گروه سیاسی: یک تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا حضور بایدن در مسند کاخ سفید را فرصتی برای رفع تنش با آمریکا میداند و فضای پیرامونی دو کشور را بررسی میکند.
نصرت الله تاجیک، درباره مذاکره ایران و آمریکا تشریح کرد: عدم حل مشکلات بین ایران و ایالات متحده شامل قانون «بازده نزولی» شده است که در اقتصاد معروف است که البته در سیاست نیز کاربرد دارد؛ از این جهت این ادعا را مطرح میکنم که آن بخش از توسعه سیاسی و اجتماعی کشور و رفاه مردم که به سیاست خارجی مربوط میشود و تعاملات بین المللی ما در آن نقش دارند به حل مشکلات بین ایران و آمریکا گره خورده است که البته دلایل و زمینههای آن بحث دیگری است. البته بخشی دیگری هم به روند تحولات سیاسی اجتماعی و نیز فرهنگ سیاسی و از همه مهمتر اقتصاد سیاسی کشور برمی گردد که متاسفانه در این بخش هم کارنامه خیلی درخشانی نداریم. یعنی ما به دست خود نوعی از اقتصاد سیاسی را طراحی کرده ایم که پول حاصل از فروش نفت با تامین مایحتاج مردم گره خورده و این یعنی آسیب پذیری قطعی که زندگی روزمره مردم را به سیاست خارجی وصل کردهایم!
وی ادامه داد: پس مهمترین بحث داخلی در این زمینه این است که اقتصاد سیاسی ما به گونهای است که باید نفت بفروشیم تا هزینه خانوار را تامین کنیم، گرچه کار غلطی است اما واقعیت است! در حالیکه اگر زمانی ما نفت میفروختیم و پول آن را در بودجه به سمت سرمایه گذاری داخلی و خارجی و یا کارهای زیرساختی و عمرانی و ایجاد شغل سوق میدادیم و تولید میکردیم و از قِبَلِ آن مردم معیشت خودشان را تامین می کردند، خوب بود. اما اکنون ما پول حاصل از فروش نفت را به دلیل تحریمها و به دلیل مشکلاتی که با آمریکا داریم [که البته باز بسیاری از مشکلات به ناحق هستند و آمریکا در حق مردم ایران زورگویی میکند و خلاف مقررات بینالمللی است] کالاهای اساسی بخریم و زندگی مردم را اداره کنیم. با چنین وضعیتی باید از این دور باطل بیرون بیاییم.
این دیپلمات بازنشسته ایران خاطرنشان کرد: از منظر دیگر علاوه بر این جنبه اقتصاد سیاسی و جنبه رفاه و توسعه مردم و کشور بحث دیگری هم وجود دارد و آن تضعیف موقعیت منطقهای ما و ایجاد طمع نسبت به کشور است. یعنی اختلافات ایران و آمریکا باعث می شود که رقبای منطقهای ما از ما گوی سبقت را بربایند و جلو بیافتند. این نکته نیز در بحث سیاسی و ژئوپلیتیک بسیار مهم است، چرا که وقتی ما در رقابتهای منطقهای بازنده شویم مسائل و مشکلات امنیتی برای ما به وجود میآورد و کشورهای رقیب وقتی از ما جلو بیافتند، نسبت به وضعیت ضعیف ما طمع میکنند فلذا از این منظر نیز اگر به رابطه ایران و آمریکا نگاه کنیم باید مسئله را به یک نوعی حل کنیم و اجازه ندهیم که این دور باطل تداوم پیدا کند.این تحلیلگر ارشد مسائل بین المللی ادامه داد: این مشکل از منظر تاریخی حاصل یک دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکاست و متاسفانه اقدامات ترامپ نیز مزید بر علت شده است. لذا علاوه بر سابقه اقدامات آمریکا در ایران و زمینههای تاریخی که مطرح است؛ از جمله سرنگونی حکومت ملی مرحوم مصدق که روند تعمیق دموکراسی در ایران را چندین دهه عقب انداخت، عناد نسبت به انقلاب اسلامی، توطئه های فراوان علیه جمهوری اسلامی، حمله به نظامیان ایرانی و عراقی در بغداد و ترور آنها همچنان بر ارتفاع این دیوار بی اعتمادی افزوده است. اما مهمتر از همه عوامل، از طرفی مسائل سیاسی و ژئوپلیتیک و نقش منطقهای ایران در این اختلاف دو طرف نیز دخیل است؛ زیرا از طرفی ما به اهداف غیرشفاف آمریکا مظنون و بی اعتماد هستیم، و از طرف دیگر ایالات متحده منافع و اهداف سیاست خارجی ما را امنیتی میکند، بنابراین حاضر نیست نقش و قدرت منطقهای ایران را به رسمیت بشناسند و این باعث شده که علاوه بر بیاعتمادی تاریخی به این مشکلات گره بخورد و بهمن وار روز به روز زیادتر شود.