گروه سیاسی: احمد زیدآبادی در روزنامه هم میهن نوشت: یوآف گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، «دولت عبری» را در میانۀ هفت جبهۀ جنگ دانسته است. گالانت در گزارشی به اعضای کنست، از غزه، لبنان، کرانۀ باختری، سوریه، عراق، یمن و ایران بهعنوان هفت جبهۀ درگیر با اسرائیل نام برده است. او جنگ در نوار غزه را طولانی و سخت و بسیار پرهزینه توصیف کرده، اما در عین حال، آن را نسبت به هزینۀ بیشتری که میتواند بهدنبال داشته باشد، موجه قلمداد کرده است.
به ادعای گالانت، اسرائیل از هفت جبهۀ درگیر با اسرائیل، به شش جبهۀ آن به مراتب و درجات مختلف، واکنش نشان داده است؛ جبههای که گالانت آن را از پاسخ اسرائیل مستثنی نشان داده ظاهراً یمن است، کشوری که حوثیهای حاکم بر آن، از یک طرف به سمت بندر ایلات اسرائیل موشکهای بالستیک شلیک میکنند و از طرف دیگر، کشتیهای مرتبط با اسرائیل را در دریای سرخ و عرب و تنگۀ بابالمندب، هدف قرار میدهند.
اگر به واقع یمن همان موردی باشد که اسرائیل از پاسخ به آن خودداری کرده، سخنان گالانت بدین صورت قابل تفسیر است که او ایران را هم بهعنوان جبههای که اسرائیل به آن واکنش نشان داده، معرفی کرده است. از این جهت، اشارۀ گالانت میتواند به ترور سردار سیدرضی موسوی از مستشاران ارشد سپاه پاسداران در حومۀ دمشق باشد.
دولت اسرائیل طبقِ رویۀ معمولش در ترورهای فرامرزی، بهطور رسمی مسئولیت حمله به محل سکونت سردار موسوی را نپذیرفته است، اما سخنان گالانت نوعی پذیرش تلویحی مسئولیت این عملیات به شمار میرود.
گالانت تهدید کرده است که «هر کس علیه اسرائیل اقدام کند، یک هدف بالقوه به شمار میرود و برای هیچکس مصونیتی وجود ندارد.»
از همان ابتدای آغاز جنگ غزه، مقامهای اسرائیلی آن را همراه با «هزینۀ سنگین» برای نیروهای خود میدانستند، اما به نظر میرسد شبکۀ پیچیده و نامرئی و تو در توی تونلهای حماس در نوارغزه به شدت آنها را غافلگیر کرده است. نهادهای نظامی و امنیتی اسرائیل قاعدتاً از وجود تونلهای زیرزمینی در نوارغزه بیخبر نبودهاند، اما حجم و گستردگی و پیشرفت و پیچیدگی آنها کاملاً خارج از حد انتظار آنها ظاهر شده است.
در حقیقت، اسرائیلیها وجود و بقای هر بخش از این تونلها را «تهدیدی واقعی» علیه امنیت خود تلقی میکنند و خود را نسبت به تکرار عملیات ۷ اکتبر از طریق باقیماندۀ آنها نگران نشان میدهند.
به همین دلیل، بهرغم کشتار وسیع غیرنظامیان فلسطینی و گرسنه و بیخانمان شدن آنان در فصل سرما، اسرائیلیها از فشار سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی برای آتشبس فوری در نوارغزه به شدت عصبانی هستند و توقف جنگ را به معنای تداوم وجود بخشی از شبکۀ تونلها و امکان استفاده از آنها برای حملات جدید میدانند.
اسرائیلیها با مشاهدۀ شبکۀ تونلهای حماس و افزایش تلفات نظامیان خود در مقابله با نیروهای سنگرگرفته در آنها، حتی از آن بیم پیدا کردهاند که نکند حزبالله لبنان نیز خارج از دید و اطلاعات آنها، شبکۀ مشابه یا پیچیدهتری از تونلها را در مناطق تحت کنترل خود در جنوب لبنان حفر کرده و منتظر فرصت مناسبی است تا عملیاتی شبیه عملیات ۷ اکتبر علیه شهرکهای شمالی اسرائیل به اجرا درآورد!
