پس از آن مأموران در تحقیقات تخصصی به یکی از اقوام مقتول به نام حمید مشکوک شده و او بازداشت شد. وی در همان ابتدا به قتل مازیار اعتراف کرد و گفت: به همراه دو نفر دیگر به نامهای مجید و ناصر دست به این کار زدهایم، البته قصدمان کشتن مازیار نبود و فقط میخواستیم طلاها را سرقت کنیم.وی در توضیح ماجرا اظهار کرد:، چون میدانستم که مازیار طلافروش است و وضع مالی خوبی دارد، موضوع سرقت از مغازه او را با دو نفر از دوستانم در میان گذاشتم و آنها هم پذیرفتند. قرار بود من جای طلافروشی را نشان دهم و آنها سرقت کنند.روز حادثه دوستانم با لباس مخصوص به مقابل طلافروشی رفته و خودشان را مأمور اورژانس اجتماعی معرفی کردند و گفتند درباره همسر سابقش چند سؤال دارند. مازیار هم بدون اینکه مقاومت کند سوار خودرو شد، اما وقتی متوجه شد دروغ گفتیم و قصد سرقت داریم شروع به داد و فریاد کرد که در همان لحظه مجید آمپول بیهوشی به او تزریق کرد و بعد هم ناصر کلید مغازه را از جیبش برداشت و با مجید وارد مغازه مازیار شدند و طلاها را دزدیدند. بعد از آن هم از شهر خارج شدیم میخواستیم مازیار را در جایی رها کنیم و برویم که متوجه شدیم او فوت کرده است.
پس از اعترافات حمید ۲ متهم دیگر که به یکی از شهرستانها فرار کرده بودند، شناسایی و بازداشت شدند و پرونده آنها با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد؛ در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم خواستار صدور حکم قصاص شدند.در ادامه متهمان یک به یک به جایگاه رفتند و با تکرار اظهارات و اعترافات شان گفتند: قصد ما کشتن مازیار نبود و فکر نمیکردیم که با آمپول بیهوشی بمیرد وگرنه چنین کاری نمیکردیم. حالا هم از اتفاقی که افتاده پشیمانیم و امیدواریم که خانواده مقتول ما را ببخشند.بعد از اظهارات متهمان و وکلای آنها قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
قتل مرد طلافروش با آمپول بی هوشی
قلم | qalamna.ir :
گروه حوادث: ۳مرد تبهکار که برای سرقت از مرد طلافروش او را به قتل رسانده بودند صبح روز گذشته در شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.رسیدگی به این پرونده از سال ۹۸ با گزارش ناپدید شدن مردی میانسال آغاز شد.همسر وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: همسرم مازیار طلافروشی دارد او هر روز ظهر به خانه میآمد و پس از صرف غذا دوباره به سرکارش برمیگشت، اما امروز به خانه نیامد و هرچقدر هم با تلفن همراهش تماس گرفتم پاسخگو نبود و بعد از یک ساعت هم تلفن همراهش خاموش شد. نگران شدم و به مغازهاش رفتم که کرکره مغازهاش پایین بود و داخل مغازه هم کسی نبود.پس از اظهارات این زن مأموران به مغازه مرد طلافروش رفتند و تحقیقاتشان را آغاز کردند، در نخستین گام دوربینهای مداربسته مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد زمانی که مازیار در حال بستن مغازهاش بود، ۲ مرد با یک خودرو که آرم اورژانس اجتماعی داشت به سراغش آمده و او را سوار خودرو کرده و از محل رفتهاند. دقایقی بعد نیز آن ۲ مرد به مغازه برگشته و پس از بازکردن مغازه به داخل رفته و بعد از مدتی با ۲ کیسه خارج شده و در مغازه را دوباره بسته و رفتهاند.در ادامه مأموران شماره پلاک خودرو را استعلام کردند و معلوم شد که پلاک متعلق به یک خودروی پراید سرقتی بوده است.جستوجوها برای شناسایی آدم ربایان و سارقان ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد گزارش کشف یک جسد در اطراف کهریزک به مأموران اعلام شد؛ مشخصات جسد کشف شده نشان میداد که او همان مازیار است.