وی افزود: در حالی که ما مخصوصاً در دوران بایدن و با توجه به گذراندن دوران ترامپ از سر، که مسائل و مشکلات زیادی را برای کشور و جامعه ایران به وجود آورده است باید وارد یک گفتوگوی سازنده شده یا یک گفتمان غالبی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد که هم ما به اهداف خودمان برسیم و هم دغدغههای آمریکاییها به عنوان یک قدرت فرامنطقهای و قدرت مسلطی که از نظر سیاسی اقتصادی در جهان مطرح است نیز مرتفع شوند؛ برای اینکار دو کشور باید نخست در قدم اول با مدیریت دشمنی و کاهش سطح تنش به سمت حل مشکلاتشان حرکت و آنها را برطرف کنند.تاجیک اظهار داشت: اگر چنین استراتژی را اتخاذ کنیم قدم اول این است که از طریق کنترل مخالفین روابط دو کشور با مدیریت دشمنی و کاهش سطح تنشها بتوانیم با پایلوت قرار دادن برجام در چارچوب خودش و نه آنکه عوامل جدیدی به آن اضافه کنیم و با بازگشت بایدن به برجام و از بین بردن آثار خروج ترامپ از آن و تامین نقطه نظرات و خواستهای ایران در این زمینه گفتوگوهای سازندهای در آن قالب شکل بگیرد تا به تدریج بتوانیم دوران جدیدی را در رابطه ایران و آمریکا شکل دهیم.
این تحلیلگر ارشد مسائل بین المللی درباره جناحی شدن مذاکره با آمریکا و آثار آن گفت: سیاست خارجی از مقولات حاکمیتی است و حتی در سطح دولتها نیز قرار ندارد، چه برسد به جناحها. درست است که دولتها میتوانند در فراهم کردن زمینههای ساز و کار برای تحقق اهداف سیاست خارجی نقش داشته باشند اما تصمیمگیران، آنها نیستند. دولتها مجری اهداف کشور، نظام و حاکمیت هستند که استراتژی درازمدت دارد و هر چهار سال، دولتی یک قسمت از آن را میتواند و باید اجرایی کند. بنابراین جناحها در سیاستگذاری کلان و اجرای سیاست خارجی به آن مفهوم محلی از اعراب ندارند و نهادهای حاکمیتی مثل مجلس، شورای عالی امنیت ملی، یا نهادهای فرادستی مرتبط با سیاست خارجی تصمیم اصلی را میگیرند و مجموعهای از عناصر دخیل در سیاست خارجی کشور هستند که یک استراتژی را تدوین میکنند و دولت باید آن را اجرا کنند.
وی با بیان اینکه در ایران سیستم گردش قدرت به صورت حزبی نیست و به نوعی گردش قدرت وجود دارد که هر دوره ای یا اصلاح طلبان روی کار می آیند یا محافظهکاران، گفت: بحثی وجود دارد و آن بحث دیدگاههایی است که در میان جناح ها وجود دارد. اگر جناحی از کشور قائل به رابطه بین ایران و آمریکا و یا مذاکره نباشد طبیعی است که اگر تصمیم نظام برای حل مشکلات بین ایران و آمریکا باشد جناحی که اعتقادی ندارد نمیتواند آن را بهخوبی انجام داده و اجرا کند.
سفیر پیشین ایران در اردن ادامه داد: برجام نیز حاصل مذاکره ۱۲ ساله در چند دولت بود و موضوعی خلق الساعه نبود؛ از سال ۲۰۰۳ و دولت اصلاحات شروع شد و ادامه پیدا کرد و در دولتهای مختلف هر کدام قسمتی را جلو بردند، کم و زیاد کردند و در نهایت تصمیم نظام در سال ۹۲ و با شروع ریاست جمهوری آقای روحانی بر این قرار گرفت که مملکت را از چند قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت سازمان ملل بیرون بیاورند. این هوشمندی نظام بود، زیرا آن قطعنامهها چون وجهه بین المللی داشت، خرد کننده بودند و با تحریم هایی که اکنون ترامپ اعمال میکند فرق داشتند.
