ابوالفضل فاتح
در فرصت پدید آمده پس از پایان جنگ سرد (۱۹۹۱) و از سالهای نخستین قرن ۲۱ به ویژه از ۲۰۱۴، راههای نوین همکاریهای بین المللی در قالب تفاهمهای استراتژیک نه اتحادهای استراتژیک (این دو مفهوم با هم تفاوت دارد) از مهمترین محورهای سیاست خارجی چین بوده است تا جایی که این کشور در نتیجه این سیاست تا سال ۲۰۲۲ بیش از ۱۱۰ تفاهم استراتژیک با کشورهای مختلف امضاء کرده است که بخشی مهم از این تفاهمات ناظر به همکاریهای اقتصادی، تکنولوژیک، علمی، فرهنگی و رسانهای است ( Boni, F., 2022 ). هدف از تمام تفاهمات استراتژیک چین، برساخت شبکهای جهانی از همکاریها برای گسترش «سپهر نفوذ»، هژمونی و تضمین قدرت این کشور در سه حوزهی اقتصادی، سیاسی و نظامی تا سال ۲۰۵۰ است. آنچه تحقیقات، از نتایج تفاهمات رسانهای چین نشان میدهد، تلاش رسانهای برای معرفی چین به عنوان قدرتی با ظرفیتهای بالای اقتصادی و تکنولوژیک، تنش پرهیز، و قائل به حقوق بین الملل و عدم مداخله در امور داخلی کشورهاست. از ۲۰۱۷ چین، استراتژی رسانهای جدید خود را به دستور رهبر فعلی این کشور برای افزایش نفوذ و اعتبار سرعت بخشید، که چهرهی خود را در جهان پیرایش و پردازش کند و سربرافراشتن شینهوای جدید محصول همین سیاست بود.
چین، سالهاست برای گسترش حضور فرهنگی و به عنوان آموزش زبان و فرهنگ چینی، در تقریبا اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان انستیتوهای کونفوسیوس پایه گذاری کرده است که دو مرکز از این موسسات نیز در تهران (۱۳۸۷) و مازندران (۱۳۹۸) تاسیس شده است. علاوه، چین از شرکتهای تجاری و خدماتی از جمله خدمات بهداشتی و نهادهای مدنی که به ظاهر وابسته به حزب کمونیست نیست اما در واقع از جانب حزب حاکم سیاستگذاری میشوند برای این هدف بهره میبرد. در یک تحقیق عملکرد شبکه رسانهای وابسته یا همکار با چین در کشورهای مختلف جهان و اروپا به همراه سیاستهای گسیل ماسک و واکسن و دارو طی پاندمی کرونا ۲۰۲۱ – ۲۰۲۰ مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که این کشور چگونه توانسته است از طریق همین رسانه ها، به جای یک کشور متهم در پاندمی کرونا، خود را به عنوان یک کشور منجی و خیرخواه حتی به مردم کشورهای اروپایی نظیر ایتالیا معرفی کند. جالب است بدانید، آنسا خبرگزاری رسمی ایتالیا در همکاری با شینهوا، در قالب همان تفاهم نامهها صدها خبر موثر به نفع چین و با رویکرد معرفی چین به عنوان یک کشور مسئولیت پذیر طی پاندمی کرونا منتشر کرد ( Boni, F., 2022 ).
پشت نقاب چین یک کشور معصوم نخوابیده است
با این همه، آنچه در گفت و گوهای اخیر چین با کشورهای عربی خلیج فارس جلب توجه میکند، آن است که گویی با «چین جدیدی» مواجه هستیم. چینی که بر اساس شواهد، سیاست تنش حداقلی را کنار گذاشته و در دوران جدید، برای تحکیم موقعیت خود به عنوان یکی از قطبهای اصلی جهان، چهرهی پیچیده تر و بعضا مهاجم از خود بروز میدهد. معلوم بود که پشت نقاب سرمایه گذاریهای عظیم اقتصادی و سیاسی چین در کشورهای مختلف جهان، یک کشور معصوم نخوابیده است. اما حالا این نگاه ایجاد شده است که چین جدید، همان اندازه که بزرگ است میتواند خطرناک هم باشد و منافع خود را نه صرفا در رقابت با قدرتهای دیگر که چه بسا از دراز کردن دست خود در جیب دیگران و با تعدی به حریم دیگران هم دنبال میکند. همین نمونه ایران کافیست. بی آن که مناقشهای پیشین فی مابین ایران و چین وجود داشته باشد و در حالی که تصور میشد، اوج گرمی روابط ایران و چین است، ناگهان این کشور، غیر دوستانه ترین و غیر دیپلماتیک ترین مواضع نسبت به تمامیت ارضی و توان نظامی و هستهای ایران را از خود بروز داد و اعتمادسازی چندین دهه را یک شبه جایگزین پرسشهای فراوان و بی اعتمادی کرد.
