حمزه فیضیپور
در فرهنگ قدردانیها یکی از عادات رایج در همه جوامع و از جمله جامعه ما استفاده از ابزارِ نامگذاری (خیابانها، اتوبانها، کوچهها و اماکن) برای ابراز ارادتها و پاسداشتها میباشد. این کار در یک معنا کاری شایسته است اگر که «مسوولانه» با هدف نکوداشتِ ماندگار انجام شود . شایستهتر برای انجام این کار «تاملِ پاسخ گرایانه » است لذا برای ورود به هر عمل سمبلیکِ اجتماعی ماندگار توجه به جوانب، شیوه کار و پیامدها باید اندیشیده شود از این رو «نام گذاریهای ماندگار» به نام مفاخر یک ملت شرط و پیش زمینه میخواهد:
شرط: نامگذاریها “واکنشی” نباشند بلکه در آنها باید منطقِ ” پاسخ ” باشد. پاسخ غیر از واکنش هست. در اعمال واکنشی “احساسات ” حاکم است و احساسات هم در همه یکسان نیست، فراگیر نیست، محدودیت دارند، موج هستند، موقتی میباشند، به زودی فروکش میکنند در تاریخ شاید ذکر شوند اما در جامعه پایدار نمیمانند بلکه واکنش آفرین هستند آنهم واکنشهای احساسی تقابلی. ممکن هست در افکار عمومی آنطور که انتظار میرود بازخورد مثبت نداشته باشند . اما پاسخها مبتنی بر سنجیدگی، تفکر پایدار، دوام و استمرار میباشند . پاسخها میتوانند باعث برانگیختگی احساساتِ پاک، فراگیر و ریشه دار هم باشند اما واکنشها فرصت تامل برای ” پاسخ آفرینی ” را ندارند که در آن پابرجایی و ماندگاری در میان همه نسلها پیامد آن باشد. اقدام واکنشی در نامگذاریها گاه با بی تفاوتی جمعیت دیگری روبرو میشود زیرا اساسا پایه واکنش یا مقاومت ورزی است یا مخالفت ورزی، در چنین وضعیتی به جای آگاهی که قدرتمندی پایدار را نشان دهد رفتارِ واکنشی (احساسی) احساسات غلیانی را به نمایش میگذرد همانطور که نامگذاری میدان امام حسین (ع) به جای فوزیه بر مدارِ پاسخ (قدرتمندی، اقناع، هویت و سهولت) صورت گرفته است: کمتر کسی پیدا میشود ” فوزیه ” را آدرس بدهد و همانطور که سخت هست و یا کمتر دیده شده است یک مسافر با وجود اینکه جلو یا پشت برخی اتوبوسهای خط واحد و یا دیگر وسایل درون شهری در تهران ” کوی نصر ” نوشته شده است : صدا بزند بگوید “کوی نصر” درحالیکه بیشتر همان نام سابق را میگویند «گیشا» چرا؟ به این دلیل که این نامگذاری بر مبنایِ یک پاسخ (استدلال) بوده است “هویت آنهم هویت سازندگان پل ” _ کینژاد و شاپوریان که بعدها دو اسم در همترکیب میشوند: کیشا بعدش گیشا ” محله گیشا “… نتیجه آنکه افکار عمومی اگر اقناع شود نام گذاریها هم حافظه تاریخ خواهند شد و هم حافظه جامعه
پیش زمینهها:
در نام گذاریها (خیابان و…) با نگاه بلندمدت و در نظر گرفتن تحکیم مبانی اعتمادها میان حاکمیت و مردم دو محور بیشتر باید خود را نشان دهد یکی افکارعمومی و نگاه مشارکت گرایانه (نظرسنجی) و دیگری ابزار هویت گرایانه (هویت دینی، هویت تاریخی – ملی) البته ذکر این دو محور به معنای تفکیک گرایی نیست بلکه میتوان با ” تلفیق ” (هم جامعه هم تاریخ) و بر مبنای منطق ” پاسخ ” نامگذاری به عمل آورد. در نگاه مشارکت گرایانه تفکر خوشایند شهروند فعالِ مسوولیت پذیر در ارائه پیشنهادات با توسل به ابزار پاسخ بر حسِ بی تفاوتیِ گریزان از نقش آفرینی (به دلیل بیگانه دانستن خود) که خود نوعی اقدام واکنشی – احساسی به حساب میآید برتری خیره کننده خواهد داشت.