از این زاویه، اسرائیل هر حرکتی در سطح جهان و منطقه را برای توقف جنگ و یا آتشبس دائمی، به زیان خود و به سود حماس و ابقای بخشی از شبکۀ تونلهای آن به حساب میآورد و درصدد مقابله با آن برمیآید.
در حقیقت، تنها طرفی که بهطور مشروط، اما علنی از ادامۀ جنگ در نوارغزه تا نابودی کامل امکانات نظامی و اداری حماس حمایت میکند، دولت آمریکاست. در مقابل، تنها کشوری که تمام قوا و ابزارهای خود را به کار گرفته است تا اسرائیل را وادار به پذیرش آتشبس فوری کند، ایران است.
بقیۀ کشورها، اما هرچند از ادامۀ جنگ بهطور رسمی حمایت نمیکنند، اقدام مؤثری هم برای خاتمۀ آن به عمل نمیآورند. در واقع، بسیاری از کشورهای عرب و اروپایی و آسیایی، نگرانیشان از ادامۀ جنگ، بیشتر ناشی از بدبینی نسبت به نیات دولت افراطی بنیامین نتانیاهو برای اشغال مجدد نوارغزه و مخالفتش با فرمول دوکشوری برای حل نهایی منازعه است وگرنه هیچکدام منفعتی در بقای حماس و شبکۀ تونلهای آن برای خود نمیبینند.
بدین ترتیب، جنگ در نوارغزه صورت تازهای پیدا کرده است. بهعبارت دیگر، معادله عمدتاً به ادامۀ جنگ یا توقف آن تقلیل یافته است. از نظر اسرائیل، هر طرفی که برای تحمیل آتشبس فوری و دائمی به اسرائیل در جنگ نوارغزه واقعاً اعمال فشار کند، هدفی بالقوه به شمار میرود! از نگاه اسرائیلیها، جمهوری اسلامی گرچه خود را از خط رویارویی مستقیم کنار کشیده، اما همۀ توان متحدان منطقهایاش را برای تحمیل آتشبس فوری و دائمی به اسرائیل بسیج کرده و به کار گرفته است. به همین دلیل، آنها از طریق ترور سردار موسوی درصدد ارسال این پیام به تهران برآمدهاند که ترغیب متحدان منطقهای برای اجبار اسرائیل به توقف جنگ، مرز مشخصی با رویارویی مستقیم ندارد.
بدین ترتیب، در سایۀ تداوم جنگ در نوارغزه، فراگیر شدن شعلههای آن نیز بهعنوان امکانی بالقوه یک گام به پیش رفته است.
به ادعای گالانت، اسرائیل از هفت جبهۀ درگیر با اسرائیل، به شش جبهۀ آن به مراتب و درجات مختلف، واکنش نشان داده است؛ جبههای که گالانت آن را از پاسخ اسرائیل مستثنی نشان داده ظاهراً یمن است، کشوری که حوثیهای حاکم بر آن، از یک طرف به سمت بندر ایلات اسرائیل موشکهای بالستیک شلیک میکنند و از طرف دیگر، کشتیهای مرتبط با اسرائیل را در دریای سرخ و عرب و تنگۀ بابالمندب، هدف قرار میدهند.
اگر به واقع یمن همان موردی باشد که اسرائیل از پاسخ به آن خودداری کرده، سخنان گالانت بدین صورت قابل تفسیر است که او ایران را هم بهعنوان جبههای که اسرائیل به آن واکنش نشان داده، معرفی کرده است. از این جهت، اشارۀ گالانت میتواند به ترور سردار سیدرضی موسوی از مستشاران ارشد سپاه پاسداران در حومۀ دمشق باشد.
دولت اسرائیل طبقِ رویۀ معمولش در ترورهای فرامرزی، بهطور رسمی مسئولیت حمله به محل سکونت سردار موسوی را نپذیرفته است، اما سخنان گالانت نوعی پذیرش تلویحی مسئولیت این عملیات به شمار میرود.
گالانت تهدید کرده است که «هر کس علیه اسرائیل اقدام کند، یک هدف بالقوه به شمار میرود و برای هیچکس مصونیتی وجود ندارد.»
