stat counter
تاریخ : دوشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۳ Monday, 23 December , 2024
  • کد خبر : 27622
  • 13 بهمن 1394 - 11:50
1

روایتی از قتلی که مردی جسد دوستش را به آتش کشید

مظنون اصلی جنایت آتشین بازار پس از ۵ماه به داستانسرایی‌های معمایی دست زد. این مرد جوان صبح دیروز پیش روی بازپرس منافی‌آذر ایستاد و خود را بی‌گناه دانست.

قلم | qalamna.ir :

این پسر از شهریورماه به جرم پنهان کردن ادله قتل در بازداشت به‌سر می‌برد، اما صبح دیروز ورق جدیدی از این جنایت رو کرد. بامداد ١۶ شهریور امسال بود که پلیس در جریان یک جنایت آتشین در منطقه بازار قرار گرفت. وقتی این قتل که در زمین بایری رخ داده بود به پلیس و قاضی منافی‌آذر، بازپرس دادسرای امور جنایی تهران اطلاع داده شد، با حضور قاضی و ماموران کلانتری بازار تحقیقات در این‌باره آغاز شد.

شهروند، بررسی‌ها نشان می‌داد که جسد سوخته متعلق به جوان ٢۵ساله‌ای است که در کارگاه تولیدی پوشاک کار می‌کرد که در جای دیگری به قتل رسیده و جسدش لای پتو به محل زمین بایر منتقل شده و در میان زباله‌ها به آتش کشیده شده بود. یکی از بستگان قربانی که در محل کشف جسد حضور داشت به ماموران گفت: با مقتول از شهرستان به تهران آمده بودیم و در کارگاه کار می‌کردیم. گاهی هم تراکت تبلیغاتی در خیابان پخش می‌کردیم و به دیوارهای شهر می‌چسباندیم. او شب حادثه با یکی از کارگران به نام محمد قرار داشت تا با هم شام بخورند و بعد از آن دیگر خبری از او نداشتم. در حالی که تحقیقات برای آشکار شدن زوایای پنهان پرونده ادامه داشت،

پزشکی قانونی اعلام کرد که قربانی با اصابت ضربه چاقو به شکمش به قتل رسیده و پس از آن جسدش به آتش کشیده شده است. از سویی کارآگاهان محمد، جوانی که آخرین‌بار با قربانی قرار شام داشت را دستگیر کردند. او به‌عنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت اما خود را بی‌گناه دانست و ادعا کرد که اطلاعی از قتل ندارد. ۵ماه از این جنایت معمایی می‌گذشت که سرانجام محمد قفل سکوت را شکست. هنوز می‌گوید قاتل نیست اما پرده از یک ماجرای پر از تناقض برداشت.

او صبح دیروز در شعبه سوم دادسرای جنایی پیش روی بازپرس منافی‌آذر ایستاد و گفت: من و‌ هادی (مقتول) از شهرستان به تهران آمده بودیم و آن شب قرار شام با هم داشتیم. دو تا دوغ خریدم. وقتی به کارگاه رسیدیم متوجه رفتارهای مرموز ‌هادی شدم. دیدم که ماده‌ای را داخل شیشه دوغ می‌ریخت. مشکوک شدم. برای همین در فرصتی مناسب دوغ‌ها را جابه‌جا کردم. پس از صرف شام از کارگاه بیرون رفتم تا تراکت‌ها را روی دیوار بچسبانم. وقتی برگشتم ‌هادی را دیدم که روی صندلی کارگاه خوابیده است. هرچه صدایش زدم پاسخی نداد. به سمت او رفتم و متوجه شدم نفس نمی‌کشد. خیلی ترسیده بودم. با خود گفتم اگر کسی این وضعیت را ببیند، تصور می‌کند که من قاتل هستم.

وی ادامه داد: ابتدا می‌خواستم او را در همان کارگاه دفن کنم، اما نشد. از سویی اگر جسد در کارگاه می‌ماند، بوی تعفن فضای آنجا را پر می‌کرد. برای آنکه کسی متوجه نشود، جسد ‌هادی را لای پتو پیچیدم و به سمت زمین بایر رفتم. مقداری هم زباله‌ روی او ریختم تا جسد پوشیده شود و کسی آن را نبیند. می‌خواستم دوباره به محل برگردم و با کندن گودال جسد را دفن کنم اما چند دقیقه بعد متوجه شدم جسد به آتش کشیده شده است. من او را نکشتم و نمی‌دانم چه کسی جسد را به آتش کشیده است. متهم پس از این اظهارات ضد و نقیض، با دستور قاضی منافی‌آذر، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی برای مشخص شدن اظهاراتش بازداشت موقت شد.

هشتگ:

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.