گروه سیاسی: یک عضو هیات علمی دانشگاه طباطبایی، با بیان اینکه باید به جامعه اعتماد کرد، جامعه ویران می کند و می سازد، گفت: اگر جمهوری اسلامی نمی تواند در اجتماع ایرانی تولید هنجار کند، باید درنظر داشت که این داوری که گاه هم نسل های من دارند که نسلهایی به میدان می آید که ویران می کنند و مخرب هستند، اشتباه است. جامعه در حال بازیابی خود بدون قیادت دولت است،؛ اگر به دلیل اقتصاد نفتی در حوزه اقتصادی نمی تواند این کار را انجام دهد، چه بسا در حوزه اخلاقی موفق شود.
جماران، دکتر « محمد جواد غلامرضا کاشی»، که درهفدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران که با عنوان «آینده نظام جهانی؛ سیاستها و الگوی رفتار ایرانی» برگزار شده است، سخن می گفت، خاطرنشان کرد: وقتی از منظر سیاست به اخلاق نظر می شود، قدرت به اعتبار مدعای اخلاقی یا انتصاب اخلاقی، به خود مشروعیت می دهد. عکس آن هم درست است. هیچ نظام اخلاقی و هنجاری هم بدون پشتوانه یک سازمان قدرت، مادیت پیدا نمی کند و بنابراین قدرت و اخلاق به شدت به یکدیگر وابسته و پیوسته هستند.
وی ادامه داد: وقتی بحران اخلاق پیش می آید و نمی دانیم خوب و بد چیست و به کجا تکیه کنیم، در ساختار سازماندهی سیاسی دو اتفاق می افتد. یکی اینکه ابژه حقیقت گم می شود، در این حالت قدرت بنیاد خود را از دست می دهد و به تبع آن، اعتماد معنای خود را از دست می دهد. غیاب حقیقت و اعتماد، بحران قدرت هم ایجاد می کند. این بحران تازگی ندارد. به نظر بسیاری از فیلسوفان، این بحران در بنیاد مدرنیته بوده است و اساسا مدرنیته در ظهور خود با بحران اخلاق زاییده شد. ایده مرگ خدای نیچه، اشاره به این مفهوم دارد.
کاشی با بیان اینکه اصالت بخشی به فرد، بحران اخلاق را ایجاد کرد و مدرنیته ماشین تولید فردیت است و مرتبا صورتهای تازه ای از فردیت در آن ظاهر می شود، توضیح داد: فردیت اسیر همه سازمان دهی های فردی و نهادی است. ظهور فردیت که با ایده آزادی پیوند خورده است، لاجرم در عرصه عمومی بحران اخلاق ایجاد می کند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: در جهان مدرن، امیال فردی به هزار سو برانگیخته می شوند و از هیچ هنجاری تبعیت نمی کنند. اینجاست که اخلاق فایده گرا ظهور می کند. تامین بیشترین منافع، برای بیشترین افراد. در این شرایط، تعیین بیشترین سود برای افراد را دولت می تواند تشخیص دهد. دولت عملا به مرجع تشخیص هنجار اخلاقی در جامعه مدرن تبدیل می شود که با عنوان دولت هنجارگذار از آن یاد می شود.
عضو هیات علمی دانشگاه طباطبایی، با بیان اینکه صورتهای متفاوت دولت را در قرنهای نوزدهم و بیستم داشته ایم، به تشریح دیدگاه های اندیشمندان مدرنیته در خصوص دین و از دست دادن هنجارهای اجتماعی در جوامع پرداخت و ادامه داد: حتی فاشیسم و نازیسم هم پاسخی به اخلاق فایده گرا بودند، اما باز سر از دولت هنجارگذار درآوردند. احیاء دین در عرصه عمومی و اسلام سیاسی هم واکنشی به میدانی از امیال گسیخته شده و هنجارگریز است که ارزشهای جامعه سنتی را از هم می درد و متفکران اسلام سیاسی بر این باور شدند که بازگردیم به خانه ای که مدرنیته آن را ویران کرد و جامعه را مجددا هنجارگذاری کنیم.
وی تاکید کرد: در دنیای قدیم، دولت هنجارگذار نبود. جامعه در کلیت خود حیات اخلاقی داشت و دولت هم جزئی از این حیات اخلاقی بود. دولت نهاد هنجارگذار نبود، بلکه دولت هنجار گذار، میراث دنیای مدرن است. اما تجربه نشان داد، دولت درهیچ کجا در این زمینه، توفیقی نداشت؛ چه آنجا که دموکراتیک بود و نهایتا به زوال دموکراسی کشیده شد و چه آنجا که سر از دولتهای فاشیتی سرکوبگر درآورد. دولت هیچ گاه هنجارگذار موفقی نبود.
