ثروتمندان پرشماری از خاورمیانه، مالکیت باشگاههای مطرح انگلیسی یا فرانسوی را در اختیار دارند. حالا سهامدار ایرانی پیشین باشگاه آرسنال، سهامدار اصلی اورتون شده است.
برای فوتبالدوستان ایرانی، تفاوت مهمی بین آنها وجود دارد. مالکان قطری و اماراتی در حالی در فوتبال اروپا فعالیت میکنند که فوتبال کشورشان از سرمایه و مدیریت آنها بی نیاز است.
این کشورها آنقدر ورزشگاه مجهز و کمپهای تمرینی عالی و استاندارد دارند که میتوانند میزبان تورنمنتهای معتبر باشند. بسیاری از تیمهای مطرح ملی و باشگاهی نیز در طول سال، سری به کشورهای حاشیه خلیج فارس میزنند.
اما فوتبال ایران همواره درگیر مشکلات مالی و فقر امکانات است. دولت به وضوح از اداره امور فوتبال عاجز است اما سرسختانه به آن چسبیده و رهایش نمیکند.
فرهاد مشیری در برنامههایش از تجهیز گودیسون پارک ورزشگاه اختصاصی اورتون یا “فکر کردن به گزینهای دیگر” برای میزبانی بازیهای این تیم صحبت کرده.
همزمان با این اظهارات، تیم ملی ایران به عنوان صدرنشین ردهبندی تیمهای آسیایی، در به در دنبال زمین تمرین است. فدراسیونی که مدعی میزبانی جامملتهای آسیا بود، نتوانسته برای تیم ملیاش حتی یک زمین تمرین استاندارد مهیا کند.
حدود ۳۰ نفر در انتخابات فدراسیون فوتبال برای تصدی سمت ریاست یا عضویت در هیات رییسه ثبت نام کردهاند. افرادی که سالهاست مسئولیتهای کلیدی فوتبال ایران را در اختیار داشتهاند اما حاصلضرب دوران مدیریت آنها، حتی منجر به تامین یک زمین تمرین برای تیم ملی نشده است.
فیلترهایی نظیر تایید اهلیت یا صلاحیت نامزدها در وزارت ورزش، رقبای این افراد را حذف میکند. آنها میمانند و بساطی که خود در برپاییاش سهیم بودهاند: فوتبالی ناتوان در تامین هزینههایش.
مشیری فقط یکی از میلیاردرهای ایرانی مقیم اروپا و آمریکاست. در داخل هم بازرگانان ثروتمندی هستند که بدشان نمیآید بخشی از پولشان را در ورزش خرج کنند و از مواهب آن نیز بهرهمند شوند.
اما سوابق فوتبال ایران نشان میدهد حتی یک نمونه “موفق و پایدار” هم در بخش خصوصی وجود ندارد. زیرا تجارب یکایک پولدارهای غیر دولتی در حوزه فوتبال میگوید، دولت با قوانین کلنگی در حوزه مدیریت ورزشی، پول آنها را میخواهد، نه حضور مزاحم خودشان را.
به این ترتیب گودیسون پارک نونوار خواهد شد. در حالی که مجموع سن ورزشگاههای اصلی تهران “آزادی، شیرودی و تختی” چند دهه از قدمت باشگاه اورتون هم بیشتر است.
آزادی از نگاه فیفا استاندارد نیست و تماشاگران در بازیهای رسمی نباید در طبقه دومش حضور داشته باشند. درباره شیرودی یا امجدیه که موزه تاریخ معاصر ورزش ایران است، بحث تخریب و احداث مجتمع تجاری مطرح شده است.
اگر دولتهای پیشین دست کم شعار خصوصیسازی در فوتبال را مطرح میکردند، دولت روحانی پس از برگزاری چند مزایده صوری که بی شباهت به آیتمهای طنز مهران مدیری نبود، به طور کلی بحث خصوصی سازی را برچید.
تاکنون به طور رسمی، هیچگونه ارتباطی بین مشیری با فوتبال ایران به تایید دو طرف نرسیده اما برخی رسانهها، تصورات خود را تبدیل به خبر میکنند.
در هفتههای اخیر، خبر انتقال سردار آزمون به اورتون که پس از درج در روزنامههای ورزشی، در تهران تایمز هم چاپ شد تا با استناد به آن، روزنامه مجانی مترو در انگلیس هم منتشر کند و هواداران ایرانی با کامنتهای فارسی، در “فن پیجهای” اورتون حضور یابند.
خبری بی اعتنا به بسته شدن پنجره نقل و انتقالات زمستانی، به اینکه در لیگ برتر انگلستان هنوز سهامداران نمیتوانند جای سرمربی، تیم را ارنج کنند. یا این موضوع بدیهی که وقتی باشگاههای لیگ برتر از جذب مسی، رونالدو و ستارههایی نظیر آنها دم میزنند، چنان ثروتمند هستند که برای جذب بازیکنان آسیایی، دغدغهای نداشته باشند.
با تداوم قوانین فعلی و استمرار استیلای دولت بر ورزش، فوتبال ایران در تعامل با سطح اول فوتبال جهان باید به خبرهای خیالی دلخوش کند. یا خبرها و رویدادهایی تشریفاتی نظیر خواهرخواندگی استقلال با بایرلورکوزن، آلومینیوم اراک با بلننسه پرتغال، برادر خواندگی پرسپولیس با طرابوزان اسپور، خواهرخواندگی سپاهان با اینترمیلان، فولاد خوزستان با بورسا اسپور.
در صنعت غول آسا و بازار آزاد فوتبال جهان، فوتبال ایران نظیر حجرهای در آستانه ورشکستگی است که کسی حق رقابت یا تغییر در ساختار اقتصادیاش را ندارد. نه فقط امکان تولید و فروش، که حتی امکان خرید هم در آن انحصاری است!
دخل و خرج چنین حجرهای برابر نیست و به همین دلیل، مسئولین باشگاهها مدام از بحران مالی میگویند، زیرا به جای ترکیب نیرومند «صاحبان ثروت + مشارکت مردم»، کارمندان یا منسوبین دولت و درجهدارهای سپاه پاسداران ادارهاش میکنند.
حق پخش تلویزیونی و سایر امتیازات قانونی باشگاهها نادیده گرفته میشوند. کشف و پرورش استعدادها نیز به علت بکارگیری اجباری بازیکنان مشمول خدمت سربازی، با اخلال تیمهای نظامی مواجه است.
برای یک ایرانی، مالکیت اورتون امکان پذیر است اما مالکیت پرسپولیس یا استقلال، خیر. در عوض، با گنج قارون هم در بریتانیا نمیتوان با خریداری امتیاز، پلیموث را مستقیماً از دسته چهارم به لیگ برتر آورد؛ در حالیکه در ایران میشود.