گروه سیاسی: روزنامه اطلاعات نوشت: مناسبت «روز ملی جمعیت» بار دیگر بحث فرزندآوری را داغ کرد و صداوسیما هم گزارشهای مختلفی در تشویق این امر به نمایش گذاشت؛ از جمله گفتگو با خانوادههایی که هر کدام از زوجین بیش از سه، چهار فرزند داشتند. یک خانواده هم ۱۲ نفره بود.
هدف این گزارشها البته نمایش این نکته بود که نباید از داشتن فرزند واهمه داشت و هستند خانوادههایی که با وجود جمع زیاد و امکانات اندک، خوشبختی را در جمع خود تجربه کرده و میکنند شاهد برپایی سمینارها و سخنرانیها و بازتاب گفتگوهایی در رسانههای مختلف بودیم که خطر پیری جمعیت را گوشزد کرده و هشدار میدادند با این نرخ جمعیتی تا دو دهه دیگر رشد جمعیت کشور به صفر میل میکند و در آیندهای نزدیک نرخ جمعیت بالای ۶۵سال کشور که حال حدود ۷ درصد است، به بالای ۲۰ درصد خواهد رسید و ما فرصت طلایی پنجره جمعیتی را از دست خواهیم داد.
مجلس و دولت هم مصوباتی در این رابطه داشتهاند؛ از جمله افزایش وام ازدواج و تسهیلات فرزندآوری و تخصیص خودرو دولتی در طرح جوانی جمعیت. استدلال مقامات البته مبنای نادرستی ندارد. آمارها به ما میگویند که نرخ فرزندآوری به پایینتر از نرخ جایگزینی که باید حداقل ۲.۱ باشد سقوط کرده است و باید برای آن عاقلانه اندیشید.
اما از یک نکته نباید غفلت کرد و آن توجه به ریشههای ایجاد این وضع و معرفت صحیح نسبت به آن و پس از شناخت علل و عوامل ایجابی آن، برنامهریزی و طراحی و مهندسی و هدفگذاری مناسب برای اصلاح آن است.
نکته نخست آنکه نه باید خطر را بیش از حد بزرگ نشان داد و مرتکب شتاب و عجله و بینظمی در اقدام شد و نه آن را کوچک شمرد و بیتوجه از آن عبور کرد. اینکه چند یا چندین خانواده پرجمعیت را که هیچ مشکلی ندارند و با فرزندان زیاد با چالشی هم روبرو نشدهاند معیار قضاوت یا الگو قرار دهیم یا گمان کنیم راهحل تنها فشار بر شبکه بانکی برای افزایش تسهیلات قرضالحسنه ازدواج یا وام کمبهره فرزندآوری یا فشار به صنعت خودرو برای تخصیص خودرو زیر قیمت بازار و تشویقهایی از این دست است و با این اقدامات مشکل حل میشود، به منزل مقصود نخواهیم رسید.
یکی از علل ایجابی این مشکل را بسیاری سقط جنین و آمار بالای آن دانستهاند که البته گرچه آمار دقیقی در این رابطه در دست نیست، اما میتوان حدس زد که آمار بالایی است. اما چرا نباید ریشهیابی شود؟ با وجود اعتقادات مذهبی جامعه و نیز اکراهی که خود خانوادهها به ویژه مادران در ارتکاب این گناه دارند و رنج و عذاب وجدانی که تحمل میکنند، چرا تن به چنین کاری میدهند؟ اینکه همه اینها را بیعاطفه یا بیمسئولیت و راحتطلب بدانیم و بخوانیم ره به خطا بردهایم.
