ضمن اینکه آدمرباها به من گفته بودند دوباره تماس میگیرند و زمان قرار را میگویند، اما دیگر تماس نگرفتند. وقتی مأموران تحقیقات خود را برای مشخصشدن علت آدمربایی و شناسایی آدمربایان آغاز کردند، متوجه شدند فرهاد با یکی از دوستان نزدیکش به نام سیامک اختلاف داشته است. مأموران چند مظنون از جمله سیامک را دستگیر و بازجویی کردند؛ اما ردی از فرهاد به دست نیامد تا اینکه تماسی با تلفن همراه سیامک گرفته شد و فرد آدمربا به او گفت حاضر است دوستش را آزاد کند به شرطی که پول را بگیرد. وقتی سیامک گزارش این تماس را به مأموران داد، پلیس او را برای مواجهه با آدمربایان آماده کرد. در تماس بعدی قرار با فرد آدمربا گذاشته شد و با حضور مأموران و سیامک در محل قرار فرد تماسگیرنده که فرید نام دارد بازداشت شد.فرید بعد از دستگیری به مأموران گفت فرهاد کشته شده و دوستانش به نامهای فرج و جمعه و ذکی او را کشتهاند. پلیس سه متهم متهم دیگر را تحت تعقیب قرار داد اما ردی از آنها به دست نیامد. با نشانیهایی که فرید به مأموران داد، جسد فرهاد در اطراف صفادشت پیدا شد. فرید در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود گفت: فرج و جمعه به من گفتند با فرهاد اختلاف حساب دارند، بههمیندلیل هم بود که او را گروگان گرفته بودند. میگفتند فرهاد پولشان را نداده است. وقتی فرهاد را گروگان گرفتند، از همسر او درخواست صد میلیون تومان کردند.
من وقتی با فرج و جمعه روبهرو شدم، آنها فرهاد را کشته بودند. میگفتند چون فرهاد همکاری نکرده است او را به قتل رساندند و از من خواستند تا کمک کنم جسد را دفن کنند. من در دفن جسد با آنها همکاری داشتم و از قتل خبر ندارم. مدتها تحقیق مأموران برای شناسایی و بازداشت فرج و جمعه به نتیجه نرسید و این فرضیه که دو متهم بعد از بازداشت فرید از ایران گریخته و به افغانستان رفتهاند، قوت گرفت. این در حالی بود که فرید نیز به مأموران گفت از محل اختفای همدستانش خبری ندارد. به این ترتیب کیفرخواست علیه فرید صادر شد و پرونده در شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. در ابتدای جلسه و بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند، همسر مقتول شکایت خود را مطرح و از طرف فرزندش نیز درخواست قصاص کرد.
او گفت: شوهرم نانآور خانه ما بود و بعد از مرگ او زندگیام دگرگون شده و در فقر هستم. من و فرزندم درخواست قصاص داریم. در ادامه فرید بهعنوان متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: من اتهام را قبول ندارم، چون در قتل هیچ نقشی نداشتم. من فقط در دفن جسد نقش داشتم. دوستانم من را خبر کردند. وقتی سر قرار حاضر شدم، به من گفتند یک جسد در صندوق عقب ماشین است که باید آن را دفن کنیم. پرسیدم چه کسی را کشتهاید و چرا این کار را کردید؟ آنها گفتند با مقتول اختلاف مالی داشتند.
متهم گفت: دوستانم به من گفتند چون فرهاد برای پرداخت پول مقاومت کرده، این کار را کردهاند. فرج، جمعه و ذکی با واردکردن ضرباتی به سر فرهاد او را کشته و جسدش را به صفادشت آورده بودند و همانجا آن را با هم دفن کردیم. بعد به من گفتند با دوستش تماس بگیرم و درخواست پول کنم که همین موضوع باعث شد گیر بیفتم. متهم درباره اینکه سه همدستش کجا هستند گفت: آنها از مرز غیرقانونی خیلی به افغانستان سفر و از همانجا تریاک وارد ایران میکردند. من فکر میکنم از مرز خارج شده و به افغانستان رفتهاند.هرچند فرید منکر قتل بود اما در نهایت هیئت قضات وارد شور شدند و همه متهمان را به قصاص و هفت سال حبس به خاطر قتل و اختفای جسد و واردکردن ضربات قبل از مرگ به مقتول محکوم کردند. رأی صادرشده، از سوی فرید مورد اعتراض قرار گرفت و او همچنان مدعی شد در قتل نقشی نداشته است.به این ترتیب پرونده در دیوان عالی کشور بررسی شد و شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور رأی را نقض کرد. براساس نظریه دیوان عالی کشور، با توجه به اینکه از سه متهم دیگر تحقیق به عمل نیامده و فرید نیز اتهام قتل را از ابتدا رد کرده است، احتمال اینکه او قتلی مرتکب نشده باشد وجود دارد و این موضوع باید بررسی شود. به این ترتیب پرونده با نقض حکم به شعبه همعرض فرستاده شد و این پرونده در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران دوباره رسیدگی میشود.