وی تصریح کرد: مهمترین عنصر در قضیه ایران و آمریکا، تصمیم حاکمیتی است، اینکه آیا میپذیرد دچار قانون بازده نزولی شده یا خیر و اگر پذیرفت راهکار آن را میپذیرند یا خیر. این موارد مسائل مهمی هستند که انتخاب هر یک باعث تحقق سناریوهای متعدد و متفاوتی خواهد شد. البته این قضیه نه تنها یکطرفه نیست بلکه دو طرفه هم نیست! یعنی فقط به ایران یا آمریکا مربوط نمیشود. طرفهای سوم متعددی هستند که میتوان از آنها به عنوان ذینفعان رابطه ایران و آمریکا نام برد؛ لذا اهداف و اقدامات هر یک از بازیگران و ذینفعان رابطه ایران و آمریکا خیلی موثر هستند.
تحلیلگر مسائل آمریکا تصریح کرد: اگر بایدن ارادهای برای حل این مشکلات داشته باشد بهترین شروع در قالب برجام است که اگر موفق باشد میتوان پلها و پایههایی از اعتماد بین دو کشور فراهم کرد و مشکلات به تدریج حل شود.
تاجیک اضافه کرد: این یک واقعیت است که برجام حتی اگر ترامپ از آن خارج نمیشد یک طفل پنج ساله بود و با ضربهای که ترامپ به آن زد این برجام اکنون با آنچه که در سال ۱۳۹۴ بر روی کاغذ آمد متفاوت است. ما رویکرد برجامی را به این امید انتخاب کردیم که از طریق تعامل بین المللی به حقوق اصلی کشور برای رفاه و توسعه مردم ایران دست پیدا کنیم. اما اقدام نابخردانه ترامپ این رویکرد را ابتر گذاشت. اما چنانچه آمریکا و بایدن بپذیرند که اقداماتشان در دوران ترامپ این رویکرد سازنده ایران را تخریب نموده و از طرف دیگر با توجه به اینکه برگهای برنده منطقهای داریم و از سویی نیز دارای قدرت سخت افزاری و تا حدی نرم افزاری و تاثیرگذار در روندهای منطقهای و بین المللی هستیم، اگر بتوانیم یک گفتمان غالب را بین ایران و آمریکا طراحی کنیم که منافع حداکثریمان را تامین کند، دوره بایدن زمان مناسبی خواهد بود.وی یادآور شد: دلیل آن نیز این است که ترامپ به گونهای دنیا و آمریکا را بهم ریخته و تمامی زیر ساختهای روابط بین المللی را خراب کرده که آمریکاییها خودشان نیز به این نتیجه رسیدند که باید اقداماتی برای حل مشکلات بینالمللی آمریکا انجام دهند.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی ادامه داد: چهارچوب منطقی اول ارتباط دو کشور برای حل مشکلات، برجام است و البته طبیعی است که این برجامی که ما اکنون در باره آن صحبت میکنیم با برجامی که در پنج سال پیش امضا شد شرایط متفاوتی دارد و به طور کمی و کیفی تغییر کرده است. آمریکاییها باید اراده متینی را برای بازگشت به برجام پیدا کنند و مسئولیت تبعات اقدام ترامپ در لطمه زدن به یک موافقت نامه بین المللی را بپذیرند و ضمن پذیرش عواقب آن در صدد جبران برآیند و رفع تحریمها، رفع آثار آنها و تامین خسارتهایی که به مردم و کشور وارد شده است را در دستور کار قرار دهند. چرا که حکومت ایران باید پاسخگوی مردمش باشد. ما به تعهداتمان در برجام عمل کردیم و بیش از ۱۶ گزارش آژانس نیز این موضوع را تایید میکند و حتی کاهش تعهدات را نیز در قالب برجام انجام دادیم، اگرچه ممکن است در این زمینه اختلاف نظرهایی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته باشیم.
