به عقیده بسیاری از عالمان و صاحب نظران و افکار عمومی، نظام مؤسَس او دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی و حالا بر همگان جز عده ای اغلب بیاطلاع و متعصب و یا افراد منتفع از قدرت و رانتهای بیحساب و کتاب، معلوم شده که وعده آیتالله خمینی برای آبادی دین و دنیای مردم ایران تحقق نیافته است و حالا ما باید با روح ایشان مخاطبه کنیم که آخرین دستاورد دنیایی نظامتان، به زیر خط فقر رفتن دهها میلیون ایرانی و تورمی ویرانگر، و بالاترین دستاورد دینی آن اجرای سرود «سلام فرمانده» در ایران و تعداد زیادی کشور که ابعاد گسترده آن بر همگان معلوم نیست! میباشد. و البته خروج میلیونی جوانان و مردم از دین هم اهمیتی ندارد!
در پایان باید به جمهوری اسلامی یادآور شد که به حکم قران (مائده ۳۲)هر انسان بیگناهی را که اعدام میکنید، مانند آنست که کل انسانها و بشریت را کشته اید. پس اگر به قران باور دارید، #اعدام_نکنید. ضمنا با ادامه این روند ممکنست مردم معترض و اکثرا خواهان اصلاحات، ضرب المثل «آخر الدواء الکی» را چون بومرنگی به خودتان برگردانند و تصمیم خود را برای عبور از یک نظام دینی بگیرند و هزینه این اقدام را بر روی دست دین و روحانیت و حاکمان بگذارند.