در نظر ابزار هویت یابی مکانی در نام گذاریها ابراز و تمایل به چند چیز هست : مرور تاریخ و شناخت مفاخر، قدمت و تاریخ محل سکونت، چهرهها یا شخصیتهای نامدار و نامور محله، اشیا یا بخش سختافزاری محلهها ( ساختمانها و معماریها) تناسب نام با هویت محل و مکان (وجه تسمیه مناسب، معقول و ملموس) و از همه مهمتر تحکیم پیوند دو هویت در نامها و نشانه گذاریها: الف) دین و ارزشهای آن ب) ملیت و بایستههای فرهنگی آن… اگر این دو هویت در پیوندی آگاهانه، مسوولانه و مقدرانه با منطق ” پاسخ ” مبنای نامگذاریها شود اقدامات واکنشی کمرنگتر میشود و اسباب تقابلها و انشقاقها نخواهد نشد و با در نظر گرفتن نقش تکنولوژیهای انتقال دهنده ارتباطی چهره یک فرهنگ و ارزشهای آن با برجستهسازی در دنیایِ سرتاپا گوش و چشم بینا مخدوش نخواهد شد و ارزشها (دینی و ملی) سمت و سویِ تقابلی نخواهند گرفت چرا که خلق تعامل بیشتر و تقارن بهتر مسوولانه، آگاهانه و دلسوزانه بین این دو هویت از سوی نقش آفرینان و بازیگران سیاست و فرهنگ دیگر هیچ بهانهای برای واکنشهای احساسی نمیگذارد و نیز برای ارزشها هزینه آفرینی ایجاد نخواهد شد (هزینه شقه شقه کردن جامعه)
در فرهنگ قدردانیها یکی از عادات رایج در همه جوامع و از جمله جامعه ما استفاده از ابزارِ نامگذاری (خیابانها، اتوبانها، کوچهها و اماکن) برای ابراز ارادتها و پاسداشتها میباشد. این کار در یک معنا کاری شایسته است اگر که «مسوولانه» با هدف نکوداشتِ ماندگار انجام شود . شایستهتر برای انجام این کار «تاملِ پاسخ گرایانه » است لذا برای ورود به هر عمل سمبلیکِ اجتماعی ماندگار توجه به جوانب، شیوه کار و پیامدها باید اندیشیده شود از این رو «نام گذاریهای ماندگار» به نام مفاخر یک ملت شرط و پیش زمینه میخواهد:
شرط: نامگذاریها “واکنشی” نباشند بلکه در آنها باید منطقِ ” پاسخ ” باشد. پاسخ غیر از واکنش هست. در اعمال واکنشی “احساسات ” حاکم است و احساسات هم در همه یکسان نیست، فراگیر نیست، محدودیت دارند، موج هستند، موقتی میباشند، به زودی فروکش میکنند در تاریخ شاید ذکر شوند اما در جامعه پایدار نمیمانند بلکه واکنش آفرین هستند آنهم واکنشهای احساسی تقابلی. ممکن هست در افکار عمومی آنطور که انتظار میرود بازخورد مثبت نداشته باشند . اما پاسخها مبتنی بر سنجیدگی، تفکر پایدار، دوام و استمرار میباشند . پاسخها میتوانند باعث برانگیختگی احساساتِ پاک، فراگیر و ریشه دار هم باشند اما واکنشها فرصت تامل برای ” پاسخ آفرینی ” را ندارند که در آن پابرجایی و ماندگاری در میان همه نسلها پیامد آن باشد. اقدام واکنشی در نامگذاریها گاه با بی تفاوتی جمعیت دیگری روبرو میشود زیرا اساسا پایه واکنش یا مقاومت ورزی است یا مخالفت ورزی، در چنین وضعیتی به جای آگاهی که قدرتمندی پایدار را نشان دهد رفتارِ واکنشی (احساسی) احساسات غلیانی را به نمایش میگذرد همانطور که نامگذاری میدان امام حسین (ع) به جای فوزیه بر مدارِ پاسخ (قدرتمندی، اقناع، هویت و سهولت) صورت گرفته است: کمتر کسی پیدا میشود ” فوزیه ” را آدرس بدهد و همانطور که سخت هست و یا کمتر دیده شده است یک مسافر با وجود اینکه جلو یا پشت برخی اتوبوسهای خط واحد و یا دیگر وسایل درون شهری در تهران ” کوی نصر ” نوشته شده است : صدا بزند بگوید “کوی نصر” درحالیکه بیشتر همان نام سابق را میگویند «گیشا» چرا؟ به این دلیل که این نامگذاری بر مبنایِ یک پاسخ (استدلال) بوده است “هویت آنهم هویت سازندگان پل ” _ کینژاد و شاپوریان که بعدها دو اسم در همترکیب میشوند: کیشا بعدش گیشا ” محله گیشا “… نتیجه آنکه افکار عمومی اگر اقناع شود نام گذاریها هم حافظه تاریخ خواهند شد و هم حافظه جامعه
پیش زمینهها:
در نام گذاریها (خیابان و…) با نگاه بلندمدت و در نظر گرفتن تحکیم مبانی اعتمادها میان حاکمیت و مردم دو محور بیشتر باید خود را نشان دهد یکی افکارعمومی و نگاه مشارکت گرایانه (نظرسنجی) و دیگری ابزار هویت گرایانه (هویت دینی، هویت تاریخی – ملی) البته ذکر این دو محور به معنای تفکیک گرایی نیست بلکه میتوان با ” تلفیق ” (هم جامعه هم تاریخ) و بر مبنای منطق ” پاسخ ” نامگذاری به عمل آورد. در نگاه مشارکت گرایانه تفکر خوشایند شهروند فعالِ مسوولیت پذیر در ارائه پیشنهادات با توسل به ابزار پاسخ بر حسِ بی تفاوتیِ گریزان از نقش آفرینی (به دلیل بیگانه دانستن خود) که خود نوعی اقدام واکنشی – احساسی به حساب میآید برتری خیره کننده خواهد داشت.
در نظر ابزار هویت یابی مکانی در نام گذاریها ابراز و تمایل به چند چیز هست : مرور تاریخ و شناخت مفاخر، قدمت و تاریخ محل سکونت، چهرهها یا شخصیتهای نامدار و نامور محله، اشیا یا بخش سختافزاری محلهها ( ساختمانها و معماریها) تناسب نام با هویت محل و مکان (وجه تسمیه مناسب، معقول و ملموس) و از همه مهمتر تحکیم پیوند دو هویت در نامها و نشانه گذاریها: الف) دین و ارزشهای آن ب) ملیت و بایستههای فرهنگی آن… اگر این دو هویت در پیوندی آگاهانه، مسوولانه و مقدرانه با منطق ” پاسخ ” مبنای نامگذاریها شود اقدامات واکنشی کمرنگتر میشود و اسباب تقابلها و انشقاقها نخواهد نشد و با در نظر گرفتن نقش تکنولوژیهای انتقال دهنده ارتباطی چهره یک فرهنگ و ارزشهای آن با برجستهسازی در دنیایِ سرتاپا گوش و چشم بینا مخدوش نخواهد شد و ارزشها (دینی و ملی) سمت و سویِ تقابلی نخواهند گرفت چرا که خلق تعامل بیشتر و تقارن بهتر مسوولانه، آگاهانه و دلسوزانه بین این دو هویت از سوی نقش آفرینان و بازیگران سیاست و فرهنگ دیگر هیچ بهانهای برای واکنشهای احساسی نمیگذارد و نیز برای ارزشها هزینه آفرینی ایجاد نخواهد شد (هزینه شقه شقه کردن جامعه)