جنگ اول با روم
شاپور اول در نبردها همراه پدرش بود و این همراهی باعث شد برای رزم مهیا شود و موفقیت خود را در جنگ علیه روم تضمین کند. مدت کوتاهی پس از پیروزی شاپور، گردیانوس در سال ۲۴۳ م به میانرودان حمله کرد تا آنچه اردشیر و پسرش پس از مرگ امپراتور الکساندر سوروس به دست آورده بودند، بازستاند. اما شاپور (در کتیبه کعبه زرتشت) به ما میگوید که موفق شده گردیانوس را در سال ۲۴۴ م در مسیخ (Misilche) به قتل برساند، همان محلی که بعدها پیروزشاپور نامید و در نزدیکی فرات واقع است. فستوس گزارش کرده که گردیانوس، قربانی دسیسه و خیانت مارکوس فیلیپ شده و درحالی که پیروزمندانه در حال بازگشت از نبرد با ایرانیان بوده، به دست او کشته شد. از اینرو پاتر احتمال داده که پس از شکست، سپاهیانِ در حال عقبنشینی روم گوردیانوس را در زیتا به قتل رساندهاند. بر کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت، آمده که گردیانوس به همراه سپاهی از «گوتها و ژرمنها» به نبرد آمده بود که در نبرد تن به تن شکست خورد. فیلیپ عرب، امپراتور-سرباز تازه برتختنشسته، وادار به امضای معاهدهای شد که طبق آن موظف میشد سرزمینهای گستردهای را به همراه طلای بسیار به ارزش پانصدهزار دناره غرامت دهد. سرزمینهایی که ساسانیان توانستند از رومیها بازپسگیرند، تقریباً کل میانرودان و ارمنستان را شامل میگشت.
جنگ دوم با روم
نبرد دوم در سال ۲۵۲ میلادی با شصتهزار نیروی باربالیسوس آغاز شد و با شکست کامل رومیها پایان یافت. اگر روایت کتیبه نقش رستم را بپذیریم، حدود سی و هفت شهر در میانرودان و سوریه تسخیر شد. علت این لشکرکشی شاپور اول هم در بندی از کتیبه نقش رستم آمده است:
دروغی که شاپور مدعی بود، فیلیپ عرب به او گفته بود، تعهدی به ایرانیها بود که سلطه ایرانیها بر ارمنستان را بپذیرد، ولی او ارمنستان را به ساسانیها وانگذاشت و فقط تا مرزهای قدیمی عقب نشست که در زمان نرون تعیین شده بود؛ همان جایی که امپراتورهای رومی تاج بر سر شاههای اشکانیتبار میگذاشتند تا بر سریر پادشاهی ارمنستان بنشینند. واضح است که شاههای ارمنی اشکانیتبار موافقتی با چنین سنتی نداشتند و ساسانیها هم خوش نداشتند که ببینند، رومیها بر سر دشمن آنها در شمال، تاج میگذارند.
جنگ سوم با روم
بالاخره لزوم مقابله با این تاخت و تازها، والرین امپراتور سالخوردهٔ روم، را واداشت تا با نجات دادن نتاکیه، روم را از تهدید شاپور برهاند. والرین مثل امپراتور قبلی خود دسیوس (دقیانوس) در تعقیب و آزار مسیحیها اهتمام زیادی داشت. والریانوس، امپراتور روم، پسرش را به غرب فرستاده و خود برای مقابله با ایرانیان راهی شرق میشود. وی به سال ۲۵۷ میلادی موفق به باز پس گیری انتاکیه شده ولی دو سال بعد پیش از مواجهه با شاپور در اثر طاعون بسیاری از لژیونهای خود را از دست میدهد و در نهایت چندی بعد، در اواخر سال ۲۵۹ یا اوایل ۲۶۰ درجنگ اِدِسا، در ترکیه فعلی و شمال انتاکیه در کشور خود، از شاپور شکست خورده، اسیر شد. به دنبال اسارت او تعداد زیادی از همراهانش که به قول شاپور، شامل صاحبمنصبان، سناتورها و سرداران روم میشد نیز به اسارت افتادند. روایتهای به جا مانده که از استفادهٔ مهندسان رومی، در بنای شهرها و ساختن بندها در کارون حکایت دارد. شاپور یکم در کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت میگوید ما اسیران را در امپراطوری ایرانی خودمان سکنی دادیم، در پارس، پارت، خوزستان، آسورستان و دیگر سرزمینهای که از آن ما و پدر و نیاکان و پیشینیان ما بود.
شاپور به افتخار این پیروزی دستور حک پیکرهای عظیم، در دل کوه رحمت، در نقش رستم و بعداز آن در شهر بیشاپور را داد که وی را پیروزمندانه نشسته بر اسب، نشان میدهد، در حالی که مچ دست امپراتور والریانوس را به نشانه اسارت در دست گرفته، و فیلیپ عرب را نشان میدهد که به نشانه تسلیم در برابر وی، زانو زده و خراجگذار امپراطوری ساسانی گشتهاست. اسیر شدن والریانوس اثر غریبی در دنیای آن روز کرده و در انظار عالم، بر عظمت و ابهت خاندان ساسانی فوقالعاده افزود. این واقعه بینظیر، افسانهٔ آسیب ناپذیری روم را بک بار دیگر بی بنیان نشان داد. مسیحیان این اسارت را عقوبت الهی در حق دشمن ستمکار خویش خواندند و راجع به رفتار اهانت آمیز شاپور در حق او مبالغه کردند تا سرنوشت او را بیشتر عبرتانگیز نشان بدهند.
منبع:
– زرین کوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام ص ۴۲۹
– shapur-i – iranicaonline.com
– پیرنیا، تاریخ باستانی ایران ص ۲۸۷