کتاب «یک زندگی سیاسی» یا خاطرات دکتر علیاکبر سیاسی، روایتگر زندگی مردی است که کوشید در مناصب حکومتی با قانونگرایی، توصیهناپذیری و بیطرفی به درمان دردی بپردازد که هنوز درد ماست؛ یعنی آموزشوپرورش؛ با این تفاوت که آن روز کمیت، مشکل اصلی بود و امروز کیفیت.
اما خوی استبدادی و سلطهطلب انسانهای حریص و دنیادوست و ناتوانی و بیجسارتی دستاندرکاران اجازه نداد او، آنچه را که میاندیشید، به مرحله عمل درآورد.
علیاکبر سیاسی در سال ۱۲۷۴ در بنبست جنب بازارچه مهدیموش در میدان شاهپور تهران دیده به جهان گشود و در سال ۱۳۶۹ بعد از ۹۵سال زندگی در لندن دیده بر جهان فروبست. آموختن را با «عمجزء» (جزء آخر قرآن مجید) در مکتب شیخ محمدحسین در جنوب تهران شروع کرد و با دریافت درجه دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه در رشته روانشناسی یا علمالنفس به پایان رساند.
او دبستان و دبیرستان را در تهران به سرانجام رساند و با قبولی در آزمون اعزام به اروپا برای ادامه تحصیل، بهرغم مخالفت پدر سنتگرایش باقی مدارج تحصیلی را در دو نوبت در پاریس طی کرد.
علیاکبر سیاسی در کابینههای علی سهیلی، احمد قوام و ابراهیم حکیمی در مقام وزیر فرهنگ، در دولت سهامالسلطان بیات در سمت وزیر مشاور و در دولت محمد ساعد در مقام وزیر خارجه از وزرای فعال و کارآمد بود، اما همه آنچه از نام او باقی مانده است، به ریاستش بر دانشگاه تهران بازمیگردد و البته تلاش او برای کسب استقلال دانشگاه و مقاومت بیثمرش در برابر اخراج اساتید تودهای و مسلمان.
سیاسی، پرآوازهترین رئیس دانشگاه تهران از روز نخست تا امروز است. هرچند همه آنچه را که رشته بود بعدها، چون کوهی پنبه در برابرش نهادند، اما همو بود که راه استقلال دانشگاه در ایران را به مردمان نشان داد.
پیشنویس قانون تاسیس دانشگاه تهران را که ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ در دوره وزارت فرهنگ علیاصغر خان حکمت در مجلس شورای ملی تصویب شد، دکتر علیاکبر سیاسی همراه با محمدعلی فروغی، غلامحسین رهنما و عیسی صدیق در کمیسیون ویژه در اداره تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ تهیه و تنظیم کردند.
بر اساس این قانون، دانشگاه تهران از ۶دانشکده «پزشکی»، «حقوق»، «فنی»، «معقول و منقول» (بعدها الهیات)، «ادبیات» و «علوم انسانی» تشکیل شد.
دانشگاه تهران تا سال ۱۳۲۱ زیر نظر وزارت فرهنگ اداره میشد. در آن سال دکتر سیاسی مسوولیت وزارت فرهنگ دولت احمد قوام را پذیرفت و از همان روز نخست، پای خود را در یک کفش کرد تا موفق شد ۱۵ بهمن ۱۳۲۱ در سالروز تاسیس دانشگاه تهران، موافقت محمدرضا پهلوی را برای اعلام استقلال دانشگاه تهران جلب کند و این مهم را نخستوزیر در مراسم سالگرد دانشگاه اعلام کرد.
براساس طرح استقلال، روسای دانشکدهها بهاتفاق رای دادند که مسوولیت دانشگاه تهران به دکتر سیاسی که پدر استقلال دانشگاه است، سپرده شود. دکتر سیاسی تا سال ۱۳۳۳ در کنار عضویت در کابینهها، اداره امور دانشگاه تهران را بر عهده داشت.
در دوره مسوولیت وی حوادث مهمی در دانشگاه تهران رخ داد که حمله مسلحانه ناصر فخرآرایی به محمدرضاشاه؛ واقعه تلخ و دردناک ۱۶آذر ۳۲ و شهادت مهدی شریعترضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا سه دانشجوی نامدار بهدنبال حمله نظامیان به دانشکده فنی و تلاش گسترده شاه، دربار و دستگاههای امنیتی برای اخراج اساتید تودهای و مسلمان از آن جمله است و این همه با توسعه تدریجی دانشگاه همراه بود.
تصفیه اساتید دانشگاه
دکتر سیاسی با قلمی ساده و شیوا حوادث روزگار خود را با بهرهگیری از یادداشتهای روزانهاش در کتاب «یک زندگی سیاسی» روایت کرده، اما مشتاقان تاریخ را ناخواسته به یادداشتهایی رهنمون ساخته که روزانه نوشته و علیالقاعده اکنون در جایی یا نزد کسی به امانت است و بیبرو و برگرد، اعتبار و سندیت آنها با این کتاب قابل قیاس نیست که جلد اول خاطرات دکتر سیاسی نام گرفته است.
شاید بد نباشد به آن قسمت از خاطرات دکتر سیاسی که به ماجرای اعمال فشار بر او برای اخراج اساتید دانشگاه تهران اختصاص دارد نگاهی بیندازیم.
بر اساس یادداشتهای روزانه دکتر سیاسی، روز شنبه ۷فروردین ۱۳۲۷ در جریان سلام نوروزی وزرا، محمدرضا پهلوی خواستار اخراج اساتید تودهای از دانشگاه میشود، اما دکتر سیاسی ضمن آنکه متذکر میشود این افراد در دانشگاه، بیطرف هستند و مرام خود را تبلیغ نمیکنند، مخالفت ضمنی خود را با این درخواست عیان میسازد و متذکر میشود، هر اقدامی باید زیر نظر شورای دانشگاه باشد.
دکتر سیاسی در یادداشتهای خود نوشته است: «شاه بسیار تند و عجول به نظر میرسید. معلوم بود او را خوب پر کرده بودند. به توضیحات و اشکالات من توجهی نداشت. یکی دو بار هم گفت: اگر دانشگاه مستقل است و میخواهید مستقل بماند، باید خودش به تصفیه خودش بپردازد؛ والا استقلالش باید گرفته شود.»
دکتر سیاسی بهرغم فشار نخستوزیر (حکیمی)، وزیر جنگ (سپهبد یزدانپناه)، وزیر کشور (سپهبد احمدی) و وزیر دادگستری (سروری) برای اجرای درخواست شاه، با تطویل موضوع به مقاومت در برابر این درخواست غیرقانونی دست زد، اما ماجرای حمله به شاه در ۱۵بهمن ۲۷ در دانشگاه تهران، دکتر سیاسی را به موضع ضعف برد و سرانجام رادمنش، جودت، فریدون کشاورز، کیانوری و فروتن به دست وی از دانشگاه اخراج شدند.
از مقالهای به قلم زندهیاد احمد بورقانی