قلم | qalamna.ir :توسعه سیاسی در ایران روندی است که همواره مورد تایید بخش تحولخواه جامعه قرارداشته است؛ بخشی که میکوشد برای رسیدن به اهداف خود و در جهت مقابله با بیقانونی و بیتجربگی و نهادینه نشدن پوپولیست فرهنگ حزب و رفتار تشکیلاتی را رواج دهد. امری که تندروها آن را بیارزش میدانند و نسبت به آن موضعگیری دارند. اگر بتوان با گسترش فعالیت حزبی جریان انتخابات مجلس را فارغ از اصلاحطلب یا اصولگرا بودن آن ساماندهی کرد، آنگاه روند توسعه کشور شتاب میگیرد، زیرا دولت میتواند از سمتی وزیران باتجربهتری را به کرسی وزارتخانهها بنشاند و از طرفی همواره مورد نقد واقعی و دلسوزانه نمایندگان مجلس قرار گیرد تا از این طریق برنامههای خود را با کمترین خطا اجرایی کند و به نتیجه مطلوب برساند.
قلم ، روزنامه «آرمان» با توجه به حرکت فضای سیاسی کشور به سمت انتخابات و همچنین لزوم فعالیت حزبی در کشور، با دکتر محمدجواد حقشناس، فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید:
رویکرد اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو چگونه است؟ اصولگرایان در مقابل این نگرش چه استراتژیای را پیریزی خواهند کرد و نسبت به آن چه واکنشی خواهند داشت؟
پیرامون نحوه ورود جریان اصلاحطلب در انتخابات سیاسی در عمل با چند الگو روبهرو هستیم. یکی از این الگوها به همان سیاقی است که در سال ۸۴ رقم خورد و ما شاهد حضور رقابتی درونگروهی در جریان اصلاحطلب بودیم. در آن مقطع زمانی مشاهده کردیم که زیرشاخههای جریان اصلاحطلب با نوعی اطمینان و با تکیه بر روندی که در سال ۷۶ آغاز شد و در سال ۸۰ نیز تکرار شد به این باور رسیده بودند که مدار جامعه همچنان بر محور اصلاحات در حال چرخش است. اصلاحطلبان در آن بازه زمانی رقیب را دستکم گرفته بودند که هشت سال در کمال ناباوری قدرت را به اصلاحطلبها سپرده بود. آنها در آن هشت سال دور از قدرت به بازسازی تشکیلاتی خود مشغول بودند. در نتیجه نگاه غالب آن روز یعنی«دست بالا گرفتن خود و دستکم گرفتن حریف» موجب یک اتفاق ناگوار و تلخ شد که عملا کشور و جریان اصلاحطلبی و حتی فضای سیاسی ایران را تحت تاثیر خود قرار داد و حداقل نتیجه این خطای بزرگ و فاحش از سوی اصلاحطلبان ۲۰ سال عقبگرد کشور درحوزه توسعه، پیشرفت و رقابتهای بینالمللی و جایگاه منطقهای ایران بود و یکی از سختترین شرایط را در مسیر توسعه شاهد بودیم و شاید کمتر فرصتی به وجود آمده است که به یک ارزیابی دقیق و آسیبشناسانه از اتفاقات رقابتهای سیاسی در سال ۸۴ از منظر درونگروهی بپردازیم. اصلاحطلبان هیچگاه از نقد گذشته بینیاز نیستند و در هر زمانی و بهویژه در فصول انتخابات، فعالان سیاسی اصلاحطلب باید تصمیمات آن روز اصلاحطلبان را مورد بررسی قراردهند. این موضوع نشان میدهد که