تفاهم نامه با کشورهای خلیج فارس و خطای چینی
احتمال جا ماندن ایران از تحولات سریع جاری در منطقه
در روزهای اخیر و در پی تفاهم نامههای چین با کشورهای جنوب خلیج فارس، یک فراز بسیار تکرار شد که «چین بر اساس منافع ملی خود عمل کرده است». آری این حقیقت دارد. این که چین ارتباط با این کشورها و حتی جنگ سرد با آمریکا در منطقهای که حیات خلوت آمریکا بوده را در قالب چند جانبه گرایی بر اساس ظرفیتهای جاری و آتی خود، امری استراتژیک بداند تعجب برانگیز نیست. به ویژه آن که در دنیای امروز، روابط استراتژیک، بیشتر بر پایهی منافع مشترک طراحی میشود تا ارزشهای مشترک. گرچه پایدارترین روابط وقتی رخ میدهد که بر دو پایهی ارزشهای مشترک و منافع مشترک استوار شود. از مشکلات داخلی چین، مسلمانان از جمله اویغورها هستند و مهمترین مسئله اقتصادی توسعه صادرات کالا و واردات انرژی، و مهمترین موضوع منطقهای برای چین، تایوان است. چین در گفت و گوهای اخیر با اعراب خلیج فارس، برای هر سه تضمین لازم را دریافت کرد. اعراب تضمین کردند، به هیچ وجه در مسائل داخلی چین دخالت نکنند و همچنین تایوان را جزئی جدایی ناپذیر از چین بدانند و سرمایه گذاریها و حجم تبادلات اقتصادی نیز که روشن است. تا اینجای کار، گرچه این تفاهم بر اساس ارزشهای مشترک نیست، اما بر اساس منافع مشترک تعریف میشود که قابل درک است، مخصوصا که هم برای اعراب، توازن در سیاست خارجی و اقتصادی و هم برای چین در رقابت هژمونیک با آمریکا و کاستن از نفوذ غرب در منطقه و آسودگی خاطر از عدم تحقق اجماع جهانی در صورت تهاجم به تایوان، محسوب میشود. اما، چین میتوانست، این تفاهم را بدون مداخله در مسائل منطقهای ایران و با پرهیز از تعریض به تمامیت ارضی ایران به انجام برساند. اینجا، همانجاست که چین، از خود رفتار جدیدی بروز داده و برای جلب رضایت طرف دیگر، تنشی بی دلیل با ایران را دامن زده که علاوه بر عدم شناخت دقیق چین از ظرائف مسائل خاورمیانه، میتواند ناشی از تغییری استراتژیک باشد. میتوان گفت، اقدام چین، عبور از برخی از اصولی است که در جهان به آن تظاهر میکرد. در عرصهی بین المللی اقدام چین این پیام را تداعی میکند که «چین جدید» یک قدرت بی خطر، غیر مداخله گر و به واقع «تنش پرهیز» نیست و تفاهمهای استراتژیک با این کشور، چندان هم پایدار تلقی نمیشود و ابایی از تحریک کشورهای دیگر ندارد. همچنین پیامی روشن، مهم و زنگ خطری برای ایران و احتمال تاثیر پذیرفتن و جا ماندن از تحولات سریع جاری در منطقه.
از نقاط مثبت چین، عدم تعدی به حریم ایران بود
ایرانیان هرگز سوابق تجاوز روسها به خاک ایران یا دخالت انگلیسیها و آمریکاییها در کودتا و پروژههای ضد تمامیت کشور، و یا حمایتهای فرانسه و آلمان از صدام در طول جنگ را فراموش نکرده اند. هنوز که هنوز است روسها در ایران محبوبیتی پیدا نکرده اند و مکرر از احتمال خیانت آنها گفته میشود، چنان که به آمریکا نیز اعتمادی وجود ندارد. از مهمترین نقاط مثبت چین در میان سایر قدرتهای جهانی، آن بود که در سابقهی این قدرت، تجاوز یا حمایت از متجاوز به ایران وجود نداشت. ایران تا هزاران سال دیگر هم ایران خواهد بود و هیچ ایرانی با شرافتی، وجبی از خاک ایران را با کسی معامله نخواهد کرد و چینیها حتی با فرض اصلاح سیاست فعلی در کنار قدرتهای طمعکار در حافظه ذهنی ایرانیان قرار خواهند گرفت. چینیها با همه محاسباتی که در سیاست خارجی خود دارند و با آن همه هزینهی رسانهای برای چهره سازی معصومانه از خود، در این خصوص مرتکب خطایی با تاثیر بلند مدت شده و خود را در جمع قدرتهای غیر قابل اعتماد، حداقل برای ایرانیان قرار داده اند. صرف نظر از برخورد آموزندهای که در این مرحله باید با آنان صورت بگیرد، در آینده نیز باید با آنها حساب شده تر مواجه شد.