تاجیک با بیان اینکه مجموعه وضعیت کنونی داخلی و خارجی ایران ایجاب میکند که ایران دغدغههای آمریکا و اهدافی که در منطقه دارد را درک کند، اظهار کرد: آمریکا نیز باید اهداف خود را شفاف کرده و به نقش و قدرت منطقهای ایران اذعان کند و ما به ازای آن را پرداخت کند نه اینکه فقط در اندیشکدههای خودشان به قدرت منطقهای ایران پرداخته شود، بلکه آمریکاییها باید نقشی که ایران به عنوان یک قدرت مسئول و پاسخگو میتواند برای تحق ثبات و امنیت در منطقه ایفا کند را مدنظر قرار داده و مابه ازای مادی و معنوی آن را پرداخت کنند.
وی افزود: خوشبختانه ما الان تجربه زیادی در طی این سالها از تعامل با آمریکا و جناحهای داخلی آن داریم و فرصتهای واقعی را نباید با نظریه پردازیهای نادرست از دست بدهیم. بایدن هم به دنبال تامین منافع آمریکا است اما همچون ترامپ شعارش اول آمریکا نیست. او وارث معضلات داخلی و خارجی فراوانی است و اولویتش هم در سطح کشوری و مرتبط با امنیت ملی آمریکا مانند اثرات قطبی شدن جامعه آمریکایی، کرونا و تبعات آنها است و در قدم بعدی به سیاست خارجی میرسد که مساله ترمیم روابط با اروپا، روسیه و چین مطرح است و خاورمیانه در حلقه بعدی خواهد بود. چالشهای ایالات متحده نه فقط سیاستها و رویکردهای غلط ترامپ بلکه اقدامات خام، زود هنگام و نمایشی هم هست که وی جهت رایآوری در انتخابات از آنها استفاده ابزاری کرد، اما ما مسئولانه نباید اجازه دهیم مساله مشکلات دو کشور همچنان بر بلاتکلیفیهای استراتژیک مملکت افزوده و بدتر آنکه این سردرگمی در چگونگی و نحوه تعامل با آمریکا باعث کوچک کردن پهنه ژئوپلیتیکی کشور نیز شود.این کارشناس مسائل سیاست خارجی تاکید کرد: باید از فضای بن بست کنونی عبور کرد و آثار سیاستهای ترامپ در منطقه را برطرف کرد که کمتر از آثار تحریمها بر اقتصاد و جامعه ایرانی نیست، اولی تمامیت ارضی ایران را هدف گرفته بود و دومی زندگی مردم را به گروگان گرفت.
نصرت الله تاجیک، درباره مذاکره ایران و آمریکا تشریح کرد: عدم حل مشکلات بین ایران و ایالات متحده شامل قانون «بازده نزولی» شده است که در اقتصاد معروف است که البته در سیاست نیز کاربرد دارد؛ از این جهت این ادعا را مطرح میکنم که آن بخش از توسعه سیاسی و اجتماعی کشور و رفاه مردم که به سیاست خارجی مربوط میشود و تعاملات بین المللی ما در آن نقش دارند به حل مشکلات بین ایران و آمریکا گره خورده است که البته دلایل و زمینههای آن بحث دیگری است. البته بخشی دیگری هم به روند تحولات سیاسی اجتماعی و نیز فرهنگ سیاسی و از همه مهمتر اقتصاد سیاسی کشور برمی گردد که متاسفانه در این بخش هم کارنامه خیلی درخشانی نداریم. یعنی ما به دست خود نوعی از اقتصاد سیاسی را طراحی کرده ایم که پول حاصل از فروش نفت با تامین مایحتاج مردم گره خورده و این یعنی آسیب پذیری قطعی که زندگی روزمره مردم را به سیاست خارجی وصل کردهایم!
وی ادامه داد: پس مهمترین بحث داخلی در این زمینه این است که اقتصاد سیاسی ما به گونهای است که باید نفت بفروشیم تا هزینه خانوار را تامین کنیم، گرچه کار غلطی است اما واقعیت است! در حالیکه اگر زمانی ما نفت میفروختیم و پول آن را در بودجه به سمت سرمایه گذاری داخلی و خارجی و یا کارهای زیرساختی و عمرانی و ایجاد شغل سوق میدادیم و تولید میکردیم و از قِبَلِ آن مردم معیشت خودشان را تامین می کردند، خوب بود. اما اکنون ما پول حاصل از فروش نفت را به دلیل تحریمها و به دلیل مشکلاتی که با آمریکا داریم [که البته باز بسیاری از مشکلات به ناحق هستند و آمریکا در حق مردم ایران زورگویی میکند و خلاف مقررات بینالمللی است] کالاهای اساسی بخریم و زندگی مردم را اداره کنیم. با چنین وضعیتی باید از این دور باطل بیرون بیاییم.
