«تابناک باتو» ـ هنگامی که از حقوق حیوانات و حمایت از آنها سخن میگویم، برخی کسان بلافاصله میگویند پس حقوق انسانها چی؟ یا شما به قیمت نادیده گرفتن حقوق انسانها، دم از حقوق حیوانات و حمایت از آنها میزنید. گاه این اشکال در قالبی کلی است و بیانگر آن است در جایی که حقوق انسانها نادیده گرفته میشود، چه جای سخن از حقوق حیوانات است. یا آنکه تا زمانی که پای حقوق و اخلاق انسانی در میان است، نوبت به حیوانات نمیرسد. گاه نیز در قالب بیان تناقض شخصی مدعیان توجه به حیواناتی مانند من است. در این جا به این شکل دوم میپردازم.
یکی از اشکالاتی که معمولاً به من میشود این است. تو که به حیوانات توجه داری مثلاً به فلان شخص بیاعتنایی کردی، یا در حالی که مراقب هستی مبادا عنکبوتی را لگد کنی، فلان دانشجو را از درس انداختی. یا تو که نگران جان مگسها هستی، کمی هم به فکر انسانها باش! خلاصه آنکه اگر قرار بر اخلاقی زیستن باشد، جایگاه انسانها در همه حال برتر از جایگاه حیوانات است. در واقع مفروض این اشکال آن است که انسانها در همه حال و مطلقاً بر حیوانات مقدم هستند. اما این فرض خطا است.
به نظر میرسد که انسان به دلیل داشتن خصلت اختیار و حق انتخاب خود، میتواند از آن در راه درست یا نادرست استفاده کند. حال آنکه حیوانات تا این حد اختیار ندارند و از اختیار خود آگاهانه برای آسیب زدن به دیگران استفاده نمیکنند. به تعبیر دیگر، میتوان گفت همه موجودات زنده، شایسته احترام و توجه و مراقبت هستند. اما برخی از آنها بر اثر اقدام اختیاری خود، این شایستگی را از کف میدهند. برای مثال، هر انسانی حق حیات دارد. اما کسی که زندگی خود را وقف کشتن دیگران میکند، ممکن است این حق حیات را از کف بدهد و در حالی که صدها پرنده و چرنده زنده باشند و از مراقبت کامل برخوردار، این یکی جانش را از دست بدهد. پسر نوح نیز گرچه انسان بود و در منظومه دینی برتر از حیوانات، اما معنایش آن نیست که رفتار محترمانه با او و مقدم شمردنش بر حیوانات یک حکم مطلق باشد. لذا در حالی که خداوند به نوح فرمان میدهد تا همه انواع حیوانات را زنده نگه دارد، میگوید فرزندت را رها کن. حال تصور کنید که نوح به خداوند اعتراض کند: «یعنی جان گورخر برتر از جان انسان است؟»
مسأله آن است که حیوانات چون دست به افعال اختیاری خاصی که آنها را فاقد شأنیت اخلاقی کند نمیزنند، و از اختیار خود سوء استفاده نمیکنند، همواره از سطحی از احترام برخوردار هستند. اما انسانها چنین نیستند و متناسب با اقدامشان ممکن است مشمول احترام شوند یا آن را از کف بدهند. لذا من ملزم هستم به همه موجودات پیرامون خودم توجه کنم و از رنجاندن و آسیب زدن به آنها بپرهیزم. این توجه هم شامل دانشجویان من میشود و هم پروانه ها. حال اگر، برای مثال، دانشجویی تقلب کرد و رفتارهایی خلاف منش دانشگاهی از خود نشان داد، ممکن است این احترام و توجه را از کف بدهد. ولی در این حال کسی نباید بگوید شما که به پروانه ها توجه دارید، آیا انسان کمتر از پروانه ارزش دارد؟ یا شما مراقب پروانه ها هستید، اما به دانشجویان سخت میگیرید و آنها را گاه میرنجانید، این است معنای اخلاقی زیستن شما؟
سخن کوتاه، این استدلال گرچه رایج، معیوب است و آشکارا نوعی قیاس مع الفارق، یا مقایسه نادرست، به شمار میرود.
سیدحسن اسلامی اردکانی