از طبیعت «چین جدید» نباید غفلت کرد
چین جدید صرفا منافع خود و البته توان استراتژیک طرف مقابل را از مهمترین ملاکهای ارزیابی خود قرار خواهد داد
چینیها که خود نسبت به تایوان بسیار حساسند، مفاهیم و تعلقات ملی گرایانه را درک میکنند و از جریحه دار شدن احساسات و اعتماد ایرانیان از هر قوم و طیف با خبرند. انها میدانند که اعتماد ملتها، قابل کپی برداری یا تولید انبوه نیست که به قیمت ارزان تکرار شود. با این حال، انها با اطمینان به حفظ قرار داد ۲۵ ساله با ایران، و با توجه به قرار دادهای پیشین با پاکستان و عراق، تلاش کردند، تا در آن سوی آب ها، قطعهای دیگر از پازل قدرت سازی و برنامه بلند مدت را که طراحی کرده اند، تکمیل کنند. آنها ممکن است فردا برای ایران نیز توجیهی آورده، تا زخم جاری را تا فرصت بعدی ترمیم نمایند. اما این نباید هیچ کسی را از طبیعت جدید چین و «چین جدید» غافل کند. چین جدید علاوه بر فرصت طلبی، تا حدی مهاجم هم هست. چین جدید، در جستجوی توسعهی «نظم چینی» برای جهان و منطقه، اگر مصلحت بداند یا فرصت پیدا کند، گویی از تنشهای خودساخته پرهیز ندارد و صرفا منافع خود و البته قدرت ملی و توان استراتژیک طرف مقابل را از مهمترین ملاکهای ارزیابیهای خود قرار خواهد داد.
ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران
ضرورت تاسیس دفاتر مطالعات استرتژیک با محوریت شرق شناسی و غرب شناسی
البته تعریض اخیر به ایران، صرفا ناشی از سیاستهای «چین جدید» نیست، ناشی از ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران و نیز دریافتی است که چینیها از نیاز ایران تحت تحریم به چین پیدا کرده اند. در طراحی سیاست خارجی کشور، نه دفاتر قوی مطالعات استراتژیک غرب شناسی و شرق شناسی در کشور دیده میشود و نه مسندها و تریبونهای سیاست خارجی در اختیار نخبگان تراز اول است و نه طی دهه ها، صدای منسجمی از دستگاه سیاست خارجی کشور شنیده شده است. سیاست خارجی کشور، نظیر سیاست داخلی که اکثریت نخبگان را خانه نشین کرده اند، از فقر راهبرد منسجم و دوراندیشانه و همچنین فقر نخبگی عمیقا رنج میبرد و تک چهرهها نیز خانه نشین شده اند. در حالی که درک عمق استراتژیک در سیاست خارجی از عهدهی هر کسی بر نمیآید و با چند شعار، سیاست خارجی ساخته و پرداخته نمیشود. همین چند روز گذشته، رسانههای داخلی نزدیک به حکومت از حجم یک میلیون بشکهای خرید نفت ایران توسط چین به خود میبالیدند. اما آیا هرگز از خود پرسیده اند، اساسا چرا باید ایران بزرگ مجبور به کاهش صادرات نفت خود تا یک پنجم شده و آن را هم با نرخ کمتر و با شرایط تحمیلی بفروشد؟ چگونه چنین اضطراری در ایران، برای چینیها و دیگر رقبا توهم ایجاد نخواهد کرد؟ بی تردید عوامل مختلفی در تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه نقش داشته اند، اما مگر نه آن است که ایران نیز سالها در تقابل با آمریکا، هزاران نیروی انسانی و میلیاردها میلیارد دلار از سرمایه ملی هزینه کرده است. حال چگونه چینیها که شریک استراتژیک ایران نام گرفته بودند، باید بتوانند، فرصت طلبانه در منطقه حضور پیدا کنند و نه تنها ایران را شریک ندانند، بلکه با بی مهری به ایران، بساط خود را پهن کنند و در خلیج فارس جولان دهند ؟ اشکال کار کجاست؟ فقط فرصت طلبی و چند جانبه گرایی چینی هاست؟ خطاهای استراتژیک داخلی و خارجی و جاماندگی سیاست خارجی ایران نیست؟ این هم توطئه آمریکاست؟
عدم توازن در عرصهی داخلی و بین الملل
اتکاء تک بعدی به «قدرت سخت نظامی» راه گشا نیست
