«تابناک باتو» ـ مهارتهای خودآرام سازی، ریلکسیشن، مدیتیشن، برای این که افراد بتوانند ذهنشان را آرام نگه دارند و نگرانیهایی که در زندگی وجود دارد، باعث نشود که کنترل خودشان را از دست دهند، چون وقتی ما کنترل خود را از دست میدهیم، رفتارهایی از خود نشان میدهیم که منجر به تخریب بیشتری میشود، هزینهی بیشتری ایجاد میکند و در نتیجه مشکلات زندگی ما بیشتر میشود. بسیاری اوقات همین سیکل معیوب هاست که یک مسأله را در زندگی ما به یک بحران تبدیل میکند و وقتی آن بحران به وجود آمد، ما فکر میکنیم در حل آن ناتوان و عاجز هستم، در حالی که اگر به سه قدم گذشته برگردیم، متوجه میشویم این مسأله آن قدر کوچک بوده که اگر ما کنترل خودمان را از دست نمیدادیم و سیکل معیوب ایجاد نمیشد، مشکلات تا این حد شدید نمیشدند.
مهارت مدیریت خشم را میتوانیم مثال بزنیم؛ اگر شما مدیریت خشم ندارید، ممکن است یک بحث کوچک منجر به یک جدال بزرگ، نزاع فیزیکی، آسیبهای جسمانی و گرفتاریهای قانونی شود. وقتی چند قدم به عقب برمی گردیم، میبینیم میتوانستیم با روش بهتری برخورد کنیم. کنترل خشم چیزی نیست که با موعظه به دست بیاید و مغز ما برای اینکه بتواند قسمتهای هیجانی تحتانی خودش را که کانون ایجاد خشم و ترس هستند کنترل کند نیاز به تمرین دارد.
این تمرینات از کودکستان و دبستان باید جزو سیستم آموزشی قرار بگیرند؛ تمریناتی که باعث میشود قسمت فوقانی مغز تقویت شود، عبارتند از: تمرینات مدیتیشن یا مراقبه، ریلکسیشن یا خود آرام سازی و یا تمرینات ریاضی بیشتر و نیز کارکردن و گوش دادن به موسیقی کلاسیک، نظیر موسیقی باخ، بتهون، موتسارت که متأسفانه در کشورمان ما مردم کمتر به این نوع موسیقی گوش میدهند.
کسی که به موسیقی کلاسیک علاقه ندارد، چه نوع موسیقی میتواند وی را آرام کند؟ چرا ما به موسیقی کلاسیک علاقه نداریم؟ زیرا متاسفانه ذائقهی موسیقیایی ما بدتربیت شده؛ یعنی ممکن است ما به بسیاری از موسیقیها علاقه داشته باشیم و به آنها گوش دهیم که در اصل فالش هستند، یعنی وزن و قافیه ندارند و یا بر اساس اصول موسیقی آپولونی۔ فیثاغورثی اشتباه هستند. ذائقهی موسیقیایی ما از کودکی بدون موسیقی کلاسیک تربیت شده و مثل این است که اگر به یک کودک ذائقه پفک بدهند، ذائقه وی با پفک و چیپس سازگار میشود و مسلما دیگر نمیتواند لب به غذای سالم و کم نمک بزند، بنابراین میگوییم ذائقهی وی بیمار شده است.
ما ذائقه ارگونومی بیمار داریم؛ یعنی تا حدی روی صندلیهای غیراستاندارد نشسته ایم که به قوز کردن عادت کرده ایم و اگر صندلی سالم هم به ما بدهند، باز هم ما قوزدار مینشینیم. در مورد موسیقی هم، چنین است، یعنی آن قدر به موسیقیهای غیرکلاسیک عادت کرده ایم که موسیقی کلاسیک را که بسیار سالم و کامل است، درک نمیکنیم و با آن اقناع نمیشویم. به همین دلیل است که میگوییم این ماجرا باید از کودکستان و پیش دبستانی شروع شود.
ثابت شده است که گوش کردن به موسیقی کلاسیک، باعث تقویت هوش ریاضی میشود، یعنی اگر میبینید برای بچههای مدرسه ما سختترین درس ریاضی است، به این دلیل است که با آنها موسیقی کلاسیک کار نشده است؛ اگر شما به دنیایی میروید که افراد در آن، بسیار از ما جلوتر هستند، بدانید که با آنها موسیقی کلاسیک کار شده و مغز آنها برای توسعه و پیشرفت آماده شده است، مغز آنها با ریاضیات عجین است و ریاضیات اساس تفکر فلسفی و تفکر علمی است.
دکتر محمدرضا سرگلزایی
روانپزشک