سی و سومین نشست آئین آواز به تمامی به بزرگداشت بامداد فلاحتی آوازخوان جوان اختصاص داشت. نشست اردیبهشت ماه به سبب تقارن نیمه دوم این ماه با ماه رمضان قدری زودتر از ماههای گذشته در فرهنگ سرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای برنامه شهرام صارمی نوازنده کمانچه و مدیر اجرایی سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر گفت: در طول این چند هفته که کار اطلاعرسانی ویژهبرنامۀ تجلیل از بامداد فلاحتی انجام شده متأسفانه برخی تلقیهای غلط از سوی عدهای از دوستان هنرمند عرصه موسیقی به طرف برگزارکنندگان آئین آواز سرازیر شده است. عمدۀ این تلقیها هم به جوان بودن بامداد برمیگردد که جوان است و خدای ناکرده ممکن است این تجلیل زودهنگام خللی در ادامه راه او به وجود بیاورد و چه و چه… سوال من این است که مگر فقط باید از کسانی تجلیل کرد که خدای ناکرده درگذشتهاند یا به زحمت برای تجلیل روی صحنه میآیند و باید زیر بغلشان را گرفت یا اینکه اصلاً آنقدر اینگونه بزرگداشتها دیر برگزار میشود که از فرط بدحالی متوجه برگزاری تجلیلشان نمیشوند؟!».
او ادامه داد: خوشبختانه در بررسی علل برگزاری این بزرگداشت همه گونه علت و دلیلی دیده میشود. بامداد خوانندهای خوشصداست که راه خودش را در اجرای آواز و تصنیف یافته است و هر اثری مهر و امضای خود او را داراست. من مطمئنم با این تجلیل او ثابتقدمتر و محکمتر از قبل به راهش ادامه خواهد داد و با توجه به جایگاه خوبی که دارد گامهای بعدی را بلندتر خواهد برداشت.
سید حسین فلاحتی پدر بامداد با بیان اینکه نام «بامداد» را جلال ذوالفنون برای او پیشنهاد کرده است، بیان کرد: از خدای بزرگ شاکرم که چنین فرزند نیکویی به من عنایت کرده و به جایگاهی در آواز رسیده که امشب هم دوستان برایش چنین مراسمی را تدارک دیدهاند.
بخش بعدی نشست به صحبتهای فنی و تئوریک ماه اختصاص داشت که میان بامداد فلاحتی و علی شیرازی شکل گرفت.
شیرازی از متفاوت بودن صدا، شیوه و لحن بامداد در آواز سخن گفت.
بامداد فلاحتی نیز در پاسخ این پرسش که از چه زمانی متوجه شد باید راهی متفاوت را در خوانندگی پیش بگیرد گفت: من طی سه مرحله به این دریافت رسیدم. ابتدا اینکه در یزد پرورش یافتم، یعنی جایی که نگاه مردمش به موسیقی متفاوت است. خوشبختانه حالا دیگر چند سال است که همه ملت ایران با نوحهها و مرثیهخوانیهای غنی و پرمایۀ این دیار آشنایند. من نیز از ابتدا زیر نظر پدرم که نخستین استادم نیز بودهاند در چنین جایی با خواندن آشنا شدم، خو گرفتم و تجربه کسب کردم. دومین عزیزی که مرا به متفاوت بودن تشویق کرد استادم زندهیاد دکتر حسین عمومی بود. یادش بخیر همیشه میگفت چرا بالا خواندن؟ چرا هیاهو و جیغ؟ چرا نباید بم بخوانیم؟ … و بدین گونه مرا با زیباییهایی که از آنها غافل ماندهایم آشنا کرد. سرانجام نیز استاد دیگرم زندهیاد جلال ذوالفنون به من آموزههای تکمیلی را اعطا کرد. با ایشان تمرین میکردم، سهتارنوازی را به من آموختند و روی صحنه رفتم. حدود هفت هشت سال با استاد ذوالفنون روی صحنه بودم.
سرانجام نیز نوبت بخش تجلیل رسید، اعطای لوح تقدیر از سوی بابک ربوخه به همراه لوح تقدیر و پیام سعید صدرائیان مدیر فرهنگسرای ارسباران به همراه سبدها و شاخههای گل و هدایایی از سوی تعدادی از حاضران و گرفتن عکسهای یادگاری هم از جزئیات این بخش بود.