شخصا به تلاشهای بزرگی که برای استقلال کشور و قدرت دفاعی کشور طی چندین دهه شده ارج مینهم و به خونهای پاک مرزداران وطن سر تعظیم فرود میآورم، اما کاستیها و انحرافات بزرگی نیز بروز یافته است. از مشکلات حکمرانی کشور آن است که استقلال در سیاست خارجی از جمله رابطه با روسیه و چین متوازن دنبال نشده و نگرانی از وابستگی بالا گرفته است، همچنین حاکمیت با عنوان استقلال و افزایش قدرت هستهای و نظامی، هم با مردم میهن و هم با بخش عظیمی از جهان قهر کرده، یا در دام توطئهی رقبا افتاده است. کشور از حالت توازن هم در عرصهی داخلی و هم بین الملل خارج شده، و تحریمهای چند ده ساله توان ملی کشور را به شدت تنزل داده است. حالا باید روشن شده باشد که بدون اتکاء به قدرت اقتصادی که از مولفههای نخست در برقراری امنیت ملی است (که روابط گسترده با جهان و دسترسی به بازارها شرط لازم آن است) و جمهوریت و فرهنگ و مولفههای دیگر «قدرت نرم»، اتکاء تک بعدی به «قدرت سخت نظامی» با همه اهمیتش در منطقه خاورمیانه کافی نیست، بلکه هم شکاف و نارضایتی داخلی و هم فشار و طمع خارجی را بر میانگیزد، که چنین نیز شده است. این نگاهی است که رهبران کشور در تحلیل سقوط شوروی داشتند. حال چه شده است که آن تحلیلها فراموش شده است؟ گسترش روابط با کشورهای منطقه نیز گرچه مفید است، اما با توجه به نوع روابط این کشورها با قدرتها، بدون ارتباط متوازن و متنوع و معمول همهی ملتها با همه جهان نتیجهی کاملی نخواهد داشت. میدانیم که در طول جنگ و دولت آقای مهئدس موسوی، با همه خصومتهای قدرتها، هرگز رابطه اقتصادی ایران با آمریکا و دول غربی و روسیه و چین و همچنین رابطه با ملتها قطع نشد.
نیازمند توافق در داخل و توازن در خارج هستیم
این گونه نیست که جهان یا سلطه گر است یا سلطه پذیر
این که ما نمیتوانیم با قدرتها مذاکره کنیم یک اتهام و توهین به نخبگان ایران و یک فرصت سازی برای رقیبان است. چرا پس از ۴۳ سال نمیتوانیم؟ خواهید گفت آنها قابل اعتماد نیستند. آری، مگر چین قابل اعتماد بود؟ مگر روسیه قابل اعتماد است؟ ترکیه که در اندیشه جابجایی مرزهای شمالی از طریق آذربایجان است، قابل اعتماد است؟ ایران در موقعیت راهبردی چهارراه جغرافیای سیاسی اقتصادی به عنوان یک فرصت بی نظیر قرار دارد، اما به شکل روزافزونی تلاشها متمرکز بر دور زدن این چهارراه است به جای عبور از آن. ترکیه که با رژیم اشغالگر هم ارتباط دارد، سال ۲۰۲۲ را سال ارتباط با جهان نام نهاده است، اما ایران که باید نقطه تعادل منطقه و چهار راه ارتباطی باشد هر ساله تعداد کشورهای طرف قرار داد خود را کاهش داده و این به تنهایی از وضعیت غم انگیز پاسپورت ایرانی هویداست.
به عینه مشاهده میکنیم که به دلیل عملکردها، هر روز در رسانههای جهان ایران و ایرانی تخریب و وهن میشود، و این در حالیست که ایران و ایرانی از یک رسانه موثر مستقل و یا حتی دولتی در تراز قابل قبول، چه در داخل و یا سطح بین الملل هم برخوردار نیست. دامنهی نارضایتیهای داخلی و ناکارآمدیها روشن است. این مغایر با کرامت و عزت ایران و ایرانی است و حق ایران و ایرانی نیست که در وطن غریب باشد و در غربت وهن شود. واقعیتها فریاد میزند که در جهان پیچیدهی امروز اصرار بر سیاستهای تک بعدی گذشته، جواب نمیدهد. این گونه نیست که جهان یا سلطه گر است یا سلطه پذیر و تمام راه حلها به اعمال قدرت سخت در داخل یا خارج و یا قطع رابطه با فلان کشور ختم میشود. راه حلهای بینابینی هم وجود دارد و کشورهایی در جهان هستند که نه سلطه گرند و نه سلطه پذیر و در ارتباط متوازن با جهان زیست میکنند. به جای قهر با مردم، و به جای قهر با جهان، تحول و توافق در داخل و توازن راهگشا و بن بست شکن در خارج، راه حلی است که فوریت دارد. آنگاه «چین جدید» و دیگر قدرتها، در جای صحیح خود قرار خواهند گرفت.
