گروه سیاسی: عباس عبدی در اعتماد نوشت: همیشه این پرسش مطرح است که کدام مساله در ایران حل شود، سایر مسائل نیز به تبع آن در مسیر بهبودی قرار میگیرند؟ اگر امکان داشت اقتصاد رو به رشدی را تجربه کنیم که برای مدت قابل توجهی مستمر باشد، بالطبع باید همان را به عنوان پاسخ میپذیرفتیم، ولی همه میدانیم که اقتصاد رو به رشد و مداوم در ایران کنونی نیازمند وجود پیششرطی سیاسی است که تا آن محقق نشود، اتفاقی جدی در اقتصاد رخ نخواهد داد. پیششرطی که به رشد و غلبه عقلانیت و علم در سیاستگذاری منجر شود. بنابراین باید به موارد دیگری اشاره کرد.
اگر از من بپرسند، پاسخ میدهم که آزادی رسانه شرط اولیه و ضروری است که البته ضامن آزادی رسانه دستگاه قضایی و دادگاههای مستقل است. چرا آزادی رسانه را شرط اولیه میدانم؟ یک علت روشن آن شدت مخالفت عناصر ناکارآمد و مخالف عقلانیت و علم با این عامل و به ویژه با اینترنت و فضای مجازی است، چون این متغیر را نافی بقا و رویکرد خود میدانند. منظورم از رسانه نیز رسانههای رسمی است که بالغ بر ۹۹ درصد آنها در اختیار حکومت است. خیلی روشن باید گفت؛ تا زمانی که این نهاد مهم، مستقل از مدیریت سیاسی حکومت و از حالت بوق خارج و به رسانه تبدیل نشود، ممکن نیست که بهبودی موثری را در عملکردهای حکومت شاهد باشیم.
بدون استثنا تمام ضعفها، فسادها، سوءمدیریتها به نحوی مرتبط یا ناشی از نبودن رسانه مستقل و کارآمد و ناظر است. بعید میدانم که بتوان موردی منفی را در کشور مثال زد که نتوان با رسانههای آزاد و مستقل مانع از وقوع آن شد یا حداقل بتوان به سرعت مهارش کرد. به ویژه و مهمتر از همه خبرگزاریهای رسمی و صدا و سیما هستند که میتوانند با اخبار و گزارشهای علمی و بیطرفانه و نظارتی همه مدیران را در پاسخگویی به صف کنند و بساط ریاکاری، ضدیت با عقلانیت و علم و… را برچینند. با این وجود شاهد آن هستیم که چند روزنامه منتقد و اصلاحطلب که در مقابل لشکر رسانهای رسمی، چون کاهی در برابر کوه هستند، هر روز و هر روز مواجه با پروندههای قضایی هستند که چرا فلان را نوشتی و چرا سیاهنمایی کردی؟ و… که هر فرد منصفی از این اندازه فشار رسانهای در تعجب است و کسی نیست که از اینها بپرسد چرا از این لشکر بسیار بزرگ رسانهای شما کار چندانی در پاسخ به چند رسانه کوچک برنمیآید و تمام توان خود را در مسیر پروندهسازی و شکایت علیه آنها به کار گرفتهاید؟
حکومت به جای آنکه های انتقادی رسانههای مستقل جایزه دهد و از آن استقبال کند، حتی چنین گزارشهایی را خار چشم تلقی میکند. نمونه آن گزارش تقلب در کنکور است که سال گذشته در روزنامه اعتماد منتشر شد که دهها مورد مشابه هم دارد. ولی به جای استقبال از این گزارشها نشستهاند یک کلمه یا جمله را درست یا نادرست گرفته و علیه رسانه تبدیل به پیراهن عثمان کنند.