این دیپلمات بازنشسته ایران خاطرنشان کرد: از منظر دیگر علاوه بر این جنبه اقتصاد سیاسی و جنبه رفاه و توسعه مردم و کشور بحث دیگری هم وجود دارد و آن تضعیف موقعیت منطقهای ما و ایجاد طمع نسبت به کشور است. یعنی اختلافات ایران و آمریکا باعث می شود که رقبای منطقهای ما از ما گوی سبقت را بربایند و جلو بیافتند. این نکته نیز در بحث سیاسی و ژئوپلیتیک بسیار مهم است، چرا که وقتی ما در رقابتهای منطقهای بازنده شویم مسائل و مشکلات امنیتی برای ما به وجود میآورد و کشورهای رقیب وقتی از ما جلو بیافتند، نسبت به وضعیت ضعیف ما طمع میکنند فلذا از این منظر نیز اگر به رابطه ایران و آمریکا نگاه کنیم باید مسئله را به یک نوعی حل کنیم و اجازه ندهیم که این دور باطل تداوم پیدا کند.این تحلیلگر ارشد مسائل بین المللی ادامه داد: این مشکل از منظر تاریخی حاصل یک دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکاست و متاسفانه اقدامات ترامپ نیز مزید بر علت شده است. لذا علاوه بر سابقه اقدامات آمریکا در ایران و زمینههای تاریخی که مطرح است؛ از جمله سرنگونی حکومت ملی مرحوم مصدق که روند تعمیق دموکراسی در ایران را چندین دهه عقب انداخت، عناد نسبت به انقلاب اسلامی، توطئه های فراوان علیه جمهوری اسلامی، حمله به نظامیان ایرانی و عراقی در بغداد و ترور آنها همچنان بر ارتفاع این دیوار بی اعتمادی افزوده است. اما مهمتر از همه عوامل، از طرفی مسائل سیاسی و ژئوپلیتیک و نقش منطقهای ایران در این اختلاف دو طرف نیز دخیل است؛ زیرا از طرفی ما به اهداف غیرشفاف آمریکا مظنون و بی اعتماد هستیم، و از طرف دیگر ایالات متحده منافع و اهداف سیاست خارجی ما را امنیتی میکند، بنابراین حاضر نیست نقش و قدرت منطقهای ایران را به رسمیت بشناسند و این باعث شده که علاوه بر بیاعتمادی تاریخی به این مشکلات گره بخورد و بهمن وار روز به روز زیادتر شود.وی افزود: در حالی که ما مخصوصاً در دوران بایدن و با توجه به گذراندن دوران ترامپ از سر، که مسائل و مشکلات زیادی را برای کشور و جامعه ایران به وجود آورده است باید وارد یک گفتوگوی سازنده شده یا یک گفتمان غالبی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد که هم ما به اهداف خودمان برسیم و هم دغدغههای آمریکاییها به عنوان یک قدرت فرامنطقهای و قدرت مسلطی که از نظر سیاسی اقتصادی در جهان مطرح است نیز مرتفع شوند؛ برای اینکار دو کشور باید نخست در قدم اول با مدیریت دشمنی و کاهش سطح تنش به سمت حل مشکلاتشان حرکت و آنها را برطرف کنند.تاجیک اظهار داشت: اگر چنین استراتژی را اتخاذ کنیم قدم اول این است که از طریق کنترل مخالفین روابط دو کشور با مدیریت دشمنی و کاهش سطح تنشها بتوانیم با پایلوت قرار دادن برجام در چارچوب خودش و نه آنکه عوامل جدیدی به آن اضافه کنیم و با بازگشت بایدن به برجام و از بین بردن آثار خروج ترامپ از آن و تامین نقطه نظرات و خواستهای ایران در این زمینه گفتوگوهای سازندهای در آن قالب شکل بگیرد تا به تدریج بتوانیم دوران جدیدی را در رابطه ایران و آمریکا شکل دهیم.