در فرصت پدید آمده پس از پایان جنگ سرد (۱۹۹۱) و از سالهای نخستین قرن ۲۱ به ویژه از ۲۰۱۴، راههای نوین همکاریهای بین المللی در قالب تفاهمهای استراتژیک نه اتحادهای استراتژیک (این دو مفهوم با هم تفاوت دارد) از مهمترین محورهای سیاست خارجی چین بوده است تا جایی که این کشور در نتیجه این سیاست تا سال ۲۰۲۲ بیش از ۱۱۰ تفاهم استراتژیک با کشورهای مختلف امضاء کرده است که بخشی مهم از این تفاهمات ناظر به همکاریهای اقتصادی، تکنولوژیک، علمی، فرهنگی و رسانهای است ( Boni, F., 2022 ). هدف از تمام تفاهمات استراتژیک چین، برساخت شبکهای جهانی از همکاریها برای گسترش «سپهر نفوذ»، هژمونی و تضمین قدرت این کشور در سه حوزهی اقتصادی، سیاسی و نظامی تا سال ۲۰۵۰ است. آنچه تحقیقات، از نتایج تفاهمات رسانهای چین نشان میدهد، تلاش رسانهای برای معرفی چین به عنوان قدرتی با ظرفیتهای بالای اقتصادی و تکنولوژیک، تنش پرهیز، و قائل به حقوق بین الملل و عدم مداخله در امور داخلی کشورهاست. از ۲۰۱۷ چین، استراتژی رسانهای جدید خود را به دستور رهبر فعلی این کشور برای افزایش نفوذ و اعتبار سرعت بخشید، که چهرهی خود را در جهان پیرایش و پردازش کند و سربرافراشتن شینهوای جدید محصول همین سیاست بود.
چین، سالهاست برای گسترش حضور فرهنگی و به عنوان آموزش زبان و فرهنگ چینی، در تقریبا اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان انستیتوهای کونفوسیوس پایه گذاری کرده است که دو مرکز از این موسسات نیز در تهران (۱۳۸۷) و مازندران (۱۳۹۸) تاسیس شده است. علاوه، چین از شرکتهای تجاری و خدماتی از جمله خدمات بهداشتی و نهادهای مدنی که به ظاهر وابسته به حزب کمونیست نیست اما در واقع از جانب حزب حاکم سیاستگذاری میشوند برای این هدف بهره میبرد. در یک تحقیق عملکرد شبکه رسانهای وابسته یا همکار با چین در کشورهای مختلف جهان و اروپا به همراه سیاستهای گسیل ماسک و واکسن و دارو طی پاندمی کرونا ۲۰۲۱ – ۲۰۲۰ مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که این کشور چگونه توانسته است از طریق همین رسانه ها، به جای یک کشور متهم در پاندمی کرونا، خود را به عنوان یک کشور منجی و خیرخواه حتی به مردم کشورهای اروپایی نظیر ایتالیا معرفی کند. جالب است بدانید، آنسا خبرگزاری رسمی ایتالیا در همکاری با شینهوا، در قالب همان تفاهم نامهها صدها خبر موثر به نفع چین و با رویکرد معرفی چین به عنوان یک کشور مسئولیت پذیر طی پاندمی کرونا منتشر کرد ( Boni, F., 2022 ).
پشت نقاب چین یک کشور معصوم نخوابیده است
با این همه، آنچه در گفت و گوهای اخیر چین با کشورهای عربی خلیج فارس جلب توجه میکند، آن است که گویی با «چین جدیدی» مواجه هستیم. چینی که بر اساس شواهد، سیاست تنش حداقلی را کنار گذاشته و در دوران جدید، برای تحکیم موقعیت خود به عنوان یکی از قطبهای اصلی جهان، چهرهی پیچیده تر و بعضا مهاجم از خود بروز میدهد. معلوم بود که پشت نقاب سرمایه گذاریهای عظیم اقتصادی و سیاسی چین در کشورهای مختلف جهان، یک کشور معصوم نخوابیده است. اما حالا این نگاه ایجاد شده است که چین جدید، همان اندازه که بزرگ است میتواند خطرناک هم باشد و منافع خود را نه صرفا در رقابت با قدرتهای دیگر که چه بسا از دراز کردن دست خود در جیب دیگران و با تعدی به حریم دیگران هم دنبال میکند. همین نمونه ایران کافیست. بی آن که مناقشهای پیشین فی مابین ایران و چین وجود داشته باشد و در حالی که تصور میشد، اوج گرمی روابط ایران و چین است، ناگهان این کشور، غیر دوستانه ترین و غیر دیپلماتیک ترین مواضع نسبت به تمامیت ارضی و توان نظامی و هستهای ایران را از خود بروز داد و اعتمادسازی چندین دهه را یک شبه جایگزین پرسشهای فراوان و بی اعتمادی کرد.
