گروه فرهنگی: «درگذشت میرعابدین کابلی ضربه بزرگی به حافظه باستانشناسی ایران بود، او تاریخ شفاهی باستانشناسی را خوب میدانست و گنجینهای از اسرار باستانشناسی دوره معاصر ایران محسوب میشد.»
میرعابدین کابلی – باستانشناس پیشکسوت و مدیر کل سابق موزه ملی ایران – پنجشنبه ۱۲ فروردین به دلیل نارسایی کلیه در زادگاه مادری خود در شهر بابل درگذشت و جمعه ۱۳ فروردین در آرامگاه معتمدی در همین شهر به خاک سپرده میشود.
جبرییل نوکنده – مدیرکل موزه ملی ایران ، درباره مرحوم میرعابدین کابلی و آشناییاش با او اینطور نوشته است: «آشنایی من با استاد کابلی به دوره دانشجویی در مقطع کارشناسی باستانشناسی در دانشگاه تهران برمیگردد، به ملاقات ایشان در اتاقش در طبقه همکف ساختمان شماره ۲ موزه ملی ایران (مرکز باستانشناسی سابق).شانس حضور در برنامههای میدانی را که او سرپرستی میکرد نداشتم اما دو بار همراه استاد ملک شهمیرزادی از کاوشهای استاد کابلی در قره تپه قمرود و شهداد بازید کردیم و استاد کابلی در هر دو مکان معماری ارزشمندی را کشف کرده بود که اطلاعات ارزشمندی از معماری پیش از تاریخی روشن کرد. شناسایی و کشف معماری پیش از تاریخی از جنس چینه و خشت کاری آسان نیست. استاد دکتر ملک شهمیرزادی دقت و نظم و تجربیات گرانسنگی را که ایشان در کاوش داشت تحسین میکرد.
استاد کابلی از نسلی از باستانشناسی بود که شانس داشتند در دوره دانشجویی شاگرد استاد دکتر نگهبان باشند و در زمان استخدام در مرکز باستانشناسی دستیار و معاون دکتر فیروز باقرزاده (دو بزرگی که باستانشناسی ایران مدیون آنها بود) بود. استاد کابلی با این استادان و بزرگان زندگی کرد و رفتارش نیز متاثر از این دو بزرگ بود. او به اخلاق در حرفه باستانشناسی پایبند بود و برای پیشرفت آن تلاش میکرد. در هر نشست، همایش، کنگره و جلسهای که استاد کابلی حضور داشت، تاتیرگذار بود و صادقانه نظرش را میگفت.او دغدغه حفاظت و صیانت از میراث فرهنگی ایران را داشت و برای اعتلای باستانشناسی مجله باستانشناسی و تاریخ را با یاری همکارانش راهاندازی کردند؛ مجله وزینی که متاسفانه اکنون دیگر منتشر نمیشود.
در کاوش بسیاری از محوطههای کلیدی مانند هفت تپه، ابوفندوای خورستان، تپه یحیی کرمان، حصار دامغان، شهداد کرمان، شوش و قره تپه قمرود قم حضور داشت و در شهداد، شوش و قره تپه قمرود سرپرستی کاوش با او بود. در دوره بازنشستگی کارهای منتشرنشده خودش را تکمیل و به تدریج منتشر میکرد و در این سالها مشغول گزارش شوش بود که اجل به او مهلت نداد.امیدواریم شاگردانش نسبت به تکمیل و انتشارش اقدام کنند. درگذشت او ضربه بزرگی به حافظه باستانشناسی ایران بود. تاریخ شفاهی باستانشناسی را خوب میدانست و گنجینهای از اسرار باستانشناسی دوره معاصر ایران بود.»