باید یک کار پژوهشی و بحث مفصل درباره مواضع گذشته اصلاح طلبان صورت بگیرد. البته بخش شیرین ماجرای سال ۸۴ این بود که بهرغم تمامی سختیهایی که در مسیر توسعه و اصلاحطلبان به وجود آمد، تصحیح این حرکت و رسیدن به یک استراتژی و راهبرد واقعگریانه و مبتنی بر یک شناخت دقیق از جامعه ایرانی و استفاده از فرصتها، کم کردن ریسک، بالابردن تلاش و کوشش برای رسیدن به کف خواستهها و توجه به نقاط ضعف و کماهمیت نشمردن توان رقیب باعث شد انتخابات سال۹۲ رقم بخورد و حداقل تاریخ این فرصت را برای اصلاحطلبان به وجود آورد تا کمتر از یک دهه بزرگترین اشتباهی را که مرتکب شده بودند جبران کنند و با این جبران اشتباه حداقل در پیشگاه تاریخ، مردم و آیندگان جامعه سرفراز باشند و اعلام کنند که اگر در سال ۸۴ مرتکب خطا شدیم در سال ۹۲ آن خطا را جبران کردیم. بر این باورم که انتخابات ۹۴ فرصتی است که اصلاحطلبان و جامعه ایرانی باید بتوانند به اتفاق هم گام تکمیلی در جهت گامی که در سال ۹۲ برداشتند -اینبار با دقت بیشتر و اشتباه کمتر- بردارند. به نظر میرسد در سال ۹۴ مرحله سختتری را در قیاس با سال۹۲ در پیش داشته باشیم. شاید محافظهکاران در سال۹۲ همان اشتباهاتی که اصلاحطلبان در سال۸۴ انجام دادند را در سال ۹۲ تکرار کردند و اعتماد به نفسی که در نتیجه سالهای۸۴ و ۸۸ برای آنها ایجاد شده بود و چنین میاندیشیدند که پیروز کارزار انتخابات هستند موجب شکست آنها شد و اصلاحطلبان توانستند در وقت اضافه، بازی را به نفع خود تغییر دهند که دیگر فرصتی برای جبران رقیب فراهم نشود. به نظر من قطعا جریان محافظهکاری که در انتخابات ۹۲ شکست خورد در حال حاضر تلاش دارد که با دقت بیشتری وارد انتخابات شود و اشتباهات گذشته را مرتکب نشود و از سویی سعی میکند بر اشتباهات جریان اصلاحطلب سرمایهگذاری بیشتری کند. با درنظر گرفتن این فضا کار جریان اصلاحطلبی در انتخابات ۹۴ قطعا سختتر از سال۹۲ است.
چرا اصلاحطلبان بعد از دوره انزواطلبی مجددا خواهان ورود به عرصه سیاست هستند؟
در مقاطعی اصلاحطلبان شاهد غلبه احساسات بر عقلانیت بودند که فضای رقابتهای سیاسی را کاملا تحت شعاع خود قرار داد. قبل از انتخابات ۹۲ انتخابات مجلس۹۰ را داشتیم. در آن مقطع چون فضای سیاسی کشور کاملا تحت تاثیر فضای ۸۸ بود مشاهده میکردیم بخش جوان بدنه اصلاحطلب مدتها در وضعیت مناسب تصمیمگیری قرار نداشت. از فضای مجازی که در دست جوانان بود کاملا میتوانستیم درک کنیم بخشی از بدنه اجتماعی جوان اصلاحطلب تمایلی به ورود به انتخابات مجلس نداشتند و بهرغم آنکه انتظار میرفت بخش خردگرا و الیت اصلاحطلبی وارد میدان شوند و نقش طبیعی و تاریخی خود را برای گفتوگو با جوانان شروع کنند چیزی مشاهده نمیشد؛ یعنی ما کاملا شاهد دو پاره شدن پیکره اصلاحطلبی