تفاهم نامه با کشورهای خلیج فارس و خطای چینی
احتمال جا ماندن ایران از تحولات سریع جاری در منطقه
در روزهای اخیر و در پی تفاهم نامههای چین با کشورهای جنوب خلیج فارس، یک فراز بسیار تکرار شد که «چین بر اساس منافع ملی خود عمل کرده است». آری این حقیقت دارد. این که چین ارتباط با این کشورها و حتی جنگ سرد با آمریکا در منطقهای که حیات خلوت آمریکا بوده را در قالب چند جانبه گرایی بر اساس ظرفیتهای جاری و آتی خود، امری استراتژیک بداند تعجب برانگیز نیست. به ویژه آن که در دنیای امروز، روابط استراتژیک، بیشتر بر پایهی منافع مشترک طراحی میشود تا ارزشهای مشترک. گرچه پایدارترین روابط وقتی رخ میدهد که بر دو پایهی ارزشهای مشترک و منافع مشترک استوار شود. از مشکلات داخلی چین، مسلمانان از جمله اویغورها هستند و مهمترین مسئله اقتصادی توسعه صادرات کالا و واردات انرژی، و مهمترین موضوع منطقهای برای چین، تایوان است. چین در گفت و گوهای اخیر با اعراب خلیج فارس، برای هر سه تضمین لازم را دریافت کرد. اعراب تضمین کردند، به هیچ وجه در مسائل داخلی چین دخالت نکنند و همچنین تایوان را جزئی جدایی ناپذیر از چین بدانند و سرمایه گذاریها و حجم تبادلات اقتصادی نیز که روشن است. تا اینجای کار، گرچه این تفاهم بر اساس ارزشهای مشترک نیست، اما بر اساس منافع مشترک تعریف میشود که قابل درک است، مخصوصا که هم برای اعراب، توازن در سیاست خارجی و اقتصادی و هم برای چین در رقابت هژمونیک با آمریکا و کاستن از نفوذ غرب در منطقه و آسودگی خاطر از عدم تحقق اجماع جهانی در صورت تهاجم به تایوان، محسوب میشود. اما، چین میتوانست، این تفاهم را بدون مداخله در مسائل منطقهای ایران و با پرهیز از تعریض به تمامیت ارضی ایران به انجام برساند. اینجا، همانجاست که چین، از خود رفتار جدیدی بروز داده و برای جلب رضایت طرف دیگر، تنشی بی دلیل با ایران را دامن زده که علاوه بر عدم شناخت دقیق چین از ظرائف مسائل خاورمیانه، میتواند ناشی از تغییری استراتژیک باشد. میتوان گفت، اقدام چین، عبور از برخی از اصولی است که در جهان به آن تظاهر میکرد. در عرصهی بین المللی اقدام چین این پیام را تداعی میکند که «چین جدید» یک قدرت بی خطر، غیر مداخله گر و به واقع «تنش پرهیز» نیست و تفاهمهای استراتژیک با این کشور، چندان هم پایدار تلقی نمیشود و ابایی از تحریک کشورهای دیگر ندارد. همچنین پیامی روشن، مهم و زنگ خطری برای ایران و احتمال تاثیر پذیرفتن و جا ماندن از تحولات سریع جاری در منطقه.
از نقاط مثبت چین، عدم تعدی به حریم ایران بود
ایرانیان هرگز سوابق تجاوز روسها به خاک ایران یا دخالت انگلیسیها و آمریکاییها در کودتا و پروژههای ضد تمامیت کشور، و یا حمایتهای فرانسه و آلمان از صدام در طول جنگ را فراموش نکرده اند. هنوز که هنوز است روسها در ایران محبوبیتی پیدا نکرده اند و مکرر از احتمال خیانت آنها گفته میشود، چنان که به آمریکا نیز اعتمادی وجود ندارد. از مهمترین نقاط مثبت چین در میان سایر قدرتهای جهانی، آن بود که در سابقهی این قدرت، تجاوز یا حمایت از متجاوز به ایران وجود نداشت. ایران تا هزاران سال دیگر هم ایران خواهد بود و هیچ ایرانی با شرافتی، وجبی از خاک ایران را با کسی معامله نخواهد کرد و چینیها حتی با فرض اصلاح سیاست فعلی در کنار قدرتهای طمعکار در حافظه ذهنی ایرانیان قرار خواهند گرفت. چینیها با همه محاسباتی که در سیاست خارجی خود دارند و با آن همه هزینهی رسانهای برای چهره سازی معصومانه از خود، در این خصوص مرتکب خطایی با تاثیر بلند مدت شده و خود را در جمع قدرتهای غیر قابل اعتماد، حداقل برای ایرانیان قرار داده اند. صرف نظر از برخورد آموزندهای که در این مرحله باید با آنان صورت بگیرد، در آینده نیز باید با آنها حساب شده تر مواجه شد.
