پلاس، رجزخوانی این روزهای برخی از مدیران، مربیان و بازیکنان فوتبال برخلاف پول حرفهایی که دریافت میکنند، نشان از ناآگاهیشان است یا ناتوانی؟
این روزها فوتبال ایران مشکلات کمی ندارد، مشکلاتی که شاید کمتر تیمی در لیگهای سایر کشورها با آن مواجه باشد و یا حتی اصلاً ندانند چنین مشکلاتی برای یک تیم لیگ برتری وجود دارد. از قبیل نداشتن زمین مناسب تمرین، عدم پرداخت به موقع بدهیها، نداشتن کمکداور ویدئویی (VAR)، عدم برگزاری مناسب کلاس مربیگری، بسته شدن پنجره نقلوانتقالات، حتی حق پخش تلویزیونی و …
سرتان در کار خودتان باشد
مدیران، مربیان، بازیکنان و هرکسی که میتواند در برطرف کردن این مشکلات موثر باشد و یا حداقل در کاهش این مشکلات تاثیرگذار باشد، به جای پرداختن به این مشکلات، سعی در ایجاد تنش و یا برهم زدن نظم و انضباط دارند.
کری خواندن در فوتبال ایران ریشه دارد اما در گذشته بیشتر بین طرفداران کم سن و سال و نوجوان شایع بود و آن هم در حد معقول و مناسب اما اکنون این کریخوانی بیشتر در سطح مربیان و بازیکنان و مدیران باشگاههاست و حتی کار تا جایی پیش میرود که به توهین، افترا و بیاحترامی میرسد.
اگر هر یک از این افراد به یک برنامه تلویزیونی دعوت شوند یا روی خط برنامه زندهای باشند بدون توجه به شأن و جایگاه خود و یا افراد هرگونه سخنی را بر زبان میآورند. جدیداً نیز در فضای مجازی با گذاشتن پستهای خود موجب رنجش دیگران میشوند. حال این پرسشها مطرح میشود که آیا در لیگهای مطرح کشورهای اروپایی و یا حتی آسیایی چنین چیزی مرسوم است؟
آیا رسم است که در قرعهکشی جام حذفی فردی ادعا کند امیدوار است اتفاقات داوری در «داربی» تکرار نشود؟ آیا در چنین جایگاهی هست حتی اگر تیمشان «پوکر» قهرمانی داشته باشد و به قول خودش هوادارانشان دیگر به نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا راضی نیستند و بگوید برخی تیمها به حضور در پلی – آف لیگ قهرمانان آسیا افتخار میکنند؟
مرسوم است که در یک برنامه تلویزیونی سرمربی باشگاهی، خواهان مناظره بین سرمربی و مدیرعامل باشگاه دیگری باشد؟
آیا چنین چیزی متعارف است که در کنفرانس مطبوعاتی علیه تیم و سرمربی تیم دیگری صحبت شود؟ آیا رسم است که بعد از قهرمان نشدن تیم پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا با لباس یک تیم کشور عربی عکس قهرمانی باشگاههای آسیا را گذاشت؟
آیا درست است که مربی تیمی در یک برنامه تلویزیونی به قهرمانی تیم خود در چند دوره فخر فروشی کند و بگوید جایگاه ما آرزوی خیلیهاست؟ آیا رایج است که باخت تیمشان را به هیأتمدیره پولدار تیم رقیب منتسب کنند و بردشان را به غیرت بازیکنان تیم خودشان؟
آیا سزاوار است که بگویند مانند تیم رقیب نیستیم و بازیکنان ما با جان و دل بازی میکنند؟ آیا بازیکن تیمی حق دارد از روی غرور و تحقیر ادعا کند که به تیمی ضعیف ۱۰ گل میزند؟ آیا مطمئنید که بازیکنان تیم رقیب با همه وجود و عشق و احترام به تیمشان بازی نمیکنند؟
چرا باید بدلیل توهین به تیمی، اسم باشگاهی را عوض کنند؟ آیا افرادی که صحبت میکنند فقط خودشان جزء مفاخر فوتبال ایران هستند و بدون آنان، فوتبال ایران بدون رنگوبو است؟
اصل احترام لازمه یک رقابت
بعد از پرسشهای بسیار نوبت پاسخهاست. حقیقت اینکه احترام به یکدیگر حلقه مفقوده فوتبال ایران است. اعضای کادر فنی و مدیران یک باشگاه هنوز نیاموختهاند که برد، مساوی و باخت هر تیمی فقط به خودشان مربوط است. متاسفانه این افراد هنوز یاد نگرفتهاند که هرکس برای خود جایگاهی دارد و برای رسیدن به آن جایگاه تلاش کرده است. مجریان برنامههای تلویزیونی نیاموختهاند که در برنامههای صداوسیما کریخوانی در حد توهین زیبنده نیست.
فراموش کردهایم اصل احترام لازمه یک رقابت است. شاید هم افراد وظیفه خود را نمیدانند مثلاً نمیدانند سخنگو و معاون اجرایی یک باشگاه چه وظایفی دارد؟
عضو هیأتمدیره یک باشگاه چه وظیفهای دارد؟ وظیفه سرمربی و کمک مربی چیست؟ وظایفشان هر چه باشد صحبت کردن در مورد تیمهای دیگر نیست و باید بدانند وقتی مدیران و بزرگان باشگاهی اینگونه صحبت میکنند به بقیه هم سرایت میکند.
خطر بزرگی که این روزها فوتبال ایران را تهدید میکند، فقر دانش بازیکنان، مربیان، مدیران است و هیچکدام تمایلی به دانشافزایی ندارند! امیدواریم روزی فرا رسد تا مجموعه بزرگان هر تیم از کادر فنی تا سرپرستان و… یاد بگیرند در امور دیگر تیمها دخالت و یا اظهارنظر نکنند.
یکی از دلایلی که زندهیاد علی انصاریان تا این اندازه مورد توجه و لطف هواداران فوتبال قرار میگرفت این بود که هیچگاه درباره بازیکنان و طرفداران هیچ تیمی توهین و بدگویی نکرد. لطفا احترام یکدیگر را داشته باشید.
پاول کوژینسکی، نقاش و کاریکاتوریست لهستانی معتقد است: «انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد، چون غم نان اجازه نمیدهد که انسان به تماشای جهان بنشیند؛ در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهیاش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشند. آدمی در نتیجه زندگی فقیرانه، پا را فراتر از جهل نمیگذارد.»