بودیم و امکان رفت و برگشت دو طرفه و برقراری گفتمان میان بدنه و بزرگان اصلاحات وجود نداشت. رسانههای اصلاحات عمدتا فعالیتی نداشتند، چهرههای شاخص اصلاحات نیز چندان ورود نمیکردند و بخشی نیز ترجیح میدادند سکوت کنند و به نوعی مماشات مشاهد میشد. میتوان گفت نوعی انزواجویی در میان اصلاحطلبان مشاهده میشد و این نگرانیای بود که جریان اصلاحطلبی را تهدید میکرد. به هر حال باید این نکته را مدنظر داشت که نمیتوان جریان اصلاحطلبی را به عنوان یکی از دو جریان اصلی نظام سیاسی نادیده انگاشت و لازمه پویایی فضای سیاسی تقویت هر دو جریان است. قوام جریانهای سیاسی بر تقویت دو جریان اصلی است که در این رهگذار نقش جریان اصلاحطلبی پررنگتر است و در بزنگاههای حساس بیشتر در مسیر توسعه کوشیده است. در آن سالهای اخیر چند مناظره و گفتوگو انجام دادم و لزوم شرکت در انتخابات مجلس را خاطرنشان کردم ولی توسط دوستان خیلی نزدیک و مدیران دوران اصلاحطلبی بسیار مورد نقد قرار میگرفتم که در مقابل اعلام کردم که یکی از اصول اولیه اصلاحطلبی این است که من به عنوان یک کارشناس بتوانم نظر خود را اعلام کنم و به آسیبشناسی موضوعات بپردازم، نباید همیشه بهترین راه را همراهی با بدنه دانست. زمانی که رئیس دولت اصلاحات در انتخابات ۹۰ در شهر دماوند رای خود را به صندوق انداخت،یک اتفاق خوب و تعیینکننده بود و نشان داد که جریان اصلاحطلبی و میخواهد مسیر خود را شناسایی کند و دقیق عمل کند و این رویکرد باعث ایجاد دستاوردهای مفیدی در این زمینه شد. بهیقین اگر بخواهیم وضعیت فعلی جامعه را ارزیابی کنیم مجلس فعلی رویکرد مطلوبی نداشته است. آسیبشناسی این موضوع مبین آن است که رویکرد پویاتر جریان اصلاحات میتوانست مجلس کارآمدتری را شکل دهد. امروز کمترین تعداد اصلاحطلبان را بعد از انقلاب تاکنون در مجلس میبینیم و این مجلس تنها مجلسی است که حتی اصلاحطلبان نتوانستند یک فراکسیون در آن تشکیل دهند و این موضوع نشان میدهد که تا چه اندازه دچار اشتباه شده بودیم و امروز ثابت میشود که اگر رویکرد بهتر داشتیم امروز شاهد این چالشها نبودیم. برخی مسائل در زمینه تعامل دولت و مجلس و گلهمندی دولتیها از برخی نمایندگان، ناشی از عدم رویکرد مطلوب گذشته اصلاحطلبان در سال ۹۲ است.اگر آنها بلندمدتتر فکر میکردند و ترکیب بهتری در مجلس حاضر بودند، حداقل دولت برآمده از آرای مردم در ۹۲ در مسیر اجرایی کردن برنامههای خود میتوانست شتاب بیشتری بگیرد. اگر بخواهیم خود را نقد کنیم باید اعلام کنیم که اشتباه بزرگی را انجام دادیم. با وجود اتخاذ عملکرد مطلوب و مناسبی که در ۹۲ روی داد، جریان اصلاحطلبی نباید کار را پایان یافته بداند بهویژه که جریان اصولگرا تلاش دارد که بتواند مشکلات خود را بهرغم اختلافات داخلی حلوفصل کند .