از طبیعت «چین جدید» نباید غفلت کرد
چین جدید صرفا منافع خود و البته توان استراتژیک طرف مقابل را از مهمترین ملاکهای ارزیابی خود قرار خواهد داد
چینیها که خود نسبت به تایوان بسیار حساسند، مفاهیم و تعلقات ملی گرایانه را درک میکنند و از جریحه دار شدن احساسات و اعتماد ایرانیان از هر قوم و طیف با خبرند. انها میدانند که اعتماد ملتها، قابل کپی برداری یا تولید انبوه نیست که به قیمت ارزان تکرار شود. با این حال، انها با اطمینان به حفظ قرار داد ۲۵ ساله با ایران، و با توجه به قرار دادهای پیشین با پاکستان و عراق، تلاش کردند، تا در آن سوی آب ها، قطعهای دیگر از پازل قدرت سازی و برنامه بلند مدت را که طراحی کرده اند، تکمیل کنند. آنها ممکن است فردا برای ایران نیز توجیهی آورده، تا زخم جاری را تا فرصت بعدی ترمیم نمایند. اما این نباید هیچ کسی را از طبیعت جدید چین و «چین جدید» غافل کند. چین جدید علاوه بر فرصت طلبی، تا حدی مهاجم هم هست. چین جدید، در جستجوی توسعهی «نظم چینی» برای جهان و منطقه، اگر مصلحت بداند یا فرصت پیدا کند، گویی از تنشهای خودساخته پرهیز ندارد و صرفا منافع خود و البته قدرت ملی و توان استراتژیک طرف مقابل را از مهمترین ملاکهای ارزیابیهای خود قرار خواهد داد.
ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران
ضرورت تاسیس دفاتر مطالعات استرتژیک با محوریت شرق شناسی و غرب شناسی
البته تعریض اخیر به ایران، صرفا ناشی از سیاستهای «چین جدید» نیست، ناشی از ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران و نیز دریافتی است که چینیها از نیاز ایران تحت تحریم به چین پیدا کرده اند. در طراحی سیاست خارجی کشور، نه دفاتر قوی مطالعات استراتژیک غرب شناسی و شرق شناسی در کشور دیده میشود و نه مسندها و تریبونهای سیاست خارجی در اختیار نخبگان تراز اول است و نه طی دهه ها، صدای منسجمی از دستگاه سیاست خارجی کشور شنیده شده است. سیاست خارجی کشور، نظیر سیاست داخلی که اکثریت نخبگان را خانه نشین کرده اند، از فقر راهبرد منسجم و دوراندیشانه و همچنین فقر نخبگی عمیقا رنج میبرد و تک چهرهها نیز خانه نشین شده اند. در حالی که درک عمق استراتژیک در سیاست خارجی از عهدهی هر کسی بر نمیآید و با چند شعار، سیاست خارجی ساخته و پرداخته نمیشود. همین چند روز گذشته، رسانههای داخلی نزدیک به حکومت از حجم یک میلیون بشکهای خرید نفت ایران توسط چین به خود میبالیدند. اما آیا هرگز از خود پرسیده اند، اساسا چرا باید ایران بزرگ مجبور به کاهش صادرات نفت خود تا یک پنجم شده و آن را هم با نرخ کمتر و با شرایط تحمیلی بفروشد؟ چگونه چنین اضطراری در ایران، برای چینیها و دیگر رقبا توهم ایجاد نخواهد کرد؟ بی تردید عوامل مختلفی در تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه نقش داشته اند، اما مگر نه آن است که ایران نیز سالها در تقابل با آمریکا، هزاران نیروی انسانی و میلیاردها میلیارد دلار از سرمایه ملی هزینه کرده است. حال چگونه چینیها که شریک استراتژیک ایران نام گرفته بودند، باید بتوانند، فرصت طلبانه در منطقه حضور پیدا کنند و نه تنها ایران را شریک ندانند، بلکه با بی مهری به ایران، بساط خود را پهن کنند و در خلیج فارس جولان دهند ؟ اشکال کار کجاست؟ فقط فرصت طلبی و چند جانبه گرایی چینی هاست؟ خطاهای استراتژیک داخلی و خارجی و جاماندگی سیاست خارجی ایران نیست؟ این هم توطئه آمریکاست؟
عدم توازن در عرصهی داخلی و بین الملل
اتکاء تک بعدی به «قدرت سخت نظامی» راه گشا نیست