آنان خیلی ساده همواره علیه رسانهها داد سخن میدهند، اتهام میزنند، توطئه میکنند، خدمات را نادیده میگیرند، سیاهنمایی میکنند. تبلیغ علیه نظام یا تشویش اذهان عمومی و… از این دست ادعاها نزد مدیران علیه رسانهها فراوان است. اینها چه چیزی را نشان میدهد؟ همه اینها بیاعتمادی به مردم و نیز ناتوانی از پاسخگویی را نشان میدهند. ریشه تمام مخالفتها با رسانهها این دو عامل است. من اصلا با نظارت حقوقی و حرفهای و صنفی بر رسانهها مخالف نیستم، اخیرا هم در مناظرهای با آقای زیدآبادی مفصل در دفاع از انواع نظارتها بر رسانهها دفاع کردهام، ولی آنچه در ایران شاهد آن هستیم نه نظارت مورد نظر است و نه حتی بیطرفانه است. کاری که رسانههای خودشان انجام میدهند را مجاز میدانند، ولی با همان کار در رسانههای منتقد به اشد وجه برخورد میشود. نمونهاش خبررسانی درباره مهسا بود که خبرگزاریهای خودشان خبررسانی میکردند و کسی هم به آنها کاری نداشت، حتی اخبار غیرموثق هم منتشر میکردند، ولی در این سوی ماجرا هنوز دو همکارمان در زندان هستند.
نهادهای گوناگون خودشان انواع و اقسام قصورها، بلکه تقصیرها را مرتکب میشوند و برای خود حق خطا کردن قائل هستند و هیچ سوالی نمیکنند. در مقابل برای رسانههای منتقد کوچکترین قصوری پذیرفته نیست.
نه جرات مناظره جدی دارند و نه توان پاسخگویی منطقی. رسانهها که آزادترین نهادهای دنیای مدرن هستند در دژهای قرون وسطایی ساختار رسمی هستند که برای ورود به آنها باید از انواع موانع عبور کرد و رمز شب را گفت؟! خار چشم چنین مجموعهای چند رسانه منتقد است. تازه فکر هم نمیکنند که بر فرض جلوی اینها را گرفتید، با رسانههای فرامرزی که تحت نظارت و کنترل نیستند، چه خواهید کرد؟ مگر در جهان و دویست کشور آن چنین وضعی حاکم است؟ اگر چین هم توان این مقابله را دارد، در کنارش توانسته است برای چهار دهه رشدی حدود ۵۰ برابری برای اقتصاد مردمش درست کند و آنان را از قعر جدول به رتبه دوم جهانی برساند.
تن دادن به آزادی رسانهای و آزادی بیان، قدرت تحمل میخواهد، البته آزادی رسانه هم به سود حکومت است و هم به سود مردم و جامعه. این سرمایهگذاری پرسودی است که از مصرف امروز میگذرد تا سود فراوان آن را در آینده نزدیک ببرد. فقط افراد کوتاهبین هستند که سود فراوان آینده را در برابر راحتی اندک و کوتاهمدت قربانی میکنند.
اگر از من بپرسند، پاسخ میدهم که آزادی رسانه شرط اولیه و ضروری است که البته ضامن آزادی رسانه دستگاه قضایی و دادگاههای مستقل است. چرا آزادی رسانه را شرط اولیه میدانم؟ یک علت روشن آن شدت مخالفت عناصر ناکارآمد و مخالف عقلانیت و علم با این عامل و به ویژه با اینترنت و فضای مجازی است، چون این متغیر را نافی بقا و رویکرد خود میدانند. منظورم از رسانه نیز رسانههای رسمی است که بالغ بر ۹۹ درصد آنها در اختیار حکومت است. خیلی روشن باید گفت؛ تا زمانی که این نهاد مهم، مستقل از مدیریت سیاسی حکومت و از حالت بوق خارج و به رسانه تبدیل نشود، ممکن نیست که بهبودی موثری را در عملکردهای حکومت شاهد باشیم.
بدون استثنا تمام ضعفها، فسادها، سوءمدیریتها به نحوی مرتبط یا ناشی از نبودن رسانه مستقل و کارآمد و ناظر است. بعید میدانم که بتوان موردی منفی را در کشور مثال زد که نتوان با رسانههای آزاد و مستقل مانع از وقوع آن شد یا حداقل بتوان به سرعت مهارش کرد. به ویژه و مهمتر از همه خبرگزاریهای رسمی و صدا و سیما هستند که میتوانند با اخبار و گزارشهای علمی و بیطرفانه و نظارتی همه مدیران را در پاسخگویی به صف کنند و بساط ریاکاری، ضدیت با عقلانیت و علم و… را برچینند. با این وجود شاهد آن هستیم که چند روزنامه منتقد و اصلاحطلب که در مقابل لشکر رسانهای رسمی، چون کاهی در برابر کوه هستند، هر روز و هر روز مواجه با پروندههای قضایی هستند که چرا فلان را نوشتی و چرا سیاهنمایی کردی؟ و… که هر فرد منصفی از این اندازه فشار رسانهای در تعجب است و کسی نیست که از اینها بپرسد چرا از این لشکر بسیار بزرگ رسانهای شما کار چندانی در پاسخ به چند رسانه کوچک برنمیآید و تمام توان خود را در مسیر پروندهسازی و شکایت علیه آنها به کار گرفتهاید؟
حکومت به جای آنکه های انتقادی رسانههای مستقل جایزه دهد و از آن استقبال کند، حتی چنین گزارشهایی را خار چشم تلقی میکند. نمونه آن گزارش تقلب در کنکور است که سال گذشته در روزنامه اعتماد منتشر شد که دهها مورد مشابه هم دارد. ولی به جای استقبال از این گزارشها نشستهاند یک کلمه یا جمله را درست یا نادرست گرفته و علیه رسانه تبدیل به پیراهن عثمان کنند.
آنان خیلی ساده همواره علیه رسانهها داد سخن میدهند، اتهام میزنند، توطئه میکنند، خدمات را نادیده میگیرند، سیاهنمایی میکنند. تبلیغ علیه نظام یا تشویش اذهان عمومی و… از این دست ادعاها نزد مدیران علیه رسانهها فراوان است. اینها چه چیزی را نشان میدهد؟ همه اینها بیاعتمادی به مردم و نیز ناتوانی از پاسخگویی را نشان میدهند. ریشه تمام مخالفتها با رسانهها این دو عامل است. من اصلا با نظارت حقوقی و حرفهای و صنفی بر رسانهها مخالف نیستم، اخیرا هم در مناظرهای با آقای زیدآبادی مفصل در دفاع از انواع نظارتها بر رسانهها دفاع کردهام، ولی آنچه در ایران شاهد آن هستیم نه نظارت مورد نظر است و نه حتی بیطرفانه است. کاری که رسانههای خودشان انجام میدهند را مجاز میدانند، ولی با همان کار در رسانههای منتقد به اشد وجه برخورد میشود. نمونهاش خبررسانی درباره مهسا بود که خبرگزاریهای خودشان خبررسانی میکردند و کسی هم به آنها کاری نداشت، حتی اخبار غیرموثق هم منتشر میکردند، ولی در این سوی ماجرا هنوز دو همکارمان در زندان هستند.
نهادهای گوناگون خودشان انواع و اقسام قصورها، بلکه تقصیرها را مرتکب میشوند و برای خود حق خطا کردن قائل هستند و هیچ سوالی نمیکنند. در مقابل برای رسانههای منتقد کوچکترین قصوری پذیرفته نیست.
نه جرات مناظره جدی دارند و نه توان پاسخگویی منطقی. رسانهها که آزادترین نهادهای دنیای مدرن هستند در دژهای قرون وسطایی ساختار رسمی هستند که برای ورود به آنها باید از انواع موانع عبور کرد و رمز شب را گفت؟! خار چشم چنین مجموعهای چند رسانه منتقد است. تازه فکر هم نمیکنند که بر فرض جلوی اینها را گرفتید، با رسانههای فرامرزی که تحت نظارت و کنترل نیستند، چه خواهید کرد؟ مگر در جهان و دویست کشور آن چنین وضعی حاکم است؟ اگر چین هم توان این مقابله را دارد، در کنارش توانسته است برای چهار دهه رشدی حدود ۵۰ برابری برای اقتصاد مردمش درست کند و آنان را از قعر جدول به رتبه دوم جهانی برساند.
تن دادن به آزادی رسانهای و آزادی بیان، قدرت تحمل میخواهد، البته آزادی رسانه هم به سود حکومت است و هم به سود مردم و جامعه. این سرمایهگذاری پرسودی است که از مصرف امروز میگذرد تا سود فراوان آن را در آینده نزدیک ببرد. فقط افراد کوتاهبین هستند که سود فراوان آینده را در برابر راحتی اندک و کوتاهمدت قربانی میکنند.