جایگاه احزاب سیاسی در کنار شورای هماهنگی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا ممکن است این شورا به نحوی جلوی کار احزاب را مسدود کند؟
در سال ۷۶ جریان اصلاحطلب متولد شد. مهمترین شاخصه هشت سال دولت اصلاحات برنامهای به نام توسعه بود. در این برنامه توسعه گرچه رویکردی همهجانبهنگر داشت اما با نظر دولت و رئیس دولت اصلاحات تکیه بر توسعه سیاسی بود و مهمترین شاخص توسعه سیاسی چرخش به سمت احزاب و نهادهای مدنی است. اگر دقت کنیم در آن سالها توسعه احزاب و نهادهای مدنی بسیار مورد توجه قرار گرفت، حتی دادن یارانه به احزاب اجرایی شد و خانه احزاب در زمانی که بنده مدیرکل سیاسی بودم به پیشنهاد من ایجاد شد. کمسیون ماده ۱۰ احزاب تلاش کرد به احزاب جایگاه خاص بدهد. همچنین در آن سالها بر آزادی بیان در حمایت از مطبوعات و رفع ممیزی از کتاب و خلاقیتهای هنری و تصویری اهتمام شد. در دنیا هیچ کشور پیشرفتهای وجود ندارد که آن کشور به مرتبه پیشرفت رسیده باشد و حزب نداشته باشد. ما هم اگر بخواهیم در مسیر توسعه حرکت کنیم باید دقت کنیم که حزب نهادی است که در مسیر توسعه حرکت میکند. حزب در واقع نمادی است که مشارکت مردم را سامان میدهد و مشارکت عام را که تبلور نیروهای نخبه سیاسی کشور است در حزب آموزش داده میشود و برای مدیریت امور در پیشبرد برنامههای اجرایی آماده میکند. در دوران هشت ساله اصولگرایان مشاهده کردیم که رئیس دولت بارها عدم انتصاب خود را به احزاب مطرح میکرد. در این مقطع اگر بخواهیم از پوپولیسم و آرای تودهای فاصله بگیریم چارهای نداریم جز اینکه به سمت تحزب حرکت کنیم. حزب پوپولیست تربیت نمیکند. طبیعتا یک بخش دیگر ماجرا این است که احزاب موجود احزاب استانداردی نیستند و در واقع حزب به معنای واقعی نتوانسته شکل بگیرد. میتوان گفت به عنوان یک اصلاحطلب هیچ راهی نداریم جز اینکه جایگاه احزاب را تقویت کنیم و حتی وظیفه داریم که احزاب رقیب همسان با ما بر تقویت رویکردهای خود بکوشند. برای مثال تیم پرسپولیس بدون یک استقلال قوی بیمعنی است. اگر کشوررا به عنوان یک لیگ در نظر بگیریم احزاب قوی هستند که میتوانند یک لیگ قوی را شکل دهند. در انتخابات ۹۴ نیز گرچه نظام حزبی قویای نداریم ولی اگر میخواهیم بلندمدتتر به یک نتیجهگیری برسیم باید به سراغ احزاب برویم و در جریان اصلاحطلبی هم شورای هماهنگی اصلاحات جبهه اصلاحطلبان یا برخی از احزاب اصلاحطلب منطقهای هستند که باید مورد توجه قرار گیرند. قطعا اگر بخواهیم انتخابات ۹۴ را ساماندهی کنیم راهی جز تقویت احزاب نداریم بهویژه اینکه امروز تشکل قویای مانند شورای هماهنگی وجود دارد که از حداقل ۲۴ حزب تشکیل شده است. در این مجموعه احزاب قوی و میانه و تک نفره داریم که در اینجا با هم هماهنگ هستند ولی در نهایت باید به سمتی حرکت کنیم که احزاب در جریان انتخابات نقش موثرتری ایفا کنند.