دوستان در نظام تصمیمگیری کشور به راحتی میتوانند دریابند ریشههای این مسأله چیست یا میدانند، اما چون حل آنها به زحمت و تلاش و برنامهریزی و اقدامات سخت نیازمند است، نشانیها را به سمت دیگری میبرند. جامعه متکثر و پیچیده و جهانی شده امروز قطعاً مانند جامعه حتی دو دهه پیش نیست چه برسد به چند دهه قبل. گرچه به سبک زندگی مدرن و غربی شدن و رشد توقعات و انتظارات و حتی نوع نگاه به زندگی نقدهایی اغلب درست میتوان داشت و آن را یکی از عوامل تغییر رویکرد جامعه دانست، اما همه مشکل این نیست. جوان برای تشکیل خانواده نیازمند شغل و مسکن است و برای فرزندآوری نیازمند داشتن امید به آینده فرزند. اکنون وضع اشتغال مفید و مکفی در جامعه چگونه است؟ به آمارهای رسمی دولتها نگاه نکنید، به آزمونهای اختصاصی دستگاههای دولتی برای استخدام با حداقل حقوق بخور و نمیر دقت کنیم که چندین برابر ظرفیت، تحصیلکردههای کشور در آن شرکت میکنند. به شانس قبولی در رشتههای برتر کنکور نظری بیندازیم که رفته رفته میرود تا کاملاً کاستی و طبقاتی شود و بیشترین موفقیت از آن کسانی است که صدها میلیون تومان پیش از آن برای ثبت نام در مدارس لاکچری و کلاسهای کنکور آنچنانی هزینه کردهاند. به اوضاع مسکن نظری بیندازیم که همه به جولان در آن و واسطهها و بهشت واسطهگری و سرمایهگذاری غیرمولد بدل شده و به خاطر تعارض منافع آشکار در نظام تصمیمگیری برخورد با احتکار و سفته بازی و سوداگری در آن به فراموشی سپرده شده است و ارزش افزوده سرمایهگذاری در آن در سه دهه گذشته دو یا چند برابر سایر بخشهای اقتصادی بوده است و عجیب اینکه با نشان دادن آدرس غلط، صرفاً کمبود آن را علت بحران قلمداد میکنند در حالی که همین حال تعداد مسکن ساخته شده و موجود در کشور بیش از تعداد خانوادههای ایرانی است و در کنار بد مسکنی، شاهد چند ۱۰ و چند ۱۰۰ مسکن هستیم؛ و به این بحث ورود نمیکنیم که چرا هر ساله بر تعداد مستأجران در شهرهای بزرگ و از جمله تهران افزوده میشود و شاهد کوچ بخش دیگری از آنان از مرکز به مناطق پیرامونی هستیم؛ و به تورم چشم نمیدوزیم و به حل آن که چه عذابی میدهد و چه اعصابی خرد میکند و چه امیدهایی را به باد میدهد و به قرار جامعه که نیازمند دل خوش و آیندهای روشن و در دسترس و فضایی کم تنش و آرام است تا خانوادهای آرام داشته باشند.
در این باره گفتنی بسیار است که در این مقال و مجال نمیگنجد، اما بد نیست برای علت بیمیلی جامعه به فرزند آوری بیشتر، کمی ریشه ایتر به مسأله فکر کنیم وگرنه همه میدانیم که صرف مشوقهایی مانند وام یا خودرو ممکن است نرخ رشد را آن هم نه چندان موثر در مناطق و مواردی افزایش دهد که در نگاه به آمایش سرزمین و جمعیت کیفی و مورد نظر سیاستگذار، دقیقاً برخلاف هدف غایی باشد و در جغرافیا و مناطق هدف به نتیجه مورد نظر نرسد.
هدف این گزارشها البته نمایش این نکته بود که نباید از داشتن فرزند واهمه داشت و هستند خانوادههایی که با وجود جمع زیاد و امکانات اندک، خوشبختی را در جمع خود تجربه کرده و میکنند شاهد برپایی سمینارها و سخنرانیها و بازتاب گفتگوهایی در رسانههای مختلف بودیم که خطر پیری جمعیت را گوشزد کرده و هشدار میدادند با این نرخ جمعیتی تا دو دهه دیگر رشد جمعیت کشور به صفر میل میکند و در آیندهای نزدیک نرخ جمعیت بالای ۶۵سال کشور که حال حدود ۷ درصد است، به بالای ۲۰ درصد خواهد رسید و ما فرصت طلایی پنجره جمعیتی را از دست خواهیم داد.
مجلس و دولت هم مصوباتی در این رابطه داشتهاند؛ از جمله افزایش وام ازدواج و تسهیلات فرزندآوری و تخصیص خودرو دولتی در طرح جوانی جمعیت. استدلال مقامات البته مبنای نادرستی ندارد. آمارها به ما میگویند که نرخ فرزندآوری به پایینتر از نرخ جایگزینی که باید حداقل ۲.۱ باشد سقوط کرده است و باید برای آن عاقلانه اندیشید.
اما از یک نکته نباید غفلت کرد و آن توجه به ریشههای ایجاد این وضع و معرفت صحیح نسبت به آن و پس از شناخت علل و عوامل ایجابی آن، برنامهریزی و طراحی و مهندسی و هدفگذاری مناسب برای اصلاح آن است.
نکته نخست آنکه نه باید خطر را بیش از حد بزرگ نشان داد و مرتکب شتاب و عجله و بینظمی در اقدام شد و نه آن را کوچک شمرد و بیتوجه از آن عبور کرد. اینکه چند یا چندین خانواده پرجمعیت را که هیچ مشکلی ندارند و با فرزندان زیاد با چالشی هم روبرو نشدهاند معیار قضاوت یا الگو قرار دهیم یا گمان کنیم راهحل تنها فشار بر شبکه بانکی برای افزایش تسهیلات قرضالحسنه ازدواج یا وام کمبهره فرزندآوری یا فشار به صنعت خودرو برای تخصیص خودرو زیر قیمت بازار و تشویقهایی از این دست است و با این اقدامات مشکل حل میشود، به منزل مقصود نخواهیم رسید.