این استاد دانشگاه به تحولات اقتصادی و تکنولوژیک پیش روی آینده اشاره کرد و اظهارداشت: دولت در نتیجه تحولات اقتصادی در حال از دست دادن نقش کانونی خود در بسیاری از قلمروها است. اما مهمتر از آن، تحولات تکنولوژیک است که خصوصا در حوزه ارتباطات، اتفاق مهمی رقم زده است. درست است که رویای آنها که فکر کردند دولتها محو می شوند، محقق نشد ، اما اتفاق مبارکی افتاد که در نتیجه آن دولتها توان هنجارگذاری در عرصه عمومی را از دست داده اند؛ از جمله در ایران. دستگاه های رسمی نظام اکنون خود اعتراف می کنند ما در جنگ رسانه ها باخته ایم. به این معنا که اگر تصور می کردیم با وزارت ارشاد می توانیم در عرصه عمومی هنجارگذاری کنیم، دولت روز به روز نقش خود را از دست می دهد.
کاشی با بیان اینکه در جمهوری اسلامی هر چه قدرت کنترل هنجاری جامعه از دست می رود، جز منطق امنیتی و اطلاعاتی جایگزینی ندارند، تاکید کرد: منطق امنیتی و اطلاعاتی هم هنجارگار نیست و جامعه را به مقاومت بر می انگیزد. البته این اتفاق منحصر به ایران هم نیست. امروز باید به نظریه پردازان مدرنیته، از جمله «بنتام» که دولت را هنجارگذار در دنیای مدرن می دانستند، گفت «دولت نهاد مناسب هنجارگذاری نبود، تو خبر نداشتی، ما تجربه کردیم!»
این استاد دانشگاه به آراء دیگر نظریه پردازان دنیای مدرن اشاره کرد و گفت: باید به جامعه اعتماد کرد. جامعه ویران می کند و می سازد. اگر جمهوری اسلامی نمی تواند در اجتماع ایرانی تولید هنجار کند، باید در نظر داشت که این داوری که گاه هم نسل های من دارند که نسل هایی به میدان می آید که ویران می کنند و مخرب هستند، اشتباه است. جامعه در حال بازیابی خود بدون قیادت دولت است؛ اگر به دلیل اقتصاد نفتی در حوزه اقتصادی نمی تواند این کار را انجام دهد، چه بسا در حوزه اخلاقی موفق شود.
وی اظهارداشت: نظام خلق و سازیش هنجار در این منطق جدید، در هسته های کوچک، پراکنده، متکثر است. به طور طبیعی زندگی روزمره کانونهای متکثر و رنگارنگی تولید می کند که هر کدام از آنها، خلق ارزش می کنند. این خلق ارزش هنگامی قدرتمند است که در سطح بین المللی است. در جغرافیا و موقعیتهای محدود، اما زایشگر ارزشهای جهان شمول. هویتهای دینی و ملی هم هستند و مبارکند، اما آنها باید به کانونهای خلق ارزشهایی که ایرانیت را مددکار ارزشهای جهانی تعریف می کنند و اسلامیت را نه رویارویی هویتهای دیگر، بلکه منبعی برای خلق ارزشهای جهان شمول می نگرند، اتکا کنند. مرزگزار نیستند، بلکه مرز گشا هستند.
جماران، دکتر « محمد جواد غلامرضا کاشی»، که درهفدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران که با عنوان «آینده نظام جهانی؛ سیاستها و الگوی رفتار ایرانی» برگزار شده است، سخن می گفت، خاطرنشان کرد: وقتی از منظر سیاست به اخلاق نظر می شود، قدرت به اعتبار مدعای اخلاقی یا انتصاب اخلاقی، به خود مشروعیت می دهد. عکس آن هم درست است. هیچ نظام اخلاقی و هنجاری هم بدون پشتوانه یک سازمان قدرت، مادیت پیدا نمی کند و بنابراین قدرت و اخلاق به شدت به یکدیگر وابسته و پیوسته هستند.
وی ادامه داد: وقتی بحران اخلاق پیش می آید و نمی دانیم خوب و بد چیست و به کجا تکیه کنیم، در ساختار سازماندهی سیاسی دو اتفاق می افتد. یکی اینکه ابژه حقیقت گم می شود، در این حالت قدرت بنیاد خود را از دست می دهد و به تبع آن، اعتماد معنای خود را از دست می دهد. غیاب حقیقت و اعتماد، بحران قدرت هم ایجاد می کند. این بحران تازگی ندارد. به نظر بسیاری از فیلسوفان، این بحران در بنیاد مدرنیته بوده است و اساسا مدرنیته در ظهور خود با بحران اخلاق زاییده شد. ایده مرگ خدای نیچه، اشاره به این مفهوم دارد.
کاشی با بیان اینکه اصالت بخشی به فرد، بحران اخلاق را ایجاد کرد و مدرنیته ماشین تولید فردیت است و مرتبا صورتهای تازه ای از فردیت در آن ظاهر می شود، توضیح داد: فردیت اسیر همه سازمان دهی های فردی و نهادی است. ظهور فردیت که با ایده آزادی پیوند خورده است، لاجرم در عرصه عمومی بحران اخلاق ایجاد می کند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: در جهان مدرن، امیال فردی به هزار سو برانگیخته می شوند و از هیچ هنجاری تبعیت نمی کنند. اینجاست که اخلاق فایده گرا ظهور می کند. تامین بیشترین منافع، برای بیشترین افراد. در این شرایط، تعیین بیشترین سود برای افراد را دولت می تواند تشخیص دهد. دولت عملا به مرجع تشخیص هنجار اخلاقی در جامعه مدرن تبدیل می شود که با عنوان دولت هنجارگذار از آن یاد می شود.