شخصا به تلاشهای بزرگی که برای استقلال کشور و قدرت دفاعی کشور طی چندین دهه شده ارج مینهم و به خونهای پاک مرزداران وطن سر تعظیم فرود میآورم، اما کاستیها و انحرافات بزرگی نیز بروز یافته است. از مشکلات حکمرانی کشور آن است که استقلال در سیاست خارجی از جمله رابطه با روسیه و چین متوازن دنبال نشده و نگرانی از وابستگی بالا گرفته است، همچنین حاکمیت با عنوان استقلال و افزایش قدرت هستهای و نظامی، هم با مردم میهن و هم با بخش عظیمی از جهان قهر کرده، یا در دام توطئهی رقبا افتاده است. کشور از حالت توازن هم در عرصهی داخلی و هم بین الملل خارج شده، و تحریمهای چند ده ساله توان ملی کشور را به شدت تنزل داده است. حالا باید روشن شده باشد که بدون اتکاء به قدرت اقتصادی که از مولفههای نخست در برقراری امنیت ملی است (که روابط گسترده با جهان و دسترسی به بازارها شرط لازم آن است) و جمهوریت و فرهنگ و مولفههای دیگر «قدرت نرم»، اتکاء تک بعدی به «قدرت سخت نظامی» با همه اهمیتش در منطقه خاورمیانه کافی نیست، بلکه هم شکاف و نارضایتی داخلی و هم فشار و طمع خارجی را بر میانگیزد، که چنین نیز شده است. این نگاهی است که رهبران کشور در تحلیل سقوط شوروی داشتند. حال چه شده است که آن تحلیلها فراموش شده است؟ گسترش روابط با کشورهای منطقه نیز گرچه مفید است، اما با توجه به نوع روابط این کشورها با قدرتها، بدون ارتباط متوازن و متنوع و معمول همهی ملتها با همه جهان نتیجهی کاملی نخواهد داشت. میدانیم که در طول جنگ و دولت آقای مهئدس موسوی، با همه خصومتهای قدرتها، هرگز رابطه اقتصادی ایران با آمریکا و دول غربی و روسیه و چین و همچنین رابطه با ملتها قطع نشد.
نیازمند توافق در داخل و توازن در خارج هستیم
این گونه نیست که جهان یا سلطه گر است یا سلطه پذیر
این که ما نمیتوانیم با قدرتها مذاکره کنیم یک اتهام و توهین به نخبگان ایران و یک فرصت سازی برای رقیبان است. چرا پس از ۴۳ سال نمیتوانیم؟ خواهید گفت آنها قابل اعتماد نیستند. آری، مگر چین قابل اعتماد بود؟ مگر روسیه قابل اعتماد است؟ ترکیه که در اندیشه جابجایی مرزهای شمالی از طریق آذربایجان است، قابل اعتماد است؟ ایران در موقعیت راهبردی چهارراه جغرافیای سیاسی اقتصادی به عنوان یک فرصت بی نظیر قرار دارد، اما به شکل روزافزونی تلاشها متمرکز بر دور زدن این چهارراه است به جای عبور از آن. ترکیه که با رژیم اشغالگر هم ارتباط دارد، سال ۲۰۲۲ را سال ارتباط با جهان نام نهاده است، اما ایران که باید نقطه تعادل منطقه و چهار راه ارتباطی باشد هر ساله تعداد کشورهای طرف قرار داد خود را کاهش داده و این به تنهایی از وضعیت غم انگیز پاسپورت ایرانی هویداست.
به عینه مشاهده میکنیم که به دلیل عملکردها، هر روز در رسانههای جهان ایران و ایرانی تخریب و وهن میشود، و این در حالیست که ایران و ایرانی از یک رسانه موثر مستقل و یا حتی دولتی در تراز قابل قبول، چه در داخل و یا سطح بین الملل هم برخوردار نیست. دامنهی نارضایتیهای داخلی و ناکارآمدیها روشن است. این مغایر با کرامت و عزت ایران و ایرانی است و حق ایران و ایرانی نیست که در وطن غریب باشد و در غربت وهن شود. واقعیتها فریاد میزند که در جهان پیچیدهی امروز اصرار بر سیاستهای تک بعدی گذشته، جواب نمیدهد. این گونه نیست که جهان یا سلطه گر است یا سلطه پذیر و تمام راه حلها به اعمال قدرت سخت در داخل یا خارج و یا قطع رابطه با فلان کشور ختم میشود. راه حلهای بینابینی هم وجود دارد و کشورهایی در جهان هستند که نه سلطه گرند و نه سلطه پذیر و در ارتباط متوازن با جهان زیست میکنند. به جای قهر با مردم، و به جای قهر با جهان، تحول و توافق در داخل و توازن راهگشا و بن بست شکن در خارج، راه حلی است که فوریت دارد. آنگاه «چین جدید» و دیگر قدرتها، در جای صحیح خود قرار خواهند گرفت.