این تحلیلگر ارشد مسائل بین المللی درباره جناحی شدن مذاکره با آمریکا و آثار آن گفت: سیاست خارجی از مقولات حاکمیتی است و حتی در سطح دولتها نیز قرار ندارد، چه برسد به جناحها. درست است که دولتها میتوانند در فراهم کردن زمینههای ساز و کار برای تحقق اهداف سیاست خارجی نقش داشته باشند اما تصمیمگیران، آنها نیستند. دولتها مجری اهداف کشور، نظام و حاکمیت هستند که استراتژی درازمدت دارد و هر چهار سال، دولتی یک قسمت از آن را میتواند و باید اجرایی کند. بنابراین جناحها در سیاستگذاری کلان و اجرای سیاست خارجی به آن مفهوم محلی از اعراب ندارند و نهادهای حاکمیتی مثل مجلس، شورای عالی امنیت ملی، یا نهادهای فرادستی مرتبط با سیاست خارجی تصمیم اصلی را میگیرند و مجموعهای از عناصر دخیل در سیاست خارجی کشور هستند که یک استراتژی را تدوین میکنند و دولت باید آن را اجرا کنند.
وی با بیان اینکه در ایران سیستم گردش قدرت به صورت حزبی نیست و به نوعی گردش قدرت وجود دارد که هر دوره ای یا اصلاح طلبان روی کار می آیند یا محافظهکاران، گفت: بحثی وجود دارد و آن بحث دیدگاههایی است که در میان جناح ها وجود دارد. اگر جناحی از کشور قائل به رابطه بین ایران و آمریکا و یا مذاکره نباشد طبیعی است که اگر تصمیم نظام برای حل مشکلات بین ایران و آمریکا باشد جناحی که اعتقادی ندارد نمیتواند آن را بهخوبی انجام داده و اجرا کند.
سفیر پیشین ایران در اردن ادامه داد: برجام نیز حاصل مذاکره ۱۲ ساله در چند دولت بود و موضوعی خلق الساعه نبود؛ از سال ۲۰۰۳ و دولت اصلاحات شروع شد و ادامه پیدا کرد و در دولتهای مختلف هر کدام قسمتی را جلو بردند، کم و زیاد کردند و در نهایت تصمیم نظام در سال ۹۲ و با شروع ریاست جمهوری آقای روحانی بر این قرار گرفت که مملکت را از چند قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت سازمان ملل بیرون بیاورند. این هوشمندی نظام بود، زیرا آن قطعنامهها چون وجهه بین المللی داشت، خرد کننده بودند و با تحریم هایی که اکنون ترامپ اعمال میکند فرق داشتند.
وی تصریح کرد: مهمترین عنصر در قضیه ایران و آمریکا، تصمیم حاکمیتی است، اینکه آیا میپذیرد دچار قانون بازده نزولی شده یا خیر و اگر پذیرفت راهکار آن را میپذیرند یا خیر. این موارد مسائل مهمی هستند که انتخاب هر یک باعث تحقق سناریوهای متعدد و متفاوتی خواهد شد. البته این قضیه نه تنها یکطرفه نیست بلکه دو طرفه هم نیست! یعنی فقط به ایران یا آمریکا مربوط نمیشود. طرفهای سوم متعددی هستند که میتوان از آنها به عنوان ذینفعان رابطه ایران و آمریکا نام برد؛ لذا اهداف و اقدامات هر یک از بازیگران و ذینفعان رابطه ایران و آمریکا خیلی موثر هستند.
تحلیلگر مسائل آمریکا تصریح کرد: اگر بایدن ارادهای برای حل این مشکلات داشته باشد بهترین شروع در قالب برجام است که اگر موفق باشد میتوان پلها و پایههایی از اعتماد بین دو کشور فراهم کرد و مشکلات به تدریج حل شود.