یکی از علل ایجابی این مشکل را بسیاری سقط جنین و آمار بالای آن دانستهاند که البته گرچه آمار دقیقی در این رابطه در دست نیست، اما میتوان حدس زد که آمار بالایی است. اما چرا نباید ریشهیابی شود؟ با وجود اعتقادات مذهبی جامعه و نیز اکراهی که خود خانوادهها به ویژه مادران در ارتکاب این گناه دارند و رنج و عذاب وجدانی که تحمل میکنند، چرا تن به چنین کاری میدهند؟ اینکه همه اینها را بیعاطفه یا بیمسئولیت و راحتطلب بدانیم و بخوانیم ره به خطا بردهایم.
دوستان در نظام تصمیمگیری کشور به راحتی میتوانند دریابند ریشههای این مسأله چیست یا میدانند، اما چون حل آنها به زحمت و تلاش و برنامهریزی و اقدامات سخت نیازمند است، نشانیها را به سمت دیگری میبرند. جامعه متکثر و پیچیده و جهانی شده امروز قطعاً مانند جامعه حتی دو دهه پیش نیست چه برسد به چند دهه قبل. گرچه به سبک زندگی مدرن و غربی شدن و رشد توقعات و انتظارات و حتی نوع نگاه به زندگی نقدهایی اغلب درست میتوان داشت و آن را یکی از عوامل تغییر رویکرد جامعه دانست، اما همه مشکل این نیست. جوان برای تشکیل خانواده نیازمند شغل و مسکن است و برای فرزندآوری نیازمند داشتن امید به آینده فرزند. اکنون وضع اشتغال مفید و مکفی در جامعه چگونه است؟ به آمارهای رسمی دولتها نگاه نکنید، به آزمونهای اختصاصی دستگاههای دولتی برای استخدام با حداقل حقوق بخور و نمیر دقت کنیم که چندین برابر ظرفیت، تحصیلکردههای کشور در آن شرکت میکنند. به شانس قبولی در رشتههای برتر کنکور نظری بیندازیم که رفته رفته میرود تا کاملاً کاستی و طبقاتی شود و بیشترین موفقیت از آن کسانی است که صدها میلیون تومان پیش از آن برای ثبت نام در مدارس لاکچری و کلاسهای کنکور آنچنانی هزینه کردهاند. به اوضاع مسکن نظری بیندازیم که همه به جولان در آن و واسطهها و بهشت واسطهگری و سرمایهگذاری غیرمولد بدل شده و به خاطر تعارض منافع آشکار در نظام تصمیمگیری برخورد با احتکار و سفته بازی و سوداگری در آن به فراموشی سپرده شده است و ارزش افزوده سرمایهگذاری در آن در سه دهه گذشته دو یا چند برابر سایر بخشهای اقتصادی بوده است و عجیب اینکه با نشان دادن آدرس غلط، صرفاً کمبود آن را علت بحران قلمداد میکنند در حالی که همین حال تعداد مسکن ساخته شده و موجود در کشور بیش از تعداد خانوادههای ایرانی است و در کنار بد مسکنی، شاهد چند ۱۰ و چند ۱۰۰ مسکن هستیم؛ و به این بحث ورود نمیکنیم که چرا هر ساله بر تعداد مستأجران در شهرهای بزرگ و از جمله تهران افزوده میشود و شاهد کوچ بخش دیگری از آنان از مرکز به مناطق پیرامونی هستیم؛ و به تورم چشم نمیدوزیم و به حل آن که چه عذابی میدهد و چه اعصابی خرد میکند و چه امیدهایی را به باد میدهد و به قرار جامعه که نیازمند دل خوش و آیندهای روشن و در دسترس و فضایی کم تنش و آرام است تا خانوادهای آرام داشته باشند.
در این باره گفتنی بسیار است که در این مقال و مجال نمیگنجد، اما بد نیست برای علت بیمیلی جامعه به فرزند آوری بیشتر، کمی ریشه ایتر به مسأله فکر کنیم وگرنه همه میدانیم که صرف مشوقهایی مانند وام یا خودرو ممکن است نرخ رشد را آن هم نه چندان موثر در مناطق و مواردی افزایش دهد که در نگاه به آمایش سرزمین و جمعیت کیفی و مورد نظر سیاستگذار، دقیقاً برخلاف هدف غایی باشد و در جغرافیا و مناطق هدف به نتیجه مورد نظر نرسد.