از همان ابتدای آغاز جنگ غزه، مقامهای اسرائیلی آن را همراه با «هزینۀ سنگین» برای نیروهای خود میدانستند، اما به نظر میرسد شبکۀ پیچیده و نامرئی و تو در توی تونلهای حماس در نوارغزه به شدت آنها را غافلگیر کرده است. نهادهای نظامی و امنیتی اسرائیل قاعدتاً از وجود تونلهای زیرزمینی در نوارغزه بیخبر نبودهاند، اما حجم و گستردگی و پیشرفت و پیچیدگی آنها کاملاً خارج از حد انتظار آنها ظاهر شده است.
در حقیقت، اسرائیلیها وجود و بقای هر بخش از این تونلها را «تهدیدی واقعی» علیه امنیت خود تلقی میکنند و خود را نسبت به تکرار عملیات ۷ اکتبر از طریق باقیماندۀ آنها نگران نشان میدهند.
به همین دلیل، بهرغم کشتار وسیع غیرنظامیان فلسطینی و گرسنه و بیخانمان شدن آنان در فصل سرما، اسرائیلیها از فشار سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی برای آتشبس فوری در نوارغزه به شدت عصبانی هستند و توقف جنگ را به معنای تداوم وجود بخشی از شبکۀ تونلها و امکان استفاده از آنها برای حملات جدید میدانند.
اسرائیلیها با مشاهدۀ شبکۀ تونلهای حماس و افزایش تلفات نظامیان خود در مقابله با نیروهای سنگرگرفته در آنها، حتی از آن بیم پیدا کردهاند که نکند حزبالله لبنان نیز خارج از دید و اطلاعات آنها، شبکۀ مشابه یا پیچیدهتری از تونلها را در مناطق تحت کنترل خود در جنوب لبنان حفر کرده و منتظر فرصت مناسبی است تا عملیاتی شبیه عملیات ۷ اکتبر علیه شهرکهای شمالی اسرائیل به اجرا درآورد!
از این زاویه، اسرائیل هر حرکتی در سطح جهان و منطقه را برای توقف جنگ و یا آتشبس دائمی، به زیان خود و به سود حماس و ابقای بخشی از شبکۀ تونلهای آن به حساب میآورد و درصدد مقابله با آن برمیآید.
در حقیقت، تنها طرفی که بهطور مشروط، اما علنی از ادامۀ جنگ در نوارغزه تا نابودی کامل امکانات نظامی و اداری حماس حمایت میکند، دولت آمریکاست. در مقابل، تنها کشوری که تمام قوا و ابزارهای خود را به کار گرفته است تا اسرائیل را وادار به پذیرش آتشبس فوری کند، ایران است.
بقیۀ کشورها، اما هرچند از ادامۀ جنگ بهطور رسمی حمایت نمیکنند، اقدام مؤثری هم برای خاتمۀ آن به عمل نمیآورند. در واقع، بسیاری از کشورهای عرب و اروپایی و آسیایی، نگرانیشان از ادامۀ جنگ، بیشتر ناشی از بدبینی نسبت به نیات دولت افراطی بنیامین نتانیاهو برای اشغال مجدد نوارغزه و مخالفتش با فرمول دوکشوری برای حل نهایی منازعه است وگرنه هیچکدام منفعتی در بقای حماس و شبکۀ تونلهای آن برای خود نمیبینند.
بدین ترتیب، جنگ در نوارغزه صورت تازهای پیدا کرده است. بهعبارت دیگر، معادله عمدتاً به ادامۀ جنگ یا توقف آن تقلیل یافته است. از نظر اسرائیل، هر طرفی که برای تحمیل آتشبس فوری و دائمی به اسرائیل در جنگ نوارغزه واقعاً اعمال فشار کند، هدفی بالقوه به شمار میرود! از نگاه اسرائیلیها، جمهوری اسلامی گرچه خود را از خط رویارویی مستقیم کنار کشیده، اما همۀ توان متحدان منطقهایاش را برای تحمیل آتشبس فوری و دائمی به اسرائیل بسیج کرده و به کار گرفته است. به همین دلیل، آنها از طریق ترور سردار موسوی درصدد ارسال این پیام به تهران برآمدهاند که ترغیب متحدان منطقهای برای اجبار اسرائیل به توقف جنگ، مرز مشخصی با رویارویی مستقیم ندارد.
بدین ترتیب، در سایۀ تداوم جنگ در نوارغزه، فراگیر شدن شعلههای آن نیز بهعنوان امکانی بالقوه یک گام به پیش رفته است.