آیا جریان توسعه سیاسی به سمتی حرکت میکند که در آینده به جای احزاب متعدد اصلاحطلب، حزب واحد اصلاحات یا حتی اصولگرا داشته باشیم؟
هنوز روند توسعه سیاسی در بین احزاب بدان مرتبت نرسیده که بتوانیم حزب واحدی داشته باشیم. به یقین باید در آینده به این سمت حرکت کنیم، ضمن اینکه دولتها نیز باید به سمتی حرکت کنند که با مجوزهای مکرر تکثر احزاب ایجاد نکنند. لذا برای تقویت نظام سیاسی راهی نداریم جز اینکه به سمت تقویت احزاب حرکت کنیم و این هم قطعا فقط در یک بخش انجام نمیشود و باید تمام حوزهها را توسعه دهیم، لذا هم اصلاحطلبان و هم اصولگریان باید به سمت تشکیل احزاب فراگیر حرکت کنند و این احزاب باید بتوانند نقش تاریخی خود را ایفا کنند. در کشور چهار یا پنج جریان فکری بزرگ داریم که هر کدام باید تبدیل به حزب شوند. اصولگرایان سنتی با محوریت جامعه روحانیت و مدرسین میتوانند تبدیل به یک حزب شوند. همچنین حلقه رئیس دولتهای نهم و دهم و پایداریها نیز میتوانند یک حزب داشته باشند. در جریان اصلاحات نیز میتوان دو گرایش را در قالب احزاب داشته باشیم؛ یکی گرایش برخاسته از چپ سنتی است و گرایش دیگر جریان نزدیک به اقتصاد بازار است که نماد آن کارگزاران است. به نظر میرسد این جریانات میتوانند به احزاب تبدیل شوند و با مشخصات خود کار کنند. در حوزه تحزب و نظام حزبی باید جایگاه بهتری داشته باشیم و باید بتوانیم عقبماندگی خود را جبران کنیم و برای بهبود امور بکوشیم.
چرا احزاب در ایران بعد از مدتی و با به دست آوردن موفقیتهایی دچار انشعاب میشوند؟
هیچ اشکالی ندارد که احزاب انشعاب داشته باشند. در دنیا نیز این اتفاق میافتد. حزب کارگر و جمهوریخواه منشعب از حزب دیگری هستند. اگر حرفی برای گفتن باشد و اگرآن دیدگاه را بپذیرد انشعاب بد نیست کما اینکه انشعاب مجمع روحانیت از جامعه روحانیت نه تنها نکوهیده نیست بلکه یک امر مطلوب است. در واقع باید جایگاه احزاب و فعالیت حزبی به رسمیت شناخته شود. در قانون انتخابات تعریفی برای جایگاه احزاب نشده و در قانون احزاب نیز هیچ اشارهای به انتخابات نشده است. در قانون تعریفی برای جرم سیاسی نشده است و این موضوع به فعالیت سیاسی آسیب میزند. لازمه کار این است که به سمت تدوین لایحههایی برویم که نقش احزاب را مشخص کند و ارتباط احزاب با انتخابات، جرم سیاسی و رسانه حزبی را تعریف کند. کمکی که باید به احزاب شود باید در جایگاه متعین خود تعریف شود و همه این موارد باید به وجود بیاید تا در واقع ما از یک پوپولیسمی که هر آن ممکن است جامعه را با نگرانی روبهرو کند و مانند سال ۸۴ باعث آسیبهای جدی در حوزه اقتصاد شود جلوگیری کنیم.
تا چه اندازه اجماع میان اصلاحطلبان و اصولگرایان را در انتخابات پیش رو جدی میدانید؟
اگر شخصا بخواهیم در تهران رای بدهم و تهران یک لیست ۳۰ نفره داشته باشد و این لیست ۳۰ نفره از سوی جریان اصلاحطلب شکل گرفته باشد و علی مطهری نیز نامزد انتخابات باشد، بهیقین یکی از آن ۳۰ نفر لیست اصلاحات را حذف کرده و به علی مطهری رای میدهم و به طریق اولی آقای ناطق نوری را برمیگزینم. ورود آقای ناطق نوری به مجلس آینده ضروری و لازم است و ویژگیهایی که آقای ناطق دارند وی را به یک سرمایه اجتماعی تبدیل کرده است. این تصمیم یک تصمیم شخص اصلاحطلب است که منافع ملی را بر منافع حزبی ترجیح میدهد. اعتقاد دارم در تربیت سیاسی باید بدانیم که احزاب دارای فعالیت حزبی خود هستند. ولی چیزی که محترمتر از قاعده حزب است منافع ملی است. حضور آقای مطهری در پارلمان در قالب اصلاحطلبی است و رفتار وی یک رفتار کاملا اصلاحطلبانه است، زیرا از حقوق مردم و فعالان سیاسی که با وی اختلاف داشتند حمایت کرده است.