تاجیک اضافه کرد: این یک واقعیت است که برجام حتی اگر ترامپ از آن خارج نمیشد یک طفل پنج ساله بود و با ضربهای که ترامپ به آن زد این برجام اکنون با آنچه که در سال ۱۳۹۴ بر روی کاغذ آمد متفاوت است. ما رویکرد برجامی را به این امید انتخاب کردیم که از طریق تعامل بین المللی به حقوق اصلی کشور برای رفاه و توسعه مردم ایران دست پیدا کنیم. اما اقدام نابخردانه ترامپ این رویکرد را ابتر گذاشت. اما چنانچه آمریکا و بایدن بپذیرند که اقداماتشان در دوران ترامپ این رویکرد سازنده ایران را تخریب نموده و از طرف دیگر با توجه به اینکه برگهای برنده منطقهای داریم و از سویی نیز دارای قدرت سخت افزاری و تا حدی نرم افزاری و تاثیرگذار در روندهای منطقهای و بین المللی هستیم، اگر بتوانیم یک گفتمان غالب را بین ایران و آمریکا طراحی کنیم که منافع حداکثریمان را تامین کند، دوره بایدن زمان مناسبی خواهد بود.وی یادآور شد: دلیل آن نیز این است که ترامپ به گونهای دنیا و آمریکا را بهم ریخته و تمامی زیر ساختهای روابط بین المللی را خراب کرده که آمریکاییها خودشان نیز به این نتیجه رسیدند که باید اقداماتی برای حل مشکلات بینالمللی آمریکا انجام دهند.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی ادامه داد: چهارچوب منطقی اول ارتباط دو کشور برای حل مشکلات، برجام است و البته طبیعی است که این برجامی که ما اکنون در باره آن صحبت میکنیم با برجامی که در پنج سال پیش امضا شد شرایط متفاوتی دارد و به طور کمی و کیفی تغییر کرده است. آمریکاییها باید اراده متینی را برای بازگشت به برجام پیدا کنند و مسئولیت تبعات اقدام ترامپ در لطمه زدن به یک موافقت نامه بین المللی را بپذیرند و ضمن پذیرش عواقب آن در صدد جبران برآیند و رفع تحریمها، رفع آثار آنها و تامین خسارتهایی که به مردم و کشور وارد شده است را در دستور کار قرار دهند. چرا که حکومت ایران باید پاسخگوی مردمش باشد. ما به تعهداتمان در برجام عمل کردیم و بیش از ۱۶ گزارش آژانس نیز این موضوع را تایید میکند و حتی کاهش تعهدات را نیز در قالب برجام انجام دادیم، اگرچه ممکن است در این زمینه اختلاف نظرهایی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته باشیم.
تاجیک با بیان اینکه مجموعه وضعیت کنونی داخلی و خارجی ایران ایجاب میکند که ایران دغدغههای آمریکا و اهدافی که در منطقه دارد را درک کند، اظهار کرد: آمریکا نیز باید اهداف خود را شفاف کرده و به نقش و قدرت منطقهای ایران اذعان کند و ما به ازای آن را پرداخت کند نه اینکه فقط در اندیشکدههای خودشان به قدرت منطقهای ایران پرداخته شود، بلکه آمریکاییها باید نقشی که ایران به عنوان یک قدرت مسئول و پاسخگو میتواند برای تحق ثبات و امنیت در منطقه ایفا کند را مدنظر قرار داده و مابه ازای مادی و معنوی آن را پرداخت کنند.
وی افزود: خوشبختانه ما الان تجربه زیادی در طی این سالها از تعامل با آمریکا و جناحهای داخلی آن داریم و فرصتهای واقعی را نباید با نظریه پردازیهای نادرست از دست بدهیم. بایدن هم به دنبال تامین منافع آمریکا است اما همچون ترامپ شعارش اول آمریکا نیست. او وارث معضلات داخلی و خارجی فراوانی است و اولویتش هم در سطح کشوری و مرتبط با امنیت ملی آمریکا مانند اثرات قطبی شدن جامعه آمریکایی، کرونا و تبعات آنها است و در قدم بعدی به سیاست خارجی میرسد که مساله ترمیم روابط با اروپا، روسیه و چین مطرح است و خاورمیانه در حلقه بعدی خواهد بود. چالشهای ایالات متحده نه فقط سیاستها و رویکردهای غلط ترامپ بلکه اقدامات خام، زود هنگام و نمایشی هم هست که وی جهت رایآوری در انتخابات از آنها استفاده ابزاری کرد، اما ما مسئولانه نباید اجازه دهیم مساله مشکلات دو کشور همچنان بر بلاتکلیفیهای استراتژیک مملکت افزوده و بدتر آنکه این سردرگمی در چگونگی و نحوه تعامل با آمریکا باعث کوچک کردن پهنه ژئوپلیتیکی کشور نیز شود.این کارشناس مسائل سیاست خارجی تاکید کرد: باید از فضای بن بست کنونی عبور کرد و آثار سیاستهای ترامپ در منطقه را برطرف کرد که کمتر از آثار تحریمها بر اقتصاد و جامعه ایرانی نیست، اولی تمامیت ارضی ایران را هدف گرفته بود و دومی زندگی مردم را به گروگان گرفت.