عضو هیات علمی دانشگاه طباطبایی، با بیان اینکه صورتهای متفاوت دولت را در قرنهای نوزدهم و بیستم داشته ایم، به تشریح دیدگاه های اندیشمندان مدرنیته در خصوص دین و از دست دادن هنجارهای اجتماعی در جوامع پرداخت و ادامه داد: حتی فاشیسم و نازیسم هم پاسخی به اخلاق فایده گرا بودند، اما باز سر از دولت هنجارگذار درآوردند. احیاء دین در عرصه عمومی و اسلام سیاسی هم واکنشی به میدانی از امیال گسیخته شده و هنجارگریز است که ارزشهای جامعه سنتی را از هم می درد و متفکران اسلام سیاسی بر این باور شدند که بازگردیم به خانه ای که مدرنیته آن را ویران کرد و جامعه را مجددا هنجارگذاری کنیم.
وی تاکید کرد: در دنیای قدیم، دولت هنجارگذار نبود. جامعه در کلیت خود حیات اخلاقی داشت و دولت هم جزئی از این حیات اخلاقی بود. دولت نهاد هنجارگذار نبود، بلکه دولت هنجار گذار، میراث دنیای مدرن است. اما تجربه نشان داد، دولت درهیچ کجا در این زمینه، توفیقی نداشت؛ چه آنجا که دموکراتیک بود و نهایتا به زوال دموکراسی کشیده شد و چه آنجا که سر از دولتهای فاشیتی سرکوبگر درآورد. دولت هیچ گاه هنجارگذار موفقی نبود.
این استاد دانشگاه به تحولات اقتصادی و تکنولوژیک پیش روی آینده اشاره کرد و اظهارداشت: دولت در نتیجه تحولات اقتصادی در حال از دست دادن نقش کانونی خود در بسیاری از قلمروها است. اما مهمتر از آن، تحولات تکنولوژیک است که خصوصا در حوزه ارتباطات، اتفاق مهمی رقم زده است. درست است که رویای آنها که فکر کردند دولتها محو می شوند، محقق نشد ، اما اتفاق مبارکی افتاد که در نتیجه آن دولتها توان هنجارگذاری در عرصه عمومی را از دست داده اند؛ از جمله در ایران. دستگاه های رسمی نظام اکنون خود اعتراف می کنند ما در جنگ رسانه ها باخته ایم. به این معنا که اگر تصور می کردیم با وزارت ارشاد می توانیم در عرصه عمومی هنجارگذاری کنیم، دولت روز به روز نقش خود را از دست می دهد.
کاشی با بیان اینکه در جمهوری اسلامی هر چه قدرت کنترل هنجاری جامعه از دست می رود، جز منطق امنیتی و اطلاعاتی جایگزینی ندارند، تاکید کرد: منطق امنیتی و اطلاعاتی هم هنجارگار نیست و جامعه را به مقاومت بر می انگیزد. البته این اتفاق منحصر به ایران هم نیست. امروز باید به نظریه پردازان مدرنیته، از جمله «بنتام» که دولت را هنجارگذار در دنیای مدرن می دانستند، گفت «دولت نهاد مناسب هنجارگذاری نبود، تو خبر نداشتی، ما تجربه کردیم!»
این استاد دانشگاه به آراء دیگر نظریه پردازان دنیای مدرن اشاره کرد و گفت: باید به جامعه اعتماد کرد. جامعه ویران می کند و می سازد. اگر جمهوری اسلامی نمی تواند در اجتماع ایرانی تولید هنجار کند، باید در نظر داشت که این داوری که گاه هم نسل های من دارند که نسل هایی به میدان می آید که ویران می کنند و مخرب هستند، اشتباه است. جامعه در حال بازیابی خود بدون قیادت دولت است؛ اگر به دلیل اقتصاد نفتی در حوزه اقتصادی نمی تواند این کار را انجام دهد، چه بسا در حوزه اخلاقی موفق شود.
وی اظهارداشت: نظام خلق و سازیش هنجار در این منطق جدید، در هسته های کوچک، پراکنده، متکثر است. به طور طبیعی زندگی روزمره کانونهای متکثر و رنگارنگی تولید می کند که هر کدام از آنها، خلق ارزش می کنند. این خلق ارزش هنگامی قدرتمند است که در سطح بین المللی است. در جغرافیا و موقعیتهای محدود، اما زایشگر ارزشهای جهان شمول. هویتهای دینی و ملی هم هستند و مبارکند، اما آنها باید به کانونهای خلق ارزشهایی که ایرانیت را مددکار ارزشهای جهانی تعریف می کنند و اسلامیت را نه رویارویی هویتهای دیگر، بلکه منبعی برای خلق ارزشهای جهان شمول می نگرند، اتکا کنند. مرزگزار نیستند، بلکه مرز گشا هستند.