گروه سیاسی: روزنامه هممیهن در یادداشتی به موافقت مجلس با اجرای آزمایشی طرح «لایحه عفاف وحجاب» به مدت ۳ سال پرداخته است.
در ادامه این یادداشت آمده است: در جریان رسیدگی به لایحه حجاب اقرارهای مهمی شد؛ از جمله اینکه چرا آن را نه در صحن علنی مجلس بلکه در ذیل اصل ۸۵ تصویب کردند. درحالیکه چنین لوایحی به علت ربط مستقیم آن با فرهنگ و اعتقادات و رفتار روزانه مردم مستلزم بحث در فضای عمومی بود. پرداختن به لایحهای با ۷۰ ماده که بعضاً کشدار هستند یا قواعد حقوقی بهویژه حقوق جزا در آن رعایت نشده است، موضوع بحث این سرمقاله نیست. در اینجا به یک نکته مثبت لایحه و نیز یک رویکرد منفی آن اشاره میشود. نکته مثبت لایحه این است که مسئله حجاب را در عمل از ذیل عنوان حجاب شرعی خارج کرده است.
در واقع مسئله این لایحه، رعایت حجاب شرعی نیست، فقط رعایت یک پوشش عادی است، مثل انداختن یک شال روی سر. بنابراین، هنگامی که از وجه شرعی ماجرا خارج شده است، پرسش این است که مبنای حدود جدید پوشش چیست؟ مبنای شرعی در عرف فقهای امروز به نسبت روشن و تعیین شده است. ولی مبنای حد و حدود پوشش در این لایحه چیست؟ هیچ چیزی جز عرف نمیتواند مبنا باشد؛ عرفی که در جغرافیاهای گوناگون و در سطوح اجتماعی و نیز زمانهای گوناگون بهشدت متغیر است.
در واقع قانونگذاران، چون نمیتوانستند به این پرسش ساده پاسخ دهند که مبنای این قانون چیست؟ هیچ جا نیز متنی توجیهی برای آن منتشر نکردهاند، در نتیجه قانونی که مبنا و فلسفه نداشته باشد، سراسر اشکال خواهد داشت و تعارضات آن نیز موجب عمل نشدن به آن میشود. ولی رویکرد منفی لایحه در چیست؟ در اینکه تصویبکنندگان به این پرسش ساده فکر نکردهاند که خُب! فرض محال که محال نیست. اگر فرض کنیم که مردم را مجبور به رعایت آن کردید، بعدش چه خواهد شد؟ جامعه سالمتر میشود؟ مردم مسلمانتر میشوند؟ در خانهها و فضاهای خصوصی محجبه خواهند شد؟
آیا مردم راضیتر میشوند؟ بدیهی است که همه این پاسخها منفی است. عقل سلیم چنین نتیجهای خواهد گرفت. مردم و زنان راههای بسیار زیادی برای دور زدن این قوانین بلدند. بهعلاوه، تمام انرژی حکومت باید صرف رسیدگی به چنین اتهاماتی شود. مردم را به لجبازی وادار میکنید. از اسلام و دستورات آن دورتر خواهید کرد. فضاهای خصوصی و نیمهعمومی و حتی عمومی را از حیث پوشش زنان دورتر از معیارهای خود میکنید.
تنشهای میان زنان و خانواده را با پلیس و دستگاه قضایی افزایش خواهید داد. چند برابر آنچه که بهعنوان جریمه به خزانه ریخته میشود باید صرف اجرای این قانون کنید. مردم هم ناراضیتر خواهند شد. ممکن است کسی بپرسد پس چرا این قانون را با این شیوه و عجله تصویب کردند؟ تنها دلیلش احتمالا وجود این حس است که گمان میکنند کوتاه آمدن به معنای تسلیم شدن و باختن است.
به همین علت حتی در موضوعاتی که بهطور عقلانی کوتاه میآیند و توافق میکنند، مثل روابط خارجی، سعی دارند با روایتهایی آن را پیروزی خود یا زانو زدن آمریکا جلوه دهند. در حقیقت قانوننویسی نیز اسیر غلبه «روایت» شده است؛ روایتی که اثبات نادرستیاش چندان طولانی نخواهد بود؛ هرچند برای بسیاری ثابت شده است. نکته جالب ماجرا اینجاست که حجاب مهسا که بازداشت و مرگ او منجر به اعتراضات شد، از نظر این لایحه مشکلی ندارد.
هرچند با قانون قدیمی میشد به آن ایراد گرفت. البته نه آنگونه که گشت ارشاد انجام داد. با این حساب، چرا نویسندگان قانون گمان نمیکنند بهزودی به جایی خواهند رسید که همین وضع موجودِ پوشش زنان که علیه آن قانون نوشتهاند، مطلوب قانونی بعدی قانونگذاران شود؟
در ادامه این یادداشت آمده است: در جریان رسیدگی به لایحه حجاب اقرارهای مهمی شد؛ از جمله اینکه چرا آن را نه در صحن علنی مجلس بلکه در ذیل اصل ۸۵ تصویب کردند. درحالیکه چنین لوایحی به علت ربط مستقیم آن با فرهنگ و اعتقادات و رفتار روزانه مردم مستلزم بحث در فضای عمومی بود. پرداختن به لایحهای با ۷۰ ماده که بعضاً کشدار هستند یا قواعد حقوقی بهویژه حقوق جزا در آن رعایت نشده است، موضوع بحث این سرمقاله نیست. در اینجا به یک نکته مثبت لایحه و نیز یک رویکرد منفی آن اشاره میشود. نکته مثبت لایحه این است که مسئله حجاب را در عمل از ذیل عنوان حجاب شرعی خارج کرده است.
در واقع مسئله این لایحه، رعایت حجاب شرعی نیست، فقط رعایت یک پوشش عادی است، مثل انداختن یک شال روی سر. بنابراین، هنگامی که از وجه شرعی ماجرا خارج شده است، پرسش این است که مبنای حدود جدید پوشش چیست؟ مبنای شرعی در عرف فقهای امروز به نسبت روشن و تعیین شده است. ولی مبنای حد و حدود پوشش در این لایحه چیست؟ هیچ چیزی جز عرف نمیتواند مبنا باشد؛ عرفی که در جغرافیاهای گوناگون و در سطوح اجتماعی و نیز زمانهای گوناگون بهشدت متغیر است.
در واقع قانونگذاران، چون نمیتوانستند به این پرسش ساده پاسخ دهند که مبنای این قانون چیست؟ هیچ جا نیز متنی توجیهی برای آن منتشر نکردهاند، در نتیجه قانونی که مبنا و فلسفه نداشته باشد، سراسر اشکال خواهد داشت و تعارضات آن نیز موجب عمل نشدن به آن میشود. ولی رویکرد منفی لایحه در چیست؟ در اینکه تصویبکنندگان به این پرسش ساده فکر نکردهاند که خُب! فرض محال که محال نیست. اگر فرض کنیم که مردم را مجبور به رعایت آن کردید، بعدش چه خواهد شد؟ جامعه سالمتر میشود؟ مردم مسلمانتر میشوند؟ در خانهها و فضاهای خصوصی محجبه خواهند شد؟
آیا مردم راضیتر میشوند؟ بدیهی است که همه این پاسخها منفی است. عقل سلیم چنین نتیجهای خواهد گرفت. مردم و زنان راههای بسیار زیادی برای دور زدن این قوانین بلدند. بهعلاوه، تمام انرژی حکومت باید صرف رسیدگی به چنین اتهاماتی شود. مردم را به لجبازی وادار میکنید. از اسلام و دستورات آن دورتر خواهید کرد. فضاهای خصوصی و نیمهعمومی و حتی عمومی را از حیث پوشش زنان دورتر از معیارهای خود میکنید.
تنشهای میان زنان و خانواده را با پلیس و دستگاه قضایی افزایش خواهید داد. چند برابر آنچه که بهعنوان جریمه به خزانه ریخته میشود باید صرف اجرای این قانون کنید. مردم هم ناراضیتر خواهند شد. ممکن است کسی بپرسد پس چرا این قانون را با این شیوه و عجله تصویب کردند؟ تنها دلیلش احتمالا وجود این حس است که گمان میکنند کوتاه آمدن به معنای تسلیم شدن و باختن است.
به همین علت حتی در موضوعاتی که بهطور عقلانی کوتاه میآیند و توافق میکنند، مثل روابط خارجی، سعی دارند با روایتهایی آن را پیروزی خود یا زانو زدن آمریکا جلوه دهند. در حقیقت قانوننویسی نیز اسیر غلبه «روایت» شده است؛ روایتی که اثبات نادرستیاش چندان طولانی نخواهد بود؛ هرچند برای بسیاری ثابت شده است. نکته جالب ماجرا اینجاست که حجاب مهسا که بازداشت و مرگ او منجر به اعتراضات شد، از نظر این لایحه مشکلی ندارد.
هرچند با قانون قدیمی میشد به آن ایراد گرفت. البته نه آنگونه که گشت ارشاد انجام داد. با این حساب، چرا نویسندگان قانون گمان نمیکنند بهزودی به جایی خواهند رسید که همین وضع موجودِ پوشش زنان که علیه آن قانون نوشتهاند، مطلوب قانونی